Didi

دیدی

  • نویسنده : میثا محمدی
  • مترجم :
  • تعداد بازدید: 157

فیلمنامه‌نویس و کارگردان: شان وانگ، تهیه‌کننده: جاش پیترز، مدیر فیلم‌برداری: سام ‌ای دیویس، تدوین: آریل زاکوفسکی، موسیقی: گیسوه گرکو، بازیگران: ایزاک وانگ، جوآن چن، شرلی چن، ژانر: کمدی/ درام، محصول 2024 آمریکا، 91 دقیقه، درآمد فروش: 5.1 میلیون دلار، پخش از فوکوس فیچرز

تابستان 2008، کریس وانگ 13 ساله با اصالت تایلندی همراه مادرش، مادربزرگش (نای‌نای) و خواهرش (ویویان) در سن‌دیگو زندگی می‌کند. پدر خانواده برای کار به تایوان رفته است. کریس و ویویان همیشه در حال دعوا کردن هستند و ویویان به‌زودی برای رفتن به دانشگاه خانه را ترک خواهد کرد. کریس همراه دوستانش فهاد و سوپ ویدیوهای احمقانه می‌سازند و در یوتیوب می‌گذارند.

کریس که از مدی خوشش می‌آید، شروع به چت کردن و قرار گذاشتن با او می‌کند، اما کریس نمی‌تواند شرایط را خوب پیش ببرد و دیگر با مدی حرف نمی‌زند. از طرف دیگر، شبی که با فهاد و دوستانش بیرون می‌رود، با تعریف کردن خاطره‌ای مشمئزکننده سبب می‌شود فهاد نیز از او دوری کند.

کریس با سه جوان اسکیت‌باز آشنا می‌شود و با این ادعا که می‌تواند فیلم‌برداری کند، با آن‌ها دوست می‌شود و در تمرین‌ها با آن‌ها همراهی می‌کند تا از حرکات نمایشی آن‌ها فیلم بگیرد. کریس با آن پسرها به مهمانی می‌رود و مواد و الکل را امتحان می‌کند. ویویان با دیدن حال خراب کریس از او مراقبت می‌کند و رابطه برادر و خواهر کم‌کم بهتر می‌شود. از آن طرف، نای‌نای مدام به مادر کریس غر می‌زند که نمی‌تواند از پس خانه و بچه‌ها بربیاید و هر چیزی که دارند، از صدقه‌سر پسر اوست و او را مادر بی‌کفایتی می‌داند.

پسران اسکیت‌بردباز سرزده به خانه کریس می‌آیند و از او می‌خواهند فیلم‌ها را به آن‌ها نشان بدهد. اما با تماشای فیلم‌ها متوجه می‌شوند که کریس خیلی کارش را خوب انجام نداده است. کریس به آن‌ها گفته بود که نیمه‌آسیایی است و زمانی که مادرش به اتاق او می‌آید، پسرها از نقاشی‌های مادر کریس تعریف می‌کنند و از او می‌پرسند که آیا همسرش آمریکایی است؟ کریس با بدرفتاری مادرش را از اتاق بیرون می‌کند و پسرها از این رفتار کریس ناراحت می‌شوند و خانه را ترک می‌کنند.

در کلاس درس خصوصی که کریس می‌رود، دوستش جاش به سراغش می‌آید و او را به خاطر رابطه ناموفقش با مدی مسخره می‌کند. کریس نیز از پشت با تخته اسکیت‌برد او را می‌زند. مادر کریس به دنبالش می‌آید و بعد از مشاجره‌ای که دارند، کریس فرار می‌کند و شب را در پارک می‌گذراند. کریس به خانه برمی‌گردد. مادرش با او صحبت می‌کند و از زندگی رویایی که می‌توانست به عنوان یک نقاش داشته باشد، می‌گوید و درنهایت اضافه می‌کند که فرزندانش رویای واقعی او هستند.

در روز اول دبیرستان کریس سعی می‌کند با مدی آشتی کند، اما مدی او را پس می‌زند. او از دور با فهاد و سوپ احوال‌پرسی می‌کند و در باشگاه هنرهای تجسمی ثبت‌نام می‌کند.

مرجع مقاله