فیلمنامهنویس: جمیله دارالشفایی
کارگردان: مجید توکلی
مدیر فیلمبرداری: محسن حسینی
تدوین: میثم مولایی
موسیقی: آریا عظیمینژاد
مدیر صدابرداری: بابک صالح
طراح صحنه: هدی میرزایی
طراح لباس: مسعود سلیمانی
بازیگران: آزاده صمدی (مرضیه)، روزبه حصاری (انوش)، فاطمه محمدی (عزیز)، بهمن صادق حسنی (شریف)، رضا عباسی (قاسم)، شیرین محسنی (محبوبه)، عقیق بلوری (آذر)
تهیهکننده: سیدعلی احمدی
سال ساخت: 1402، سال پخش: 1403
خلاصه داستان
یک زوج جوان به نامهای انوش و مرضیه بهتازگی با یکدیگر نامزد کردهاند و قصد دارند ازدواج کنند. مادر انوش- محترم خانم- که بچهها او را عزیز صدا میزنند، درگیر بیماری آلزایمر است و چهار فرزندش به نوبت از او پرستاری میکنند. حالا که انوش میخواهد ازدواج کند، فرزندان عزیز تصمیم میگیرند او را شوهر بدهند و به این منظور، یکی از دوستان قدیمی پدرشان را انتخاب میکنند. اما در روز خواستگاری، عزیز منصرف میشود و به مرضیه میگوید عاشق مرد دوستداشتنی و جذابی شده که هر روز برای او میوه و گلابی میخرد و به خانه میآورد. بعد از اندکی کنکاش، مشخص میشود منظور عزیز از آن مرد، انوش، پسر خودش است. درواقع، عزیز فراموش کرده انوش پسر اوست و در قالب یک مرد غریبه عاشق او شده است. انوش وقتی متوجه این موضوع میشود، تصمیم میگیرد از خانه برود و دیگر مرضیه را هم نبیند، تا شاید موضوع حل شود. اما موضوع نهتنها حل نمیشود، بلکه با فرار عزیز از خانه شرایط سختتر هم میشود. انوش با کمک مرضیه، عزیز را پیدا میکند و تصمیم عجیبی میگیرد. او تصمیم میگیرد برای دلخوشی عزیز یک عقد صوری راه بیندازد و عزیز را مثلاً به عقد خود دربیاورد. این موضوع با مخالفت شریف و نامزدش، مرضیه، روبهرو میشود. مرضیه تلاش میکند عزیز حافظهاش را به دست بیاورد و انوش از این تصمیم منصرف شود. اما انوش در تصمیم خود مصمم است. در شبی که قرار است عقد صوری میان انوش و عزیز برگزار شود، عزیز داخل اتاق خواب میرود و در را قفل میکند. زمانی که انوش در را باز میکند، متوجه میشود عزیز مرده است.