فیلمنامهنویس: پایال کاپادیا، کارگردان: پایال کاپادیا، تهیهکننده: توماس حکیم، مدیرفیلمبرداری: رانابیر داس، تدوین: کلمنت پینتو، موسیقی: تاپشی، بازیگران: کانی کسروتی، دیویا پرابها، چهایا کدم، هریدو هارون، ژانر: درام/ احساسی. محصول ۲۰۲۴ هند- فرانسه- ایتالیا، ۱۱۵ دقیقه، درآمدفروش: ۳.۲میلیون دلار، پخش از کوندو دیستریبیوشن و اسپریت مدیا.
پرابها و آنو دو پرستار مالیایی هستند که در بمبئی در یک خانه زندگی میکنند. پرابها زنی منظم و پایبند به اصول است. چندسال پیش روزی پرابها از مدرسه به خانه برمیگردد و پدرش به او میگوید خواستگاری برایش مشخص شده که قرار است با او ازدواج کند. آن دو در مدت زمان کوتاهی ازدواج میکنند و حتی فرصتی برای صحبت کردن پیدا نمیکنند و همسر پرابها به آلمان برمیگردد. اوایل آن دو مرتب تلفنی باهم صحبت میکردند اما الان یکسال است که پرابها هیچ تماستلفنی از همسرش نداشته است.
آنو دختری شاد و برونگراتر است که با همکارانش رفتار گرمتری دارد و پرابها این رفتار او را نمیپسندد و معتقد است باعث میشود تا همکارانش پشت سر او حرف بزنند. آنو پنهانی با پسری به نام شیاز در ارتباط است درحالیکه خانوادهاش خواستگاری را برای او درنظر گرفتهاند. یک روز پستچی زودپزی مدرن برای پرابها میآورد، فرستنده هدیه مشخص نیست اما این یک محصول آلمانی است.
مانوج، یکی از پزشکان بیمارستان سعی میکند توجه پرابها را جلب کند و به او میگوید دیگر قصد ندارد در بمبئی زندگی کند مگر اینکه پرابها به او دلیلی برای ماندن بدهد اما پرابها با اشاره به وضعیت تأهلش پیشنهاد او را رد میکند.
پاروتی، آشپز بیمارستان از بیستوپنج سال پیش تا به امروز در خانهای که از طرف کارخانه همسرش به آنها داده شده بود زندگی میکند اما اکنون انبوهسازان قصد خراب کردن منزل او را دارند و پاروتی نیز مدرکی برای اثبات ادعایش ندارد. پاروتی بعد از تلاشهای بسیار سرانجام تسلیم میشود و تصمیم میگیرد به روستای خود بازگردد. پرابها و آنو نیز او را همراهی میکنند تا در جابهجایی به او کمک کنند.
پرابها برای قدمزدن بیرون رفته است که آنو و شیاز را باهم میبیند اما حرفی به آنو نمیزند. پرابها در ساحل است که اهالی مرد میانسال نیمهجانی را از دریا بیرون میکشند. پرابها عملیات احیا را روی مرد انجام میدهد و او را نجات میدهد و اهالی مرد را پیش دکتر دهکده میبرند. پرابها از مرد مراقبت و به او رسیدگی میکند. حافظه مرد دچار مشکل شده است. پرابها او را همسر خودش تصور میکند و با او وارد گفتوگویی خیالی میشود. مرد از رها کردن پرابها عذرخواهی میکند و از او میخواهد با او همراه شود و قول میدهد که اینبار شرایط متفاوت باشد. اما پرابها به مرد میگوید که دیگر نمیخواهد او را ببیند.
نیمهشب در یک کلبه ساحلی، پرابها از آنو درباره شیاز میپرسد و آنو غافلگیر میشود، پرابها از آنو میخواهد که شیاز را به این مهمانی دعوت کند. آنها با خوشحالی به صحبت مینشینند درحالیکه نور کلبه به روی آنها میتابد.