طرح سریال «بازنده»

  • نویسنده : جمشید خاوری
  • مترجم :
  • تعداد بازدید: 167

فیلمنامه‌نویس و کارگردان: امین حسین‌پور

برداشت آزادی از رمان زن همسایه، نوشته شاری لاپنا

مدیر فیلم‌برداری: آرش رمضانی

تدوین: سیاوش کردجان

صداگذار: حسین ابوالصدق

صدابردار: محمود کاشانی

چهره‌پرداز: مهدی صیاد

طراح صحنه: امین حسین‌پور

موسیقی: پیام آزادی

بازیگران: علیرضا کمالی (حامد کیانی)، صابر ابر (کاوه بدرلو)، سارا بهرامی (ارغوان امینی)، پیمان قاسم‌خانی (منصور رفیعی)، محمد علی‌محمدی (پارسا)، مهدی صباغی (فرهاد/بهمن)، صدف اسپهبدی (آوا حجازی)، رویا جاویدنیا (ونوس افتخاری)، علی مردانه (حمید حجازی)، امیر غفارمنش (بهروز صابری)

تهیه‌کننده: احسان ظلی‌پور

تعداد قسمت‌ها: ۱۱

 

حامد کیانی افسر آگاهی است؛ مردی تنها و غمگین که فرزندش را در تصادف مهیبی از دست داده و همسرش او را رها کرده است. در آخرین پرونده‌اش هم شکست سختی خورده و بااین‌حال، پرونده جدیدی به او ارجاع می‌دهند، مربوط به گم‌شدن کودک یک‌سال‌ونیمه زوجی به نام کاوه و ارغوان؛ زوجی که ظاهراً بسیار متمول‌اند و در شب ربایش کودک به خانه آوا و حمید (خواهر و برادر) در همسایگی‌شان رفته بودند. همکار کیانی، پارسا، پسرخاله همسر سابق اوست؛ مأموری عصبی‌مزاج و زودجوش و کینه‌توز. در شب گم‌شدن بچه، به دلیل نیامدن پرستار، این زوج هر نیم ‌ساعت به کودک سر می‌زدند، تا ساعت یک شب که به خانه برمی‌گردند و می‌بینند کودک در خانه نیست. هیچ نشانه‌ای مبنی بر ورود غریبه‌ای به خانه وجود ندارد و از سویی، کیانی با اطلاعات ضدونقیض فراوانی پیرامون این پرونده احاطه شده است. ازجمله این‌که به نظر می‌رسد زن و شوهر چیزهایی را پنهان می‌کنند، یا پیداشدن لباس خونین کودک در ماشین لباس‌شویی و این‌که در فاصله گم‌شدن بچه، کاوه و آوا روی بالکن مشرف به کوچه نشسته بودند، اما کسی را در حال خروج از خانه ندیده‌اند. دست سارا زخمی است، اما دلیل زخمی‌شدن را -که همان شب حین سرزدن به بچه اتفاق افتاده- به بقیه دروغ گفته است و... بیشترین مورد مشکوک نیز دستپاچه‌بودن کاوه -در جریان بازجویی- است.

به گفته آوا، کاوه از او خواسته که از ارغوان بخواهد شب مهمانی بدون بچه بیایند. به گفته ارغوان او دچار افسردگی پس از زایمان است. اما مورد عجیب این است که پس از گذشت یک‌سال‌ونیم از زایمانش هنوز این افسردگی رفع نشده است. آوا اعتراف می‌کند در دقایقی که روی بالکن بوده، کاوه به‌خاطر مستی، به او پیشنهاد رابطه داده است. از نظر کیانی، اعتراف به این موضوع- بی‌ربط به پرونده- از سوی آوا کمی عجیب است و البته کاوه حرف‌های آوا را- مبنی بر دادن پیشنهاد رابطه- تکذیب می‌کند. در پاسخ به سؤال کیانی درباره مشکوک‌بودن به کسی، کاوه می‌گوید مادر ارغوان ممکن است دشمنان زیادی داشته باشد. او زنی است به‌غایت سرمایه‌د‌ار که این سرمایه پس از خودکشی مشکوک پدر ارغوان در زمان کودکی‌اش به او رسیده و ونوس نیز با رندی سهم ارغوان را بالا کشیده و با منصور- یکی از پرسنل اخراجی پدر- ازدواج کرده است.

با مطالعه پرونده ارغوان مشخص می‌شود او در نوجوانی مظنون به کشتن یکی از هم‌کلاسی‌های خود بوده که البته هیچ‌وقت اثبات نشده است. درنتیجه، بهروز، پدر آن دختر، با انگیزه انتقامی که دارد، می‌تواند یکی از مظنون‌های احتمالی ربودن بچه باشد. فیلم‌های دوربین مداربسته نشان‌دهنده آن است که زاویه دوربین رو به کوچه با ضربه‌ای تغییر کرده است. اما دوربین‌های دیگر محله از یک اتومبیل ون حکایت دارند که راننده آن با صورت نقاب‌زده، احتمالاً همان سارق کودک باشد. دستور بازرسی از همه ون‌های مشابه در شهر صادر می‌شود. پیرزن همسایه نیز شهادت می‌دهد ون را حدود ساعت ۱۲:۳۰ جلوی خانه دیده است. این ساعت، نوبت سرکشی کاوه به دخترش بوده است.

وقتی کیانی مجدداً از کاوه درباره سرکشی به بچه می‌پرسد، او اعتراف می‌کند به خانه آمده، اما به دلیل مستی زیاد بالا آورده و بدون این‌که به بچه سر بزند، دوباره به خانه آوا برگشته است. کاوه هم‌چنین مجدداً ادعاهای آوا را مبنی بر این‌که به او پیشنهاد رابطه داده بود، رد می‌کند. این مکالمه کاوه و کیانی را ارغوان از پشت در می‌شوند. در همین هنگام سارق به خانه آن‌ها زنگ می‌زند، اما پلیس نمی‌تواند رد او را بزند. در اثر انگشت‌های برداشته‌شده و صحبت‌های آوا، کیانی تازه متوجه می‌شود کودک گم‌شده‌ پرستاری هم داشته است. کاوه- که این روزها شرکت ساختمانی‌اش به خاطر مشکلات مالی به خطر افتاده- در پاسخ به این سؤال که چرا تاکنون نگفته کودک پرستاری هم داشته، طفره می‌رود و اعتراف می‌کند پیشنهاد نبردن بچه به مهمانی آن شب هم از سوی خود او بوده است. اگر تا این لحظه این حقیقت را گردن نگرفته، به این دلیل است که نگران بوده همسرش به خاطر گم‌شدن بچه او را مقصر بداند. پرستار بچه که در خانه‌اش مقدار قابل توجهی پول می‌بینیم، به آگاهی برده می‌شود و دختر افغان می‌گوید آن شب داشته به خانه کاوه می‌رفته که دوست بدحالش تماس می‌گیرد و اجباراً برای پرستاری از دوستش از کاوه مرخصی می‌گیرد. هرچند مشخص است که او در حالِ بافتن یک دروغ بزرگ است، اما فعلاً مدرکی برای رد اظهاراتش وجود ندارد. با بررسی فیلم‌های دوربین‌ها معلوم می‌شود پرستار آن شب تا دم خانه رفته بوده است. او اعتراف می‌کند مرد ناشناسی در ازای 50 میلیون‌ تومان از او خواسته امشب به خانه کاوه نرود.

کیانی نزد روان‌پزشک ارغوان می‌رود و متوجه می‌شود ارغوان به دروغ گفته دچار افسردگی سایکوز است. درواقع، او مبتلا به اختلال هویت گسستگی است و هنگام تغییر شخصیتی به دیگری بسیاری از چیزها را فراموش می‌کند. در این پرونده از منصور نیز نمی‌توان غافل شد. مرد جاه‌طلبی که در همه کارها دخالت می‌کند، اما در واقعیت، به خاطر این‌که زیرِ سایه همسرش ونوس است، حال خوبی ندارد. کیانی متوجه می‌شود منصور پیش از این با روان‌پزشک تماس گرفته و احتمالاً می‌خواسته سفارش کند از جریان قتل هم‌کلاسی‌ به دست ارغوان چیزی بروز ندهد. با بازگشت به گذشته، متوجه می‌شویم علت مرگ پدر ارغوان خودکشی نبوده، بلکه دسیسه‌چینی ونوس (مادر) بوده که به دست منصور کشته شده و پس از آن نیز منصور برای گرفتن حق‌السکوت ونوس را وادار کرده با او ازدواج کند. هرچند پس از ازدواج آبی از دست ونوس نچکیده و منصور در همه این سال‌ها فراتر از نقش پادویی برای او نرفته است.

موازی با این جریانات، بهروز- پدر هم‌کلاسی مقتول ارغوان- تحت نظر نیروهای پلیس است و در حین این‌که او بچه‌ای پتوپیچ‌شده را از خانه‌ای تحویل می‌گیرد، در عملیاتی به دست پارسا متوقف می‌شود، اما معلوم می‌شود موجود درون پتو یک گربه است و نه فرزند کاوه و ارغوان. او به کلانتری احضار می‌شود تا به ابهاماتی پاسخ دهد، اما چون هیچ مدرکی علیه او وجود ندارد، مجبور می‌شوند آزادش کنند. کیانی به‌شدت پارسا را برای دخالت خودسرانه در متوقف‌کردن اتومبیل بهروز سرزنش می‌کند. هم‌چنین آوا به سراغ دوربینی که در لابی ساختمانشان مخفی کرده، می‌رود و با تماشای محتوای ضبط‌شده شاهد ردوبدل‌شدن بچه گم‌شده در شب واقعه بین دو مرد است. آوا با تماسی که با فرد مجهولی می‌گیرد، خبر می‌دهد خوش‌بختانه دوربین موفق به ضبط صحنه مذکور شده است. حمید برادر آوا- که تبعه آلمان است اما تا روشن‌شدن این پرونده فعلاً ممنوع‌الخروج شده- با شنیدن این مکالمه حساس می‌شود و مشخصاً درباره رفتارهای مشکوک خواهرش توضیح می‌خواهد. یکی از ابهاماتی که پیرامون آوا وجود دارد، این است که او چگونه از پس اجاره نجومی این خانه برمی‌آید؟ زنی که تا خرخره زیر دیون شوهر زندانی‌اش مانده و قاعدتاً نباید آهی در بساط داشته باشد.

بن‌بست اطلاعاتی این پرونده زمانی از سکون خارج می‌شود که یک پیک موتوری بسته‌ای به خانه آوا تحویل می‌دهد. محتوای بسته، یک گوشی موبایل است که قرار است سارق با آن تماس گیرد. بالاخره تماس گرفته می‌شود و بچه‌دزد از کاوه می‌خواهد شخصاً با 10میلیون‌ دلار به مکانی متروک در بیابان برود و بدون خبردارشدنِ مأموران بچه را تحویل بگیرد. در حافظه گوشی مذکور، فیلمی از بچه نیز وجود دارد که نشان می‌دهد در سلامت است. ونوس اجازه نمی‌دهد کسی با پلیس تماس بگیرد و  قرار می‌شود به محض فرستادن آدرس، کاوه به همراه ساک‌های دلار برای پس‌گرفتن فرزندش سرِ قرار برود. در این گیرودار با یک گزارش، باز هم پای بهروز (پدر هم‌کلاسی مقتول ارغوان در نوجوانی) به میان می‌آید. مأموران لاشه سوخته اتومبیل ونی را که شب حادثه در صحنه دیده شده، در اطراف شهر یافته‌اند. یک کارتن‌خواب شخصی را دیده که ون را به آتش کشیده است. چهره‌نگاری تأیید می‌کند که آن شخص خود بهروز بوده است. بهروز باز هم احضار می‌شود و در پاسخ به این سؤال که شب گذشته کجا بوده، اظهار می‌دارد بر بالین همسرش در بیمارستان حضور داشته و دوربین‌های امنیتی بیمارستان نیز این را تأیید می‌کنند. با دستگیری مجدد کارتن‌خواب، او اقرار می‌کند شخص ناشناسی در ازای پولی از او خواسته با دادن اطلاعات دروغین پلیس را فریب بدهد.

روز موعود می‌رسد و طبق قرار، کاوه در ازای تسلیم‌کردن 10میلیون دلار می‌تواند فرزندش را تحویل بگیرد. او راهیِ محل قرار می‌شود، اما در آن‌جا، فردی او را غافل‌گیر و مضروب می‌کند و پول‌ها را نیز به سرقت می‌برد. وقتی کیانی به محل اعزام می‌شود، مشکوک است که همه این‌ها صحنه‌سازی خود کاوه باشد. کیانی برای طرح این اتهامات دلایلی دارد. مثلاً چرا با این‌که آدم‌ربا پول‌ها را گرفته، اما بچه را تحویل نداده؟ و نکته مهم دیگر، کاوه تمام سرمایه‌ای را که از ونوس گرفته، از دست داده و شرکتش در آستانه ورشکستگی کامل است و همه این‌ها می‌تواند انگیزه‌ای باشد برای صحنه‌سازی و ربودن فرزند خودش، برای تلکه‌کردن ونوس. با این احوال، دلایل کیانی برای مجرم‌بودن کاوه کافی نیست.

کیانی برای رسیدن به سرنخ، فیلمی را که آدم‌ربا از بچه فرستاده، بارها مشاهده می‌کند و متوجه می‌شود ویدیوی داخل گوشی از کودک، احتمالاً داخل اتاقی در یک هتل یا مسافرخانه ضبط شده است. با جست‌وجوی زیاد از نشانه‌های تصویری داخل ویدیو، بالاخره هتل را پیدا می‌کنند، اما در اتاق مربوط هیچ ردپا و اثر انگشتی از رباینده نمی‌یابند، تا این‌که در لحظه آخر، سروکله زن معتادی پیدا می‌شود که قصد دارد به همان اتاق شماره ۱۷ برود. با دستگیری زن، مشخص می‌شود او فریبا، خواهر رباینده است که فرهاد نام دارد؛ یک بزهکار سابقه‌دار که تازه سه ماه است از زندان آزاد شده. هیچ ردپایی از فرهاد در دست نیست و او فقط گاهی برای سپردن بچه به فریبا، موبایلش را روشن می‌کند. ردیابان اداره آگاهی تلاش می‌کنند حین مکالمه فرهاد و دیبا محل او را شناسایی کنند، اما موفق نمی‌شوند. اقدام بعدی غافل‌گیرکردن فرهاد در ایستگاه مترویی است که قرار است در آن‌جا بچه را تحویل فریبا بدهد. (فریبا در تمام مدت پرستار این بچه بوده است.) با استقرار همه نیروها، لحظه عملیات فرا می‌رسد، اما مأموران رکب می‌خورند و آدم اشتباهی را به دام می‌اندازند. به خاطر همین شکست در مأموریت، کیانی با پارسا بگومگو می‌کند. پارسا با زدنِ حرف‌های خامی درباره زندگی خانوادگی ازهم‌پاشیده کیانی، او را کتک می‌زند. کتک‌خوردنِ پارسا غرور او را جریحه‌دار می‌کند و همین تحریک عاطفی منجر به سلسله اتفاقاتی ناگوار می‌شود که در ادامه خواهیم دید.

از طریق ویدیویی که در موبایل فریباست، یکی از دوستان فرهاد به نام سهراب شناسایی می‌شود. پارسا آدرس منزل سهراب را برمی‌دارد و سرخود به تعقیب سهراب مبادرت می‌ورزد تا بالاخره موفق می‌شود با تهدید سهراب، به مخفیگاه فرهاد دست پیدا کند. پارسا بدون یاری‌گرفتن از نیروی پشتیبان،  به مخفیگاه فرهاد می‌رود. آن دو در آن‌جا با یکدیگر درگیر می‌شوند و پارسا با ضربه گلوله فرهاد کشته می‌شود. وقتی کیانی خود را به محل درگیری می‌رساند، می‌بیند که خود فرهاد هم به دست شخص سومی با گلوله به قتل رسیده است. آزمایشات گواهی می‌دهند که نفر سوم یک زن بوده است. از آن سو، حمید، برادر آوا، رم دوربین مخفی‌ را که آوا در کف چوبی خانه پنهان کرده بود، پیدا می‌کند. خواهر و برادر بر سر همین با یکدیگر درگیر می‌شوند و حمید خیلی اتفاقی کشته می‌شود. آوا با مثله‌کردن جنازه برادرش او را در بیابان دفن می‌کند. ارغوان که دلش طاقت ندارد، به آگاهی می‌رود تا خبری از کودکش بگیرد. کیانی با نشان‌دادنِ عکس فرهاد می‌خواهد بداند آیا این فرد را می‌شناسد یا نه.

وقتی ارغوان خبر شناسایی‌شدن فرهاد را به شوهرش می‌دهد، کاوه به طرزی غیرعادی به هم می‌ریزد. همین هنگام تماسی مشکوک با کاوه گرفته می‌شود و او خانه را ترک می‌کند. ارغوان به این آشفتگی شوهرش مشکوک می‌شود و با بازرسی آینه دست‌شویی به چیزی غیرعادی پی می‌برد؛ یک گوشی موبایل قدیمی که در آن تماس‌های آوا وجود دارد. کارآگاهان به خانه آوا می‌روند، اما او در را باز نمی‌کند. با ورود به خانه، جنازه خونین زن را پیدا می کنند. قاتل هیچ اثری از خود به جا نگذاشته است، به جز یک اثر انگشت نصف و نیمه روی یک مجسمه که با آن مقتول را کشته است. کیانی به یک عکس قاب‌شده از آوا در پاریس مشکوک می‌شود و به سراغ همسر سابق آوا که به دلیل بدهی در زندان است، می‌رود. مشخص می‌شود مردی که ظاهراً در عکسِ بریده‌شده کنار او بوده، همسرش نیست و پای مرد دیگری در میان است. آثاری مانند مو و ته‌سیگارهای خانه فرهاد در روز قتل با دی‌ان‌ای آوا تطابق دارد و کیانی به دنبال اطلاعات تمام مسافرانی است که در پرواز آوا به فرانسه در آن هواپیما بوده‌اند.

با آمدن نتایج مشخص می‌شود اثر انگشتِ روی مجسمه (آلت قتاله) برای کاوه است. با بررسی اتومبیل آوا نیز اسلحه و فلش مذکور پیدا می‌شود. محتویات فابل‌های فلش نیز لحظه ردوبدل‌کردنِ بچه به دست کاوه و فرهاد را به‌وضوح نشان می‌دهد. کار تمام است و وقت آن رسیده تا کاوه را دستگیر کنند. اما نیازی به این کار نیست. کاوه با پای خود آمده تا خودش را به آگاهی معرفی و اعترافاتش را بیان ‌کند. او ضمن این اعترافات، از نحوه آشناشدنش با فرهاد با وساطت آوا و ناگزیری خود به این کار- به دلیل ورشکستگی خفت‌بارش- می‌گوید و از این‌که بالاخره به پیشنهاد فرهاد برای دزدیدن دخترش تن داده است. هم‌چنین اشاره می‌کند که منصور همیشه دشمن او بوده و آرزویش ذلیل‌شدن کاوه بوده است. قرار بر این بوده با اخاذی 10میلیون ‌دلاری، یک‌میلیون را خود کاوه بردارد و 9میلیون‌ باقی‌مانده را فرهاد در قالب سرمایه‌گذار به شرکت او تزریق کند، اما در روز تحویل پول، آن‌چنان‌که دیدیم، فرهاد با مضروب‌کردن او و برداشتن پول‌ها، متواری و از دسترس خارج می‌شود. از آن‌سو، آوا نیز که در این معامله سهیم است، غیب‌شدن فرهاد را از چشم کاوه می‌بیند و به او فشار می‌آورد که اگر سهمش را نگیرد، فیلم‌های دوربین کارگذاشته‌شده‌اش را به پلیس تحویل می‌دهد. کشمکش این دو، درنهایت به کشته‌شدن زن می‌انجامد؛ معمایی که هنوز لاینحل مانده است.

همه کسانی که در نقشه این آدم‌ربایی بوده‌اند، یا کشته شده، یا دستگیر شده‌اند. پس بچه کجاست؟ این معما حل نمی‌شود تا زمانی که مردم گزارش کودکی داخل یک اتومبیل در پارکینگی را می‌دهند. کیانی طبق قولی که داده بود، بچه را به ارغوان تحویل می‌دهد. هم‌چنین جسد حمید را هم نزدیک دریاچه پیدا می‌کنند. اما معمای ربوده‌شدن پول‌ها هنوز پابرجاست. این معما زمانی پیچیده‌تر می‌شود که کاوه در بازداشتگاه، با نوک خودکار خودکشی می‌کند و تنها سرنخ زنده کیانی از دست می‌رود. کیانی از رسیدن به پاسخ ناامید است تا این‌که گذار او به خانه ونوس می‌افتد و در آن‌جا تابلوی بزرگی از منصور در کنار ونوس می‌بیند. ساعت مچی منصور نظرش را جلب می‌کند. این ساعت را پیش از این در مچ دست فردی در عکسِ بریده‌شده کنار آوا دیده بود. حالا تکه آخر پازل پیدا می‌شود. وقتی کیانی همه اتفاقات را مرور می‌کند، پی می‌برد احتمالاً ماجرا از این قرار بوده که پس از رکب‌خوردن کاوه از فرهاد و گم‌شدن بچه و پول‌ها، منصور از کاوه می‌خواهد برای این‌که بچه‌اش را به قتل نرساند، کاوه باید نزد پلیس برود و علاوه بر آن‌که به همه چیز اعتراف می‌کند، قتل آوا حجازی را نیز گردن بگیرد و...

به این ترتیب، منصور پس از ۱۷ سال ناکامی، با پول‌های اخاذی‌شده از همسرش از کشور گریخته و اکنون جایی در فرانسه زندگی می‌کند.

مرجع مقاله