پوستر فیلم رها مردی را نشان میدهد که در برابر چیزی که به خانوادهاش هجوم آورده، قهرمانانه سینه سپر کرده و آنها را در پناه بدن و دستهای گشوده خود جای داده است. او توحید است. مردی که پیشتر راهبر مترو بوده و پس از اینکه دختری با پرتابکردن خودش جلوی قطار او خودکشی میکند، دچار استرس پس از سانحه* شده و توان ادامه کار را از دست داده است. نمیدانیم چه مدت از این اتفاق میگذرد اما غرولندها و اعتراضات همسرش ثریا که از بدهکاری به همه آشنایان شرمگین و غمگین است و میگوید دیگر هیچکس در خانهشان را نمیزند، نشان میدهد که دستکم چند ماه از بروز این حادثه گذشته است.
بنابراین توصیف، فقر و بیعدالتی اجتماعی که بهعنوان مضامین محوری فیلمنامه در نظر گرفته شده، پیش از حادثه تروماتیک در این خانواده وجود نداشته و آنها به گفته خودشان زندگی آرام و آبرومندی داشتهاند. اما پس از خروج توحید از کار و خانهنشینی، وضعیت اقتصادی روزبهروز بدتر شده و مشکلات متعدد یکی پس از دیگری سربرآوردهاند. تا این مرحله، فیلمنامه رها، روایت موفقی است که واقعگرایانه توانسته چندین آسیب اجتماعی را در بطن خود جای دهد و اشارات درست و بهاندازهای به آنها داشته باشد. اما این ساختار، در ادامه دچار تغییر مسیرهای هیجانی و بیاساسی شده که انسجام و پیوند را به تشتت و حتی گسیختگی بدل کرده است.
در افراد مبتلا به استرس پس از سانحه، خشونت، بیعلاقهگی به کارهایی که پیشتر انجام میدادهاند و رفتارهای تکانشی(تصمیمات آنی و بدون فکر) تا وقتیکه فرد در مسیر بهبودی و درمان قرار نگرفته، رایج است. توحید نیز در چندین سکانس از جمله برخورد با سارقین در کلانتری، رفتاری خشن دارد. در اموری که به او محول شده مثل خرید لپتاپ و کاری که برای امرار معاش در پیش گرفته، تعمیر وسایل مستعمل یا کار در تعمیرگاه لوازم خانگی، تکانشی عمل میکند. به دلیل عدم تبحر در این کار، وسایلی را که قابل تعمیر نیستند به قیمتی گزاف میخرد و با این کار، اندک پولی را هم که در بساط دارد دور میریزد. در خرید لپتاپ هم همینگونه عمل میکند، پولی را که دخترش به بهایی سنگین - فروختن موهایش - به دست آورده، به پای یک لپتاپ سوخته میدهد و بدتر اینکه این کار را کموبیش آگاهانه انجام میدهد.
گسیختگی فیلمنامه و دور شدن از محور اصلیاش، در جزئیات رفتاری مثل همین «آگاهانه عمل کردن» در جمله پایانی پاراگراف پیشین رخ داده است. اگر صرفاً همین مراحل خرید لپتاپ را مرور کنیم، به موارد بسیاری از این دست میرسیم. رها برای تهیه پول خرید لپتاپ، موهای بلند و زیبایش را فروخته است. این کار مادر و برادرش را حیرتزده کرده و خشم و اندوهشان را برانگیخته است. اما توحید اگرچه ابتدا کمی مبهوت بهنظر میرسد اما بهسرعت تغییر رفتار میدهد و تلاش میکند با گفتن جملاتی شبیه «موئه دیگه، دوباره بلند میشه» این فاجعه را عادی جلوه دهد و بار سنگینش را از دوش خود بردارد. چنین رفتاری، هیچ ارتباطی با شمایل آن پدر جانفشان و حمایتگر روی پوستر ندارد. در ادامه، وقتی رقم پانزدهمیلیونی فروش موها را میشنود، اگرچه سعی میکند شگفتی و شعفش را پنهان کند اما نمیتواند و بیتوجه به رنج عظیمی که بر دخترش متحمل شده، موضوع فروش موها را به سخره میگیرد و به پسرش سهیل پیشنهاد میدهد تا آنها هم موهایشان را بلند کنند تا بتوانند با فروشش پولی به جیب بزنند. این ذوقزدگی در برابر پانزدهمیلیون پول، هنگامیکه توحید میخواهد کارت بانکی رها را برای خرید لپتاپ بگیرد هم در رفتارش هویداست. طوری به آن کارت نگاه میکند و لمسش میکند و پس از مخالفت سهیل، با اکراه پسش می دهد که گویی تا بهحال چنین مبلغی را در زندگیاش ندیده و نداشته است. مگر نه اینکه توحید تا همین چندی پیش، کارمندی با حقوق نزدیک به متوسط بوده و به بیان خودش و همسرش به خوبی از عهده پرداخت هزینههای زندگی از جمله یک لپتاپ سیمیلیون تومانی برمیآمده است؟ آنها خانواده فقیری نبودهاند و در پی یک حادثه دچار مشکلات مالی شدهاند. پس این میزان لئامت طبع و تنگنظری در رفتار توحید چه توجیهی دارد؟
پس از اینکه سرانجام رها کارت بانکیاش را به توحید میسپارد و حتی از او در برابر سهیل که پدر ناشی و ناکارآمد میخواهند دفاع میکند، او باز هم به بازار فروش اجناس سرقتی میرود و با اینکه خوب میداند احتمالاً کالایی که از آنجا میخرد قابل استفاده نیست، اما این کار را انجام میدهد. پولی را که به آن بهای گزاف بهدست آمده و زخمی به روان دختر و تمام خانوادهاش زده؛ که شاید تا پایان عمر با آنها بماند، با انتخابی که معلوم نیست از بلاهت است، یا خودشیفتگی، یا خشم یا نفرتی پنهان و یا مثل بسیاری آدمها از عادت به تکرار کارهاست به این امید که این بار فرق خواهد داشت، در چشم برهمزدنی بر باد میدهد.
اگرچه تحقیرکردنها و سرکوفتهای پیدرپی ثریا را میتوان عاملی برای کاهش اعتمادبهنفس توحید و باور به ناکارآمدیاش دانست اما ارتباطی با تنگنظری و بیتفاوتی او نسبت به همهچیز ندارد. توحید پیش از این هم چنین مردی بوده است. چرا که تجربه تروماتیک نمیتواند انسانی سالم و قدرتمند و حامی را در مدت کوتاه، از عرش به فرش بکشاند. مجموع این نگرشها و رفتارهای توحید، فیلم رها را از آنچه درصدد بیانش بوده، دور کرده و سبب شده تا تماشاگر نتواند همذاتپنداری کاملی با شخصیت او داشته باشد. اگرچه جاهایی با او همراه میشود اما چیزی در توحید هست که در برابر این همدلی مانع ایجاد میکند. شاید پس از پایان، رها با شجاعت، اخلاقمداری و قربانی شدنش در خاطر بماند، اما توحید که شخصیت اصلی است، کمتر موفق به کسب چنین جایگاهی خواهد شد.
*PTSD