Loveable

دوست‌داشتنی

  • نویسنده : میثا محمدی
  • مترجم :
  • تعداد بازدید: 48

فیلمنامه‌نویس و کارگردان: لیلیا اینگولفسدوتیر، تهیه‌کننده: توماس رابسهم، مدیر فیلم‌برداری: اویستین مامن، تدوین: لیلیا اینگولفسدوتیر، موسیقی: امیلی اسکوگارد، بازیگران: هلگا گورن، اودگیر تون، الیزابت سند، ‌هایدی ژرموندسن، ژانر: درام/ احساسی تلخ/ احساسی. محصول ۲۰۲۴ نروژ، ۱۰۱ دقیقه

 

ماریا مادری مجرد با دو فرزند است که سخت کار می‌کند و زندگیش را می‌چرخاند. ماریا با زیگموند در یک مهمانی آشنا می‌شود و رابطه عاشقانه آن‌ها منجر به ازدواج می‌شود. هفت سال بعد ماریای ۳۵ ساله حالا مادر چهار فرزند است. زیگموند بیشتر اوقات دور از خانه، و مسئولیت خانه و بچه‌ها به گردن ماریا است. او مدام از این وضعیت شکایت دارد و رابطه او و دختر بزرگش آلما نیز تیره و تار شده است.

زیگموند از سفری شش‌هفته‌ای به خانه برمی‌گردد، ماریا ابتدا به استقبال او می‌رود اما بلافاصله شروع به شکایت می‌کند که پسرشان در مدرسه دردسر درست کرده است و او منتظر مانده تا برای صحبت درباره وضعیت او به مدرسه بروند، این‌که تمام روز مشغول کار و خسته است و نمی‌تواند روی هیچ پروژه‌ای برای کسب درآمد تمرکز کند. زیگموند می‌گوید که دو هفته در خانه خواهد بود و ماریا می‌تواند استراحت کند و این جریان که زیگموند دوباره از خانه دور خواهد شد ماریا را بیشتر عصبانی می‌کند.

روزهای پرتنشی میان زیگموند و ماریا آغاز می‌شود و درنهایت زیگموند می‌گوید که نمی‌تواند به این وضعیت ادامه بدهد و ماریا باید به کلاس‌های کنترل خشم برود و روی رفتارهایی‌که دارد تجدیدنظر کند. ماریا به خانه دوستش که به مسافرت رفته نقل مکان می‌کند تا مدتی تنها بماند. زیگموند و ماریا به جلسه مشاوره می‌روند و تمام مکالماتی که داشته‌اند را دوباره تکرار می‌کنند. ماریا می‌گوید که نمی‌خواهد جدا شود و حاضر است روی خودش کار کند تا بهتر بشود. اما زیگموند می‌گوید که باید فکر کند و تا چند روز دیگر به او اطلاع خواهد داد. زیگموند به ماریا ایمیل می‌زند که دیگر خواهان ادامه دادن این رابطه نیست. ماریا به‌هم می‌ریزد چرا که نمی‌داند چطور باید به تنهایی زندگی کند. او دوباره به جلسه مشاور می‌رود اما زیگموند در جلسات حاضر نمی‌شود. ماریا در جلسات مشاوره متوجه می‌شود که خودش را همیشه ناکافی می‌دیده و عشقی که باید به خودش می‌داشته را نادیده گرفته به‌ همین دلیل فکر می‌کرده که زیگموند روزی او را ترک خواهد کرد درنتیجه تلاش داشته به او نیز حس ناکافی بودن بدهد.

ماریا درنهایت با خودش کنار می‌آید و با زیگموند صحبت می‌کند و می‌گوید که این جدایی برای او خیلی سخت است اما اگر او چنین چیزی را می‌خواهد او نیز آن را می‌پذیرد و گلایه‌ای ندارد و می‌تواند از پس زندگیش هرچند که سخت خواهد بود بربیاید. ماریا به خانه و نزد فرزندانش برمی‌گردد. آلما با دیدن مادرش به او می‌گوید که او احمق است و هیچ کاری را درست انجام نمی‌دهد و ترجیح می‌دهد برود و با پدرش زندگی کند. ماریا بدون این‌که عصبانی شود به آلما می‌گوید که او حق دارد و کاری که می‌خواهد را می‌تواند انجام دهد. آلما زیر گریه می‌زند و مادرش را در آغوش می‌گیرد.

مرجع مقاله