چون کشتی بی لنگر

روان‌شناسی شخصیت توحید در فیلم «رها»

  • نویسنده : ریحانه عابدنیا
  • مترجم :
  • تعداد بازدید: 64

پوستر فیلم رها مردی را نشان می­دهد که در برابر چیزی که به خانواده­اش هجوم آورده، قهرمانانه سینه سپر کرده و آن­ها را در پناه بدن و دست­های گشوده خود جای داده است. او توحید است. مردی که پیش­تر راهبر مترو بوده و پس از این­که دختری با پرتاب­کردن خودش جلوی قطار او خودکشی می­کند، دچار استرس پس از سانحه* شده و توان ادامه کار را از دست داده است. نمی‌دانیم چه مدت از این اتفاق می­گذرد اما غرولندها و اعتراضات همسرش ثریا که از بدهکاری به همه آشنایان شرمگین و غمگین است و می­گوید دیگر هیچ‌کس در خانه­شان را نمی­زند، نشان می­دهد که دست­کم چند ماه از بروز این حادثه گذشته است.

بنابراین توصیف، فقر و بی­عدالتی اجتماعی که به‌عنوان مضامین محوری فیلمنامه در نظر گرفته شده، پیش از حادثه تروماتیک در این خانواده وجود نداشته و آن­ها به گفته خودشان زندگی آرام و آبرومندی داشته­اند. اما پس از خروج توحید از کار و خانه­نشینی، وضعیت اقتصادی روزبه­روز بدتر شده و مشکلات متعدد یکی پس از دیگری سربرآورده­اند. تا این مرحله، فیلمنامه رها، روایت موفقی است که واقع­گرایانه توانسته چندین آسیب اجتماعی را در بطن خود جای دهد و اشارات درست و به‌اندازه­ای به آن­ها داشته باشد. اما این ساختار، در ادامه دچار تغییر مسیرهای هیجانی­ و بی­اساسی شده که انسجام و پیوند را به تشتت و حتی گسیختگی بدل کرده است.

در افراد مبتلا به استرس پس از سانحه، خشونت، بی‌علاقه­گی به کارهایی که پیش­تر انجام می­داده­اند و رفتارهای تکانشی(تصمیمات آنی و بدون فکر) تا وقتی‌که فرد در مسیر بهبودی و درمان قرار نگرفته، رایج است. توحید نیز در چندین سکانس از جمله برخورد با سارقین در کلانتری، رفتاری خشن دارد. در اموری که به او محول شده مثل خرید لپ­تاپ و کاری که برای امرار معاش در پیش گرفته، تعمیر وسایل مستعمل یا کار در تعمیرگاه لوازم خانگی، تکانشی عمل می­کند. به دلیل عدم تبحر در این کار، وسایلی را که قابل تعمیر نیستند به قیمتی گزاف می­خرد و با این کار، اندک پولی را هم که در بساط دارد دور می­ریزد. در خرید لپ­تاپ هم همین­گونه عمل می­کند، پولی را که دخترش به بهایی سنگین - فروختن موهایش - به دست آورده، به پای یک لپ­تاپ سوخته می­دهد و بدتر این­که این کار را کم‌وبیش آگاهانه انجام می­دهد.

گسیختگی فیلمنامه و دور شدن از محور اصلی­اش، در جزئیات رفتاری مثل همین «آگاهانه عمل کردن» در جمله پایانی پاراگراف پیشین رخ داده است. اگر صرفاً همین مراحل خرید لپ­تاپ را مرور کنیم، به موارد بسیاری از این دست می­رسیم. رها برای تهیه پول خرید لپ­تاپ، موهای بلند و زیبایش را فروخته است. این کار مادر و برادرش را حیرت­زده کرده و خشم و اندوه­شان را برانگیخته است. اما توحید اگرچه ابتدا کمی مبهوت به‌نظر می­رسد اما به­سرعت تغییر رفتار می­دهد و تلاش می­کند با گفتن جملاتی شبیه «موئه دیگه، دوباره بلند می­شه» این فاجعه را عادی جلوه دهد و بار سنگینش را از دوش خود بردارد. چنین رفتاری، هیچ ارتباطی با شمایل آن پدر جان­فشان و حمایت‌گر روی پوستر ندارد. در ادامه، وقتی رقم پانزده­میلیونی فروش موها را می­شنود، اگرچه سعی می­کند شگفتی و شعفش را پنهان کند اما نمی­تواند و بی­توجه به رنج عظیمی که بر دخترش متحمل شده، موضوع فروش موها را به سخره می­گیرد و به پسرش سهیل پیشنهاد می­دهد تا آن­ها هم موهایشان را بلند کنند تا بتوانند با فروشش پولی به جیب بزنند. این ذوق­زدگی در برابر پانزده­میلیون پول، هنگامی‌که توحید می­خواهد کارت بانکی رها را برای خرید لپ­تاپ بگیرد هم در رفتارش هویداست. طوری به آن کارت نگاه می­کند و لمسش می­کند و پس از مخالفت سهیل، با اکراه پسش می دهد که گویی تا به­حال چنین مبلغی را در زندگی­اش ندیده و نداشته است. مگر نه این‌که توحید تا همین چندی پیش، کارمندی با حقوق نزدیک به متوسط بوده و به بیان خودش و همسرش به خوبی از عهده پرداخت هزینه­های زندگی از جمله یک لپ­تاپ سی­میلیون تومانی برمی­آمده است؟ آن‌ها خانواده فقیری نبوده­اند و در پی یک حادثه دچار مشکلات مالی شده­اند. پس این میزان لئامت طبع و تنگ­نظری در رفتار توحید چه توجیهی دارد؟

پس از این‌که سرانجام رها کارت بانکی­اش را به توحید می­سپارد و حتی از او در برابر سهیل که پدر ناشی و ناکارآمد می‌خواهند دفاع می­کند، او باز هم به بازار فروش اجناس سرقتی می‌رود و با این­که خوب می­داند احتمالاً کالایی که از آن­جا می­خرد قابل استفاده نیست، اما این کار را انجام می­دهد. پولی را که به آن بهای گزاف به­دست آمده و زخمی به روان دختر و تمام خانواده­اش زده؛ که شاید تا پایان عمر با آن­ها بماند، با انتخابی که معلوم نیست از بلاهت است، یا خودشیفتگی، یا خشم یا نفرتی پنهان و یا مثل بسیاری آدم­ها از عادت به تکرار کارهاست به این امید که این بار فرق خواهد داشت، در چشم برهم‌زدنی بر باد می­دهد.

اگرچه تحقیرکردن­ها و سرکوفت­های پی­در­پی ثریا را می­توان عاملی برای کاهش اعتمادبه‌نفس توحید و باور به ناکارآمدی‌اش دانست اما ارتباطی با تنگ­نظری و بی­تفاوتی او نسبت به همه‌چیز ندارد. توحید پیش از این هم چنین مردی بوده است. چرا که تجربه تروماتیک نمی­تواند انسانی سالم و قدرت‌مند و حامی را در مدت کوتاه، از عرش به فرش بکشاند. مجموع این نگرش­ها و رفتارهای توحید، فیلم رها را از آن­چه درصدد بیانش بوده، دور کرده و سبب شده تا تماشاگر نتواند هم‌ذات‌پنداری کاملی با شخصیت او داشته باشد. اگرچه جاهایی با او همراه می­شود اما چیزی در توحید هست که در برابر این هم‌دلی مانع ایجاد می­کند. شاید پس از پایان، رها با شجاعت، اخلاق­مداری و قربانی شدنش در خاطر بماند، اما توحید که شخصیت اصلی است، کمتر موفق به کسب چنین جایگاهی خواهد شد.

 

*PTSD

مرجع مقاله