از همان مرحله نگارش فیلمنامه قرار است یک تجربه متفاوت باشد. این تفاوت هم در فیلمهای موسوم به جوکری که قبلاً اکران شدهاند، مشخص میشود و هم بنا بر رعایت الزاماتی که یک فیلمنامه تریلر روانشناختی باید داشته باشد، خود را از نمونههای معمولیتر این ژانر جدا میکند. این بدان معنا نیست که با فیلمنامه خوبی طرف هستیم، اما یقیناً جسارت نویسندگان در متفاوت ارائهدادن فیلمنامه جوکر: جنون مشترک، خروجی این اثر را از میانمایگی خارج میکند. حال باید متناسب با روندی که این فیلمنامه در پیش میگیرد، این الزاماتی را که برای خلق یک تریلر روانشناختی تعیین شده، بررسی کنیم و با فیلمنامه تطبیق دهیم.
خلق و توسعه شخصیت پیچیده
درواقع، در این گونه از فیلمنامه شخصیت هر قدر که پیچیدهتر باشد، بیشتر میتواند در کمک به ایجاد عمق روانشناختی در فیلم کمک کند. ایجاد یک داستان پسزمینهای و روایت آسیبها و تجربیات شخصیت و چیزهایی که از سر گذرانده، به صورت مقطعی در فیلمنامه میتواند به این امر کمک کند. این مهمترین عنصری است که تاد فیلیپس در جوکر: جنون مشترک روی آن دست گذاشته است. آرتور فلک بههیچوجه یک شخصیت تکبعدی آشوبطلب تلقی نمیشود. یکی از مهمترین بحثهایی که در دادگاه او مطرح میشود، از طرف وکلای موافق و مخالف است که در مورد تسلط او بر دنیای واقعی صحبت میکنند. وقتی شخصیت تسلط خود را بر واقعیت از دست میدهد و خیالپردازی پیشه میکند، آغاز پیچیدگی خودش را رقم میزند. اکنون هضم و تفکیک این نکته که آرتور در این مهلکه کدام تصاویر را تنها از ذهن خود عبور میدهد و با کدامشان در واقعیت روبهرو میشود، مشکل است و کلید خلق یک شخصیت برای تریلر روانشناختی در بهترین حالت خودش همین است.
ایجاد اتمسفر روانی و احساسی
یک تریلر روانشناختی باید بتواند فضایی خلق کند تا درونمایه شخصیتهای اصلیاش را برای مخاطب تداعی کند. لوکیشنها و فضاها باید منطبق با درونیات کاراکترها پیش بروند و این همخوانی باعث میشود موقعیتهایی که در فیلمنامه تعریف میشوند، عمق روانشناختی بیشتری داشته باشند. در فیلمنامه جوکر: جنون مشترک دو فضا نقش عمدهای دارند. اول فضای ندامتگاه که با جو سرد و تاریک خود کاملاً با ذهن آرتور همپوشانی پیدا میکند و دوم فضای دادگاه است که همهمه و جدلهایی که در آن شکل میگیرد، آن را تبدیل به آینه تمامقدی از مغز مغشوش و شلوغ جوکر میکند. در کنار این، تاد فیلیپس با رویکرد موزیکال خود و ایستگاههای آهنگین با فضای غیررئالیستی این اتمسفر احساسی را دو برابر میکند.
توصیفها و دیالوگها
دیالوگها یا توصیفهای دقیق از صحنه میتوانند هم سطح تنش فیلمنامه را بالا ببرند و هم مخاطب را در حلکردن پازلی که فیلمنامه از احساسات درونی و پیچیدگیهای ذهنی کاراکتر برای آنها ساخته، یاری کنند. این نکته را بیشتر زمانی میتوان تشخیص داد که آرتور وکیل خود را در دادگاه اخراج میکند تا از آن پس، خودش با شاهدان دادگاه به صورت پینگپنگی دیالوگ ردوبدل کند.
تنشها و تعلیقها
لازمه هیجانانگیزبودن یک تریلر تعلیقها و تنشهای شدید آن است. فیلمنامه جوکر: جنون مشترک ذاتاً تعلیقزاست، چراکه نقطه دید جوکر را مبنا قرار میدهد و به ذهن او نزدیک میشود و این در حالی است که مخالفان او معتقدند او مدام در حال نقشهکشیدن و نقش بازیکردن است. بنابراین، مخاطب همیشه در حال حدسزدن است. تنشها هم در فیلمنامه از ابتدا تا انتها به صورت صعودی بالا میرود. از برخورد آرتور با مأموران ندامتگاه گرفته، تا تقابلهای او در دادگاه و البته انفجاری که در دادگاه اتفاق میافتد. این انفجار اوج تنش را در فیلمنامه ایجاد میکند و آن را از یک دادگاه به شهر تسری میدهد تا علناً با مفهوم جنون مشترک عجین شود.
پایان شگفتانگیز
پایان غافلگیرکننده میتواند یک تریلر را در اذهان ماندگار کند. پایان یک فیلمنامه باید محلی برای داوری تمام سرگذشت روانی و تجربیات ذهنی کاراکتر باشد و مخاطب را به حرفزدن درباره آن وادارد. در پایان فیلمنامه، جوکر درست برعکس ماهیت خود که اغلب همه را با طنازی غافلگیر میکند، خود به دست یکی از زندانیان، به بهانه شنیدن یک جوک غافلگیر و کشته میشود. آرتور در دادگاه اعتراف میکند که شش نفر، ازجمله مادر خود را به قتل رسانده و هیچ جوکری در کار نیست. اما باز هم مخاطب راضی به پذیرفتن این نکته نمیشود، تا اینکه به دست یکی از همبندهای خودش در ندامتگاه با ضربات چاقو به قتل میرسد تا تاد فیلیپس مخاطب خود را وادار به پذیرش فقدان جوکر کند. تاد فیلیپس درواقع با این رویکرد پیچیدهای که در فیلمنامه اتخاد میکند، خودش را به عنوان جوکر معرفی میکند و ظاهراً در این فیلم به غیر از او جوکری در کار نیست.