من رنج می‌برم بر دوش

مطالعه شخصیت در فیلمنامه «حقایق سخت»

  • نویسنده : اردوان وزیری
  • مترجم :
  • تعداد بازدید: 112

تجربه تماشای فیلم حقایق سخت(مایک لی 2024) از منظر سازوکار داستانی شبیه ایستادن کنار یک درخت در یک نمای اکستریم کلوزآپ است. ما از نزدیک به درخت نگاه می‌کنیم، به تنه آن دست می‌کشیم، مجذوب شاخ و برگ‌های زیبا و زنده‌اش می‌شویم و از مشاهده میوه‌های آویخته به آن لذت می‌بریم. اما وقتی کمی عقب‌تر می‌آییم و از یک چشم‌انداز وسیع‌تر و در یک لانگ‌شات به آن می‌نگریم این تصویر زیبا و خیال‌انگیز(باز هم از منظر داستانی) مخدوش می‌شود زیرا متوجه می‌شویم که درخت در فضایی برهوت و منتزع از محیط طبیعی خود رشد کرده است. عدم تناسب وجود این تک‌درخت در پیرامون خشک و بیابانی اطرافش درک و دریافت ما از تعادل زیبایی‌شناختی را به چالش می‌کشد. ما حس می‌کنیم یک جای کار می‌لنگد و چیزی درست نیست.

مشکل اصلی فیلم حقایق سخت دقیقا از همین فقدان توازن و تعادل در روایت وقایع و خلق یک منظومه داستانی منسجم نشئت می‌گیرد. درحالی‌که مایک لی موفق شده خی پانزی(با نقش‌آفرینی درخشان و باورپذیر ماریان ژان-باپتیست) را با جزئیاتی دقیق و مؤثر ترسیم کند، اما غفلت از خلق و پرورش سایر شخصیت‌ها از یک سو و عدم توانایی در ایجاد سلسله وقایع داستانی و روایتی ساختارمند و منطقی که بتواند مخاطب را به پیگیری داستان فیلم ترغیب کند سبب شده تا شخصیت پانزی درست مثل همان تک‌درختِ برهوتی جلوه کند. تماشاگر در تمام طول فیلم رنج و عذاب پانزی را درک و با او هم‌دلی می‌کند و از آن متأثر می‌شود‌ اما در سطح داستان و روایت، انگار که فیلم پیش نمی‌رود و در جا می‌زند.

حقایق سخت یک تجربه‌ حسی و عمیق از تنهایی و انزوای انسان در دل کلان‌شهر مدرن را روایت می‌کند که با تمرکز بر جزئیات و شخصیت‌پردازی دقیق شخصیت محوری، پرتره‌ای دردناک و تکان‌دهنده از او ارائه می‌دهد. زنی که در خانه‌اش در لندن به همراه همسر و پسرش که از رفتار و گفتار او به ستوه آمده‌اند، با سایه‌ سنگین گذشته و تنهاییِ حال خود دست‌وپنجه نرم می‌کند. او کلکسیونی از تقریبا تمام نارسایی‌های روحی و روانی است که در یک شخصیت واحد گرد آمده‌اند. جامعه‌گریزی، ناامیدی مفرط، وسواس بیمارگون، کنترل‌گری، تلخی بیش از حد، عصبانیت، انزواطلبی، پرخاش‌گری و بدبینی ویژگی‌های اصلی شخصیت او را شکل می‌دهند. او به‌وضوح از ترومایی در گذشته رنج می‌برد. وسواس‌ها، انزوای خودخواسته و عدم توانایی در برقراری ارتباط با آدم‌ها و دنیای بیرونِ از پیله تنهایی پانزی نشانه‌های این تروما هستند(یا باید باشند). برون‌ریزی و عصبیت هیستریک و غیرقابل‌کنترل او در مواجهه با دیگران در کنار درون‌گرایی و حزن و اندوه بیش از حد او در تنهایی، عذاب الیمی برایش رقم می‌زنند که تحمل آن برای هیچ‌کس ممکن نیست. از این دیدگاه فیلم حقایق سخت را می‌توان یک مطالعه موردی در روان یک شخصیت و تمام نابسامانی‌هایی که شخصیت پانزی از آن‌ها رنج می‌برد، در نظر گرفت این‌که چگونه یک نفر در دنیای مدرن و با وجود ارتباطات گسترده‌ ظاهری می‌تواند در تنهایی عمیقی فرو رود.

فیلم‌ساز با بهره‌گیری از سکوت‌های طولانی، نماهای ثابت و تمرکز بر حرکات و حالات چهره‌ بازیگران وقایع را بازگو می‌کند. این رویکرد تماشاگر را به سفری درونی در دنیای پانزی دعوت می‌کند، جایی‌که هر نگاه و هر سکوت بار معنایی عمیقی را منتقل می‌کند. مایک لی با نمایش جزئیات زندگی روزمره‌ پانزی، از وسواس دیوانه‌وار او در تمیز نگاه داشتن آپارتمان و سرکوفت‌های دائمی‌ که نثار همسر و پسر بالغش می‌کند تا بحث و جدل‌های بی‌معنی و بی‌پایان و بی‌اهمیت راجع ‌به همسایه‌ها تصویری از شخصیت ناهنجار پانزی ارائه می‌کند که تحملش برای افراد خانواده و اطرافیان ممکن نیست. 

پانزی برای مقابله با درد و رنج خود، از مکانیسم‌های دفاعی مختلفی استفاده می‌کند. وسواس در تمیز کردن،  نوعی تلاش برای کنترل محیط اطراف و ایجاد حس امنیت است.  انزوا نیز نوعی سپر محافظتی در برابر آسیب‌های احتمالی است که او در ذهن بیمارش پرورانده و به‌شدت از آن‌ها وحشت دارد. پانزی ارتباطش را با سایرین قطع کرده، از جریان اصلی زندگی فاصله گرفته و در دنیای خود غرق شده است. حتی یک لحظه از ستیز با آدم‌های اطرافش دست برنمی‌دارد و کوتاه نمی‌آید. وقتی هم که تنهاست چنان در غار انزوای خود فرو رفته که به‌نظر می‌رسد هیچ نسبتی با جهان واقعی ندارد و در دنیای دیگری سیر می‌کند. در ابتدای فیلم وقتی برای اولین بار او را می‌بینیم که در اتاق تاریکش با پرده‌های بسته با وحشت از خواب می‌پرد نمای نزدیکی از صورت او را مشاهده می‌کنیم که نیمی از آن در تاریکی فرو رفته و نیمی دیگر، تقریبا روشن است. بر اساس روان‌شناسی ادراک بصری، میزانسن و شیوه نورپردازی این صحنه شخصیتی را به ما معرفی می‌کند که حدس می‌زنیم باید دچار نوعی دوگانگی رفتاری باشد. ولی ما در تمام فیلم، نیمه تاریک پانزی را می‌بینیم و حتی وقتی علت نه‌چندان محکم رفتارهای او (براساس منطق داستان و نقشی که در آشکارسازی شِبه گره فیلم باید ایفا کند) آشکار می‌شود چیزی از بار این تلخی کاسته نمی‌شود.

مشکل بزرگ حقایق سخت این‌جاست که شخصیت او حاکم بلامنازع فیلم است و این تأکید افراطی بر شخصیت او نه تنها فضایی برای نفس کشیدن سایر شخصیت‌ها باقی نمی‌گذارد بلکه امکان خلق یک داستان، با همه مشخصاتی که از آن انتظار داریم را عملا منتفی می‌کند. داستان نیم‌بند فیلم عملا بر روی یک خط ممتد و صاف و بی‌فرازوفرود حرکت می‌کند و شخصیت‌های منفعل آن تقریبا هیچ نقشی در شکل‌گیری یک روایت که قادر باشد توجه مخاطب را جلب کند و هیجانی در بیننده برانگیزد ندارند؛ انگار که فقط «آن‌جا» هستند تا پانزی  با روانِ نژند خود آزارشان دهد. فیلم جدید مایک لی را می‌توان به مثابه تصویری از یک زن رنج دیده و عاصی تحمل کرد و حتی در برخی لحظاتش دوست داشت اما به‌عنوان یک اثر سینمایی نه.

مرجع مقاله