لیلیا اینگلفسدوتیر کارگردان نروژی که فارغالتحصیل دانشگاه فیلم لندن و هنرهای نمایشی در پراگ است، بیش از بیست فیلم کوتاه ساخته است. این نویسنده و کارگردان اولین فیلم بلند خود را به نام دوست داشتنی در بخش رقابتی جشنواره کارلووی واری به نمایش درآورد که برنده جایزه شد. لیلیا اینگلفسدوتیر در مدرسه فیلم نروژ کارگردانی و فیلمنامهنویسی آموزش میدهد. او مشاور فیلمنامه است و نویسنده چند فیلمنامه بلند سینمایی بوده است.
دوست داشتنی داستان عاقبت یک زن چهل ساله (با بازی هلگا گورن) است که هنگام باخبر شدن از درخواست طلاق شوهرش، دنیایش زیرورو میشود. تهیهکننده این فیلم نروژی توماس رابسهم تهیهکنندگی فیلمهایی مانند بدترین آدم دنیا و پرهیاهوتر از بمبها را در کارنامهاش دارد.
داستان طلاق در فیلمها رایج است ولی شما با دیدگاه متفاوتی به آن پرداختید. قصد انجام چه کاری را داشتید؟
میخواستم افکار فرهنگ عامه را نسبت به دو فرد که در جامعه مدرن عاشق یکدیگر هستند به چالش بکشم. همیشه به ما گفتهاند اگر آدم مناسب زندگیمان را پیدا کنیم، دیگر هیچ مشکلی نخواهیم داشت و به آرامش دست مییابیم. من میخواستم اطلاعات عمیقتری از این بحران زناشویی کشف کنم. واقعا شامل چه چیزهایی میشود؟ چرا آمار طلاق در یک جامعه مدرن بسیار بالا است؟
بسیار مهم بود که شخصیتها را بهعنوان آدمهایی پیچیده با درجهای از ابهام نمایش دهم. میخواستم روایت عام قربانی و مقصر در طلاق را که یک شخصیت خوب و دیگری بد است، زیر سؤال ببرم. علاقه داشتم تعامل دو آدم بالغ را بهصورت واقعبینانه بررسی کنم. میخواستم با وجود اینکه فیلم بیشتر از دیدگاه زن نگاه میکند، مخاطب با هردو شخصیت احساس همدردی داشته باشد. رابطههای مدرن دشوار هستند.
هلگا گورن چگونه به فیلم پیوست و چرا او را انتخاب کردید؟
چندین سال پیش در یک فیلم کوتاه چشمم به هلگا افتاد و من فورا شیفته حضور قوی و اصالت او روی پرده سینما شدم. او روشی قدرتمند و طبیعی برای برقراری ارتباط و توانایی آشکار کردن طیف گستردهای از ظرافتهای احساسی را دارد. برای ساخت فیلم با هلگا به توافق رسیدیم اما تأمین بودجه فیلم زمانبر بود. در همین حین فیلم کوتاهی بر اساس برخی از صحنههای فیملنامه به نام چیزی که از آن هراس داریم ساختیم. چند سال بعد بالاخره ما به وضع مالی مناسب رسیدیم، اما رابطه من با فیلمنامه تغییر کرده بود، باید بازنویسی میکردم و همه جنبههای فیلم را که شامل تغییر بازیگران میشد دوباره بررسی میکردم. پس از جلساتی با هلگا، بار دیگر مطمئن شدم که هیچ شخص دیگری نمیتواند این شخصیت را جوری که او بازی میکند، به سرانجام برساند. هلگا هنرمندی خارقالعاده است و میتواند از یک انرژی قوی و برونگرا با خشم و انعطافپذیری، به آسیبپذیرترین و شفافترین حالتها برسد.
در مورد زیباشناسی فیلم توضیح بده.
در بسیاری از جنبههای فیلم دیالوگهایی میان واقعگرایی و شاعرانه بودن، شیوهگرایی و سبکگرایی وجود دارد. من مدت زیادی را صرف جستوجوی مکانهای مناسب کردم. میخواستم در خانههای واقعی فیلمبرداری کنم، مکانهایی که مردم واقعا در آنجا زندگی میکنند. جاییکه میشد ردپایی از زندگی را دید. من میخواستم آن نوسان زندگی را در فیلم نشان دهم و فکر میکنم حسی از زمان، تاریخ و واقعگرایی را به آن اضافه میکند.
از طرفی دیگر میخواستم فیلم ویژگیهای سینمایی و ظرافت خاصی در نحوه قاببندیها و یکپارچگی داشته باشد. میدانستم هنگام کار با همسرم اویستین مامن، فیلمبردار، خیالم آسوده است. او یک هنرمند بسیار بااستعداد است که میتواند تصاویر زیبایی را در جایی که فکر نمیکنید وجود داشته باشد، پیدا کند.
ما همچنین بیشتر فیلم را با لنز پنجاه میلیمتری فیلمبرداری کردیم که آن یکپارچگی طبیعی و فاصله نزدیکی را که برای این روایت میخواستیم به تصویر درآورد.
چگونه این فیلم را به پرده بزرگ سینما آوردید؟
حتی اگر نخواهم درمورد سالهای پیش از ساخت دوستداشتنی که بهخاطر نبود سرمایهگذار، سه فیلم را نساختم حرف بزنم، پروسهای طولانی و خستهکننده را طی کردم. یک جورهایی عادت داشتم که در این سیستم دست رد به سینهام بزنند پس امید زیادی برای این پروژه نداشتم.
از طرف دیگر توماس رابسهم، تهیهکننده فوقالعاده من از همان ابتدا پروژه را دوست داشت و کاملا خوشبین بود. بعد از چند سال و عدم پذیرش چند پروژهام، منصرف شدم و شروع به کار روی پروژه کوچکتری کردم که میتوانستم تقریبا بدون هیچ بودجهای روی آن کار کنم. تهیهکننده من پتانسیلی خاصی در پروژه دوستداشتنی میدید و حاضر نشد آن را رها کند.
کار بعدی شما چیست؟
من به ادامه مطالعه در مورد زنان و قدرت زنانگی علاقهمندم. رابطه مادر و دختر برایم جالب است. فکر میکنم یکی از پروژههای بعدیام میتواند تحقیق عمیقتری درباره زنانگی باشد - شاید به برقراری مجدد ارتباط و بازیابی قدرت زنانه در جامعه مدرن کمکی کند.
منبع: هالیوودریپورتر