فیلمنامهنویسان: تادساپون تیپتینناکورن، پت بونیتیپات، کارگردان: پت بونیتیپات، تهیهکننده: ونراید پونگسیتیساک، مدیرفیلمبرداری: بونیانوچ کرایتونگ، تدوین: تامارات سامثسویاچوک، مدیرفیلمبرداری: بونیانوچ کرایتونگ، موسیقی: فیلم جور کرانگ، بازیگران: یوتیپونگ آساراتاناکول، اوشا سیمخوم، سانیا کیوناکورن، سارینرات توماس. ژانر: درام، خانوادگی، کمدی. محصول:۲۰۲۴ تایلند، ۱۲۵ دقیقه، درآمدفروش:۷۳. ۸ میلیون دلار، پخش از: جی دی اچ.
مادربزرگ منگجو همراه دو پسرش کیانگ، سویی و دخترش سو و اِم پسر سو برای مراسم ادای احترام به درگذشتگان به مزار والدین او آمدهاند. منگجو به فرزندانش میگوید که دوست دارد در مزار بزرگی دفن شود و برای اینکار یک میلیون پول لازم دارد. آن روز منگجو زمین میخورد و زمانیکه به بیمارستان منتقل میشود خانواده متوجه میشوند که او مبتلا به سرطان روده پیشرفته است و بیش از یکسال وقت ندارد. فرزندان منگجو تصمیم میگیرند این موضوع را از او پنهان کنند.
اِم با این امید که استریمر بازیهای کامپیوتری بشود دانشکده را رها کرده و در خانه مدام در حال بازی کردن است. پدربزرگ پدری اِم پولدار و رو به مرگ است، موی، دخترعموی او که پرستاری خوانده از پدربزرگ مراقبت میکند و این کار را سرمایهگذاری بلندمدت میخواند. با مرگ پدربزرگ خانه و متعلقات او به موی میرسد. اِم تصمیم میگیرد کامپیوترش را بفروشد و به خانه مادربزرگ نقل مکان کند، با این امید که محبت او را بهدست آورد و بتواند وارث خانه او شود. اِم برای دانستن قیمت خانه مادربزرگ آن را آگهی میکند.
اِم برای جلب رضایت منگجو همه تلاشش را میکند و حتی صبحها او را برای فروش حلیم همراهی میکند. ناگهان همه فرزندان منگجو روشهایی را برای کمک به مراقبت از او پیشنهاد میکنند و اِم نسبت به نیت آنها شک میکند و درنتیجه تلاشش را به عنوان مراقب اصلی او افزایش میدهد. اِم جریان سرطان را به مادربزرگ میگوید و او درمان را شروع میکند. اِم در دوره درمان او را همراهی میکند و کم کم رابطه خوبی میان آن دو شکل میگیرد و اِم احساس محبت بیشتری نسبت به منگجو میکند.
کیانگ، که کارگزار بورس و درآمد خوبی دارد ترتیبی میدهد تا منگجو در خانه او بماند و به اِم برای مدت زمانیکه از مادرش مراقبت کرده پول میدهد اما اِم قبول نمیکند. منگجو به خانه خودش برمیگردد و ترجیح میدهد تا اِم مراقب او باشد. یک روز منگجو متوجه گمشدن ۲۰۰۰۰۰بات از پولهایی که از فروش حلیم بهدست آورده میشود، با چک کردن دوربینی که اِم درخانه کار گذاشته بود آنها متوجه میشوند که سویی پولها را برداشته تا بخشی از بدهی یک میلیون باتی خود در قمار را بپردازد. اِم به سراغ سویی میرود و کمربند نقرهای که از پدربزرگش به ارث برده را به سویی میدهد از او میخواهد مدت طولانی به دیدن مادرش نیاید چرا که دراینصورت او خیالش راحت است که اوضاع سویی خوب است. اِم به منگجو میگوید که حال سویی خوب است و برای کار به شهر دیگری رفته است. یک روز مردی به در خانه منگجو میآید و منگجو با این تصور که از طلبکاران سویی است از اِم میخواهد که پنهان شود. مرد میگوید که آگهی فروش خانه را دیده که به اسم اِم بوده است. منگجو چیزی از این جریان به اِم نمیگوید.
منگجو همراه اِم به خانه برادر متمولش میرود که میلیونها از والدینشان به ارث برده است. منگجو برای خرید قبر از برادرش درخواست پول میکند اما او قبول نمیکند و منگجو را از خود میراند. معلوم میشود که منگجو تا زمان مرگ والدینش از آنها مراقبت میکرده است. منگجو به اِم میگوید که دوست دارد مزار بزرگ و خوبی بخرد تا شاید به این بهانه خانوادهش به او سر بزنند.
پزشکان میگویند که بیماری مادربزرگ دیگر به درمان جواب نمیدهد و باید شیمیدرمانی را متوقف کنند. منگجو میداند که عمر زیادی برایش باقی نمانده است. اِم باخبر میشود که مادربزرگ خانه را به سویی بخشیده، اِم ناراحت از این تصمیم مادربزرگ او را ترک میکند. سویی نیز خانه را میفروشد و بدهیهایش را پرداخت میکند و منگجو را در خانه سالمندان میگذارد.
اِم به دیدن مادربزرگ میرود و او را باخود به خانه میبرد. سو و اِم تا آخرین لحظه زندگی منگجو از او مراقبت میکنند. روز مرگ منگجو، اِم تماسی از بانک دریافت میکند و متوجه میشود مادربزرگ از زمانیکه او کلاس اول بوده بهنام او در بانک پول پسانداز کرده است. اِم قبری که مادربزرگ همیشه میخواست را برای او میخرد و همه خانواده در مراسم او شرکت میکنند.