رویاساز اعظم
یکی از مهمترین وضعیتهای داستانی که در طول تاریخ سینما، همواره در مورد تفاوتهای داستانی آن با سینمای زنده مباحث زیادی مطرح شده است، فیلمنامهنویسی برای انیمیشن است. انیمیشن به مثابه یکی از مهمترین ژانر-گونههای سینمایی، امروزه مکاتب متعدد فکری و فرهنگی را در خود مستحیل و از اساس شکل و نقشه راه نگارشِ داستان برای انیمیشن را با فیلم زنده متفاوت کرده است. از سوی دیگر، تمایل تدریجی مخاطبان با رده سنی بالاتر از نوجوانان به انیمیشن– که پیشتر با پیشفرض تعلق انیمیشن به رده سنی نوجوان و کودک شناخته میشد– نیز اقتضائاتی جدید را بر عرصه فیلمنامهنویسی انیمیشن سوار کرده که تحولاتی اساسی در الگوهای پیرنگ در این نوع فیلمنامهها به وجود آورده و منجر به پیوندخوردن تخیل ذهنی و تماماً فانتزی با شکلی از مواجهه با واقعیت پیرامونی شده است که امکان تحقق آن در سینمای زنده بسیار اندک خواهد بود. در راستای پیچیدگی خلق جهان انیمیشن، آنچه در این عمر طولانی تاریخ سینما در جریان بوده، عموماً مراجعه به این تنش بنیادین بوده که ذات عالم سینما و داستانگویی از طریق آن، بیشتر بازتاب آینهوار واقعیت محض را ایجاب میکند یا برعکس، باید از سحر این جهان رازآلود، برای خلق جهانهایی سرشار از خیالپردازی، زیرمتن و استعارههایی غریب بهره جست؟ در بحبوحه این تنش ازلی-ابدی میان طلایهداران هنر-صنعت-رسانه سینما، عدهای دیگر نیز قد بر...