فیلمنامه پیشمرگ اثری در ژانر بیوگرافی جنگی است که قصد دارد راوی یک عملیات پیچیده امنیتی را در منطقهای استراتژیک به فرماندهی سعید قهاری باشد. این فیلمنامه با ادعای روایت یک داستان واقعی، چالشی اساسی را پیش روی خود دارد و آنهم چگونگی پرداختن به یک رویداد تاریخی بدون تحریف و دراماتیزه کردن بیش از حد آن است. امر واقع به آن جنبههایی از واقعیت اشاره دارد که فراتر از کلیشهها، روایتهای ساختگی و بازنماییهای مصنوعی هستند. به بیان ساده، امر واقع چیزی است که خام، بیواسطه و بدون دخالت نظامهای معنایی یا داستانی وجود دارد. در فیلمنامههایی مانند پیشمرگ که ادعای بازنمایی تاریخ را دارند، مسئله امر واقع مهم است، زیرا این نوع فیلمها معمولاً بین وفاداری به حقیقت تاریخی و نیاز به دراماتیزه کردن برای جذب مخاطب گرفتار میشوند.
ساختار ژانری و امر واقع
فیلمنامههای بیوگرافی بهدنبال ارائه یک بازنمایی واقعگرایانه از شخصیت و رویدادهای زندگی او هستند. تمرکز این ژانر روی پیچیدگیهای درونی، چالشهای شخصی و لحظات انسانی شخصیت اصلی است. این در حالی است که فیلمهای اکشن/جنگی هالیوودی بیشتر بر روی لحظات سینمایی اغراقشده تأکید دارند. این یعنی در فیلمنامههایی مانند پیشمرگ، وقتی قرار است از دو ژانر (که در مؤلفههای نگارش فیلمنامه با هم تضادهای بنیادین دارند) توأمان استفاده شود، باید در مراحل مختلف فیلمنامه مثل پرده اول، دوم و سوم مؤلفههای ژانر ایکس نسبت به ژانر ایگرگ گزینش شوند و این موردی است که در پیرنگ و روایت فیلمنامه پیشمرگ دیده نمیشود. رابرت مککی در کتاب معروف خود به نام داستان در بخش گزینشهای خلاقه چنین مینویسد: «نوشتن به نسبت یک به یک، نوشتن فقط همان تعداد حادثهای که برای پر کردن داستان لازم است، هرگز جایی در نویسندگی خلاق ندارد. خلاقیت یعنی پنج به یک، گاهی حتی ده یا بیست به یک. اصول فنی این حرفه ایجاب میکند که بسیار بیش از آنچه احتمالاً استفاده میکنید بنویسید و آنگاه از میان این حجم انبوه و قابل استفاده، لحظات بکری را که در مورد شخصیت و دنیای او قابل باور و حقیقی است انتخاب کنید.»
نویسنده پیشمرگ در روایت این ماجرای تاریخی تلاش کرده و قصد داشته در عین استفاده از تکنیکهای کلاسیک ژانری هالیوودی -که اساسا بر پایه داستانهای خیالی طراحی شدهاند- به شخصیت سعید قهاری عمق ببخشد و او را به عنوان یکی از چهرههای مهم تاریخ معاصر معرفی کند.
شخصیتپردازی و امر واقع
شخصیتپردازی یکی از نقاطی است که بسیاری از فیلمهای بیوگرافی اغلب در آن از امر واقع فاصله میگیرند. در پیشمرگ، شخصیتهای اصلی بیشتر تیپ هستند تا شخصیت. قهرمانان فیلم بهعنوان نمادهای مطلق شجاعت و فداکاری نمایش داده شدهاند و هیچ پیچیدگی درونی، تردید یا ضعف انسانی در آنها دیده نمیشود. از طرف مقابل آنتگونیستهای درام(نیروهای دشمن) بهصورت کلیشهای و تکبعدی ترسیم شدهاند. واقعیت این است که در فیلمنامه واقعگرا، شخصیتهای منفی نیز باید عمق و انگیزههای پیچیدهای داشته باشند، اما در پیشمرگ، دشمنان بیشتر شبیه «نیروهای شر» هستند که صرفاً برای ایجاد تنش داستانی حضور دارند. این نوع شخصیتپردازی از امر واقع فاصله میگیرد و به کلیشههای ژانر جنگی نزدیک میشود.
دیالوگها و امر واقع
یکی دیگر از بخشهای مهم در بازنمایی امر واقع، دیالوگها هستند. در پیشمرگ، دیالوگها در بسیاری از صحنهها بیش از حد مصنوعی هستند. بیشتر جملاتی که بین شخصیتها ردوبدل میشوند، برای ایجاد تأثیر دراماتیک و حماسی به کار گرفته شدهاند. چیزی که بیشتر در فیلمهای جنگی کلیشهای دیده میشود تا در بازنمایی یک رویداد واقعی. این نوع زبان سینمایی باعث فاصله گرفتن فیلم از امر واقع و نزدیک شدن آن به یک روایت قهرمانمحور اغراقشده میشود.
کلیشههای فیلمنامهای و فاصله از امر واقع
یکی از بزرگترین چالشهای فیلمنامههای جنگی، اجتناب از کلیشههای رایج ژانر است. در پیشمرگ، برخی از صحنهها و الگوهای داستانی مستقیماً از الگوهای رایج سینمای جنگی مرسوم ایرانی اقتباس شدهاند. قهرمان شکستناپذیر که تقریباً هیچ ضعف یا ترسی ندارد و همیشه در مقابل دشمن بیرحم و بیهویت که صرفاً به عنوان «شر مطلق» نمایش داده میشود، قد علم میکند و همچنین لحظه فداکاری که حتما باید در فیلمنامه گنجانده شود. این الگوهای تکراری باعث میشود که فیلمنامه از امر واقع فاصله بگیرد و بیشتر شبیه یک داستان از پیش نوشتهشده و کلیشهای بهنظر برسد تا یک بازنمایی دقیق از واقعیت تاریخی.
پیشمرگ و چالش بازنمایی امر واقع
فیلمنامه پیشمرگ تلاش میکند که یک داستان واقعی را روایت کند، اما در مسیر خود دچار تناقضهایی میشود. از یک سو، فیلم ادعای وفاداری به تاریخ و امر واقع را دارد، اما از سوی دیگر، از کلیشههای رایج سینمای جنگی استفاده میکند که باعث دور شدن از واقعیت میشود. برای نزدیک شدن به بازنمایی امر واقع لازم است شخصیتها پیچیدهتر و انسانیتر طراحی شوند و از دیالوگهای مصنوعی پرهیز شود همچنین ساختار روایی باید به شکلی طراحی شود که تنشهای واقعی جنگ و دشواریهای تصمیمگیری در میدان نبرد را به شکلی طبیعیتر نشان دهد. درنهایت فیلمنامه پیشمرگ نمونهای از فیلمنامههایی است که بین مستند بودن و دراماتیزه کردن یک واقعیت تاریخی در نوسان هستند. نوسانی که در تاریخ سینمای ایران بسیار عمیق و کهنه است.