فیلمنامهنویسان: جک تورن، استیون گراهام، کارگردان: فیلیپ بارانتینی، تهیهکننده: جک تورن، مدیر فیلمبرداری: متئو لوئیس، تدوین: هانا دانل، موسیقی: مارک کربی، بازیگران: استیون گراهام، اون کوپر، اشلی والترز، ارین دوهرتی، ژانر: درام روانشناسی/ جنایی/ درام/ معمایی/تریلر. محصول ۲۰۲۵ انگلستان، ۵۱-۶۵ دقیقه، پخش از نتفیلیکس.
قسمت اول
کارآگاه لوک بسام و سرجوخه میشا فرانک صبح زود در یک عملیات دستگیری به خانه خانواده میلر حمله میکنند. در خانه ادی پدر، ماندا مادر، لیزا دختر و جیمی پسر 13 ساله خانواده هستند. آنها جیمی را به اتهام قتل دستگیر و به مرکز پلیس میبرند. با رسیدن خانواده میلر به مرکز پلیس، جیمی پدرش را بهعنوان بالغ مورد اعتماد معرفی میکند و ادی نزد او میرود. جیمی به پدرش اطمینان میدهد که کسی را نکشته و پلیس اشتباه میکند. بعد از معاینات و کارهای اداری اولیه وکیل تسخیری جیمی از راه میرسد و به او میگوید تا در جواب به سؤالات وقایع شب گذشته حرفی نزند. در اتاق بازجویی جیمی همراه پدر و وکیلش حاضر میشود، کارآگاه و سرجوخه شروع به پرسیدن سؤال میکنند اما جیمی به بیشتر آنها جواب نمیدهد. کارآگاه به جیمی میگوید که او در اینستاگرامش درباره زنان نظرات صریحی گذاشته است. او درباره کیتی لئونارد که جسدش شب گذشته در پارکینگی پیدا شده سؤال میکند. جیمی هر اتهامی را رد میکند و میگوید که کیتی را ندیده است. کارآگاه فیلم دوربین مداربستهای را به آنها نشان میدهد که جیمی در تعقیب کیتی است و سرانجام وقتی به او میرسد چندین بار چاقو را در بدن او فرو میکند. بازجویی متوقف میشود. جیمی و ادی در اتاق بازجویی تنها ماندهاند و گریه میکنند، جیمی همچنان میگوید که کار او نبوده است، ادی لحظهای از تماس جیمی خودش را عقب میکشد و سپس یکدیگر را محکم در آغوش میگیرند.
قسمت دوم
سه روز پس از قتل، کارآگاه و سرجوخه به مدرسه راهنمایی جیمی میروند تا با همکلاسیهای او و کیتی صحبت کنند تا به انگیزه قتل و سلاح قتل برسند. آنها سراغ جید، دوست صمیمی کیتی میروند که بهشدت از این جنایت ناراحت و عصبانی است و با طعنه با پلیسها حرف میزند و حاضر به همکاری نمیشود. جید در حیاط مدرسه به رایان، دوست جیمی حمله میکند و او را مقصر مرگ کیتی میخواند.
پلیسها با رایان صحبت میکنند و او خیلی خوب با آنها همکاری میکند اما وقتی موضوع بحث به سلاح قتل میرسد رایان اتاق را ترک میکند. آدام، پسر کارآگاه که در همان مدرسه درس میخواند و رابطه نزدیکی با پدرش ندارد، به او میگوید که باید به نظراتی که کیتی در زیر پستهای جیمی گذاشته و تعداد زیادی آنها را لایک کردهاند توجه کند. او معنی شکلکها را برای او توضیح میدهد. اینکه کیتی جیمی را اینسل؛ مردی که مورد توجه زنها نیست، خطاب کرده بود که منجر به یک کمپین آزار اینترنتی علیه جیمی شده بود. وقتی پلیسها دوباره سراغ رایان میروند، او از پنجره فرار میکند و کارآگاه او را تا بیرون مدرسه تعقیب میکند تا اینکه درنهایت او را میگیرد. رایان اعتراف میکند چاقویی که جیمی برای کشتن کیتی بهکار برده متعلق به او بوده است، اینکه او و دوست دیگرشان تامی چاقو را به جیمی داده بودند تا کیتی را برای پس گرفتن کامنتهایش تهدید کند. رایان به اتهام توطئه برای قتل دستگیر میشود. ادی به محل یادبود کیتی در کنار مدرسه میآید و برای او گل میگذارد.
قسمت سوم
هفت ماه پس از قتل، جیمی در مرکز روانی نگهداری نوجوانان است. بریونی آریستون، روانشناس برای ارزیابی و نوشتن گزارش پیش از محاکمه به دیدن جیمی میآید. در این جلسه نیز او دوباره به جیمی اطمینان میدهد که هدفش صرفا ارزیابی درک جیمی از ارتباطش با پرونده است، نه خود پرونده. دکتر از جیمی درباره نگرش او به مردان و زنان و خود او سؤالاتی میپرسد. از رفتار پدرش در خانه و نگرشی که او به زنها دارد میپرسد. این سؤالات باعث میشوند که جیمی از کوره در برود. جیمی تعریف میکند که عکسی از کیتی در مدرسه پخش شده بود و زمانیکه جیمی گمان میکرده که کیتی طرد شده و آسیبپذیر است به او پیشنهاد دوستی داده بود اما کیتی به او گفته بود که اینقدرها هم بدبخت نشده است. جیمی معتقد است که پسر زشتی است و درنتیجه هیچ دختری تمایلی به او ندارد. بعد از این جریان بوده که کیتی شروع به گذاشتن کامنت با شکلک برای جیمی در صفحه اینستاگرامش میکند. در طول مصاحبه جیمی چندین بار کنترلش را از دست میدهد و رفتارهای پرخاشگرانهای از خودش نشان میدهد و ناخواسته به قتل نیز اعتراف میکند. وقتی دکتر به جیمی میگوید که این آخرین جلسه آنهاست جیمی با اصرار از او میخواهد که بگوید جیمی را دوست دارد یا خیر، اما دکتر به او جوابی نمیدهد و این بیشتر جیمی را عصبانی میکند. درنهایت نگهبان جیمی را درحالیکه فریاد میزند بهزور از اتاق بیرون میبرد. دکتر که بهشدت تحتتأثیر قرارگرفته اشکهایش سرازیر میشوند و به زحمت خودش را کنترل میکند.
قسمت چهارم
چهارده ماه از قتل گذشته و خانواده میلر سعی دارد به زندگی عادی خود برگردد و جیمی نیز منتظر رسیدن روز محاکمه است. در روز تولد ۵۰ سالگی ادی گروهی از نوجوانان آزارگر مدرسه، روی ماشین ون ادی با اسپری مینویسند آزارگر. ادی پیشنهاد میدهد که ابتدا به فروشگاه لوازم ساختمانی بروند تا چیزی برای پاک کردن رنگ بخرند و سپس روز خوبی را برای خود رقم بزنند. اول صبحانه انگلیسی، بعد سینما و بعد رستوران چینی. در راه رسیدن به فروشگاه ادی و ماندا از خاطرات خوب دوران مدرسه میگویند. در فروشگاه ادی رنگ سرمهای برای ون میخرد و وقتی بیرون میآید میبیند که آن بچه مدرسهایها در تعقیب آنها بودهاند. ادی عصبانی میشود و به یکی از آنها حمله و او را تهدید میکند. ادی که کنترلش را از دست داده همانجا قوطی رنگ را باز میکند و روی ون میپاشد. آنها درحال رفتن به سمت خانه هستند که جیمی تماس میگیرد تا تولد ادی را تبریک بگوید. او میگوید که تصمیم گرفته جرمش را بپذیرد. این خبر ادی را غافلگیر میکند. ادی و ماندا خود را بهخاطر غفلت از غرق شدن جیمی در فضای مجازی سرزنش میکنند. لیزا به بحث آن دو ملحق میشود و از عدم جابهجایی به شهر دیگر از ادی حمایت میکند چرا که میداند موضوع جیمی هرجا که باشند گریبانگیرشان خواهد بود و اوضاع بدتر میشود. آنها تصمیم میگیرند در خانه بمانند و فیلمی تماشا کنند تا حال و هوای آن روز را تغییر بدهند. ادی در اتاق تنها میشود، او درهم میشکند و خرس عروسکی که در تخت جیمی است را برمیدارد، آن را میبوسد و گریان عذرخواهی میکند.