فیلمنامهنویسان: آلفرد گاف، مایلز میلار، کارگردان: تیم برتون، تهیهکننده: مارک توبروف، مدیر فیلمبرداری: هریس زامبارلوکس، تدوین: جای پریچیدنی، موسیقی: دنی الفمن، بازیگران: مایکل کیتون، وینونا رایدر، کاترین اوهارا، جنا اورتگا، ژانر: فانتزی تاریک/ کمدی/ تخیلی ماورای طبیعی/ ترسناک، محصول 2024 آمریکا، 104 دقیقه، بودجه: 100 میلیون دلار، درآمد فروش: 442.6 میلیون دلار، پخش از وارنر بروس پیکچرز
سال 2020 لیدیا دیتز، که توانایی دیدن ارواح را دارد، مجری برنامه تلویزیونی خانه ارواح است. لیدیا بعد از مرگ همسرش، ریچارد، در آمازون با دخترش، آسترید، مشکل پیدا کرده و روابط مادر و دختر تیره شده است. در طول اجرای برنامه، لیدیا بعد از 36 سال شبح بیتلجویس را در میان تماشاچیان میبیند و به هم میریزد.
کمی بعد، دلیا به لیدیا خبر میدهد که پدرش، چارلز، در سانحه هوایی در دریا سقوط کرده و کشته شده است. لیدیا به دنبال آسترید در مدرسه شبانهروزی میرود و همراه نامزدش، روی، که مدیر برنامه خانه ارواح است و آسترید برای مراسم خاکسپاری به وینتر ریور میروند. روی به لیدیا فشار میآورد که تا هفته بعد و در شب هالوین ازدواج کنند. در این میان، آسترید در شهر با پسری به نام جرمی فرایزر آشنا میشود که او را دعوت میکند تا هالوین را با هم بگذرانند.
در زندگی پس از مرگ ولف جکسون، کارآگاه، به بیتلجوس هشدار میدهد که دلورس، همسر سابقش، از اسارت فرار کرده و به دنبال اوست و روح مردگانی را که با آنها روبهرو شده، میمکد و آنها را برای همیشه از بین میبرد. معلوم میشود که در دوران طاعون ایتالیا بیتلجوس و دلورس با هم آشنا میشوند و دلورس در یک مراسم جاودانگی بیتلجوس را مسموم میکند، اما بیتلجوس قبل از اینکه سم او را از پا دربیاورد، دلورس را میکشد. بیتلجوس که هنوز هم به لیدیا علاقه دارد، درصدد است به کمک او به دنیای زندهها برگردد و از شر دلورس در امان بماند.
آسترید در شب هالوین میفهمد که او نیز مانند مادرش میتواند ارواح را ببیند و متوجه میشود که جرمی یک روح است. او آسترید را متقاعد میکند که اگر کمکش کند، میتواند او را به دنیای مردگان ببرد تا پدرش را ببیند. لیدیا متوجه میشود که جرمی 23 سال قبل والدینش را به قتل رسانده و هنگام دستگیری مرده است. لیدیا مجبور میشود بیتلجوس را فرا بخواند و با او قرارداد ازدواج میبندد. بیتلجوس حفرهای به دنیای مردگان باز میکند و لیدیا را غیرقانونی وارد آن دنیا میکند. کارآگاه ولف از یک ورود غیرمجاز خبردار میشود و به دنبال بیتلجوس میگردد. از آنطرف، دلورس نیز همچنان به دنبال بیتلجوس است و روح چند مرده دیگر را نیز میمکد.
بعد از انجام مراحل اداری، جرمی اعتراف میکند که آسترید را فریب داده تا آسترید به جای او در دنیای مردگان بماند و او دوباره زنده شود. آسترید به قطار روح برده میشود، اما ریچارد که دخترش را دیده، به دنبال او میرود. لیدیا و بیتلجوس نیز آسترید را پیدا میکنند. لیدیا و آسترید با پرتالی به سیاره زحل میروند و ریچارد آنها را از دست یک کرم شنی نجات میدهد. بیتلجوس جرمی را به جهنم میفرستد و ریچارد به لیدیا و آسترید نشان میدهد که چطور به دنیای زندهها برگردند. در این میان، دلیا در مراسم عزاداری شخصی خودش برای چارلز دو مار را که به او اطمینان داده شده بود نیشهایشان کشیده شده، روی شانههایش میگذارد و مارها لیدیا را نیش میزنند و او میمیرد. دلیا نیز بیتلجوس را احضار میکند تا به او در پیدا کردن چارلز کمک کند و درعوض او نیز به بیتلجوس در پیدا کردن لیدیا کمک کند.
لیدیا و آسترید به کلیسا میروند تا لیدیا با روری ازدواج کند. بیتلجوس با کمک دلیا به مراسم عروسی میآید و با تزریق سرم حقیقت به روری او اعتراف میکند که هرگز به تواناییهای لیدیا باور نداشته و همیشه به دنبال پول او بوده است. بیتلجوس کنترل همهچیز را در دست میگیرد و برای ازدواج با لیدیا آماده میشود، اما دلورس نیز از راه میرسد. آسترید پرتالی باز میکند و کرم شنی را احضار میکند و کرم دلورس را میبلعد. آسترید طبق کتاب قانون مردگان به بیتلجویس میگوید که چون لیدیا به شکل غیرقانونی وارد دنیای مردگان شده، قرارداد ازدواج آنها باطل است. لیدیا سه بار اسم بیتلجوس را به زبان میآورد و او را به دنیای مردگان تبعید میکند. دلیا نیز به دنیای مردگان برمیگردد و دوباره کنار چارلز قرار میگیرد.
با عادی شدن شرایط، لیدیا برنامه تلویزیونی را به پایان میرساند تا زمان بیشتری را با آسترید بگذراند.