صددام

  • نویسنده : فیلم نگار
  • مترجم :
  • تعداد بازدید: 23

فیلمنامه‌نویسان: پدرام پورامیری، رضا فخار

کارگردان: پدرام پورامیری

تدوین: اسماعیل علیزاده

مدیر فیلم‌برداری: حسن لشگری

موسیقی: سروش انتظامی

بازیگران: رضا عطاران (صلاح)، پریناز ایزدیار (ثریا)، آزاده صمدی (حلیمه)، عباس جمشیدی‌فر (خشایار)، سیاوش چراغی‌پور (مشاور صدام)

تهیه‌کننده: مجتبی رشوند

سال ساخت: ۱۴۰۳

سال پخش: ۱۴۰۴

 

صلاح، مردی ایرانی از طبقه‌ کارگر، در اواخر دهه پنجاه برای پیدا کردن کار به عراق می‌رود. در بغداد، به‌خاطر شباهت عجیبش با صدام حسین، توسط نیروهای امنیتی عراق شناسایی می‌شود. بدون رضایت و اختیار، وارد برنامه‌ای مخفیانه می‌شود که هدفش استفاده از بدل‌های صدام برای فریب دشمنان و حفظ امنیت شخصی دیکتاتور است. صلاح زندگی‌اش را از دست می‌دهد. نامش، هویتش، و ارتباطش با ایران قطع می‌شود. او سال‌ها آموزش می‌بیند، تحت‌نظر است و اجازه ندارد با کسی جز مأموران امنیتی حرف بزند. صلاح بخشی از یک سیستم دروغ و ترس می‌شود. تنها چیزی که هنوز در دلش زنده مانده، عشق قدیمی‌اش در ایران است. زنی که او را سال‌ها پیش ترک کرده و هنوز بی‌خبر از سرنوشتش چشم‌انتظار مانده است.

سال‌ها بعد، دولت عراق تصمیم به انجام عملیاتی تبلیغاتی می‌گیرد تا قدرت و نفوذ صدام را در منطقه نشان دهد. قرار می‌شود بدل صدام، یعنی صلاح، به‌شکل کاملا مخفیانه وارد تهران شود و در مراسمی ساختگی در برج آزادی سخنرانی کند. مأموریت، یک عملیات نمادین است، اما برای صلاح، فرصتی واقعی برای بازگشت به وطن است؛ فرصتی که سال‌ها انتظارش را کشیده. صلاح با هویت جعلی و محافظان ویژه وارد تهران می‌شود. همه‌چیز تحت کنترل است. اما حضور دوباره در ایران، آن هم با چهره‌ای که باعث رنج و نفرت شده، برای او پیچیده و سنگین است. در لحظاتی کوتاه و پنهانی، تلاش می‌کند معشوقه‌اش را پیدا کند. آن‌ها پس از سال‌ها یکدیگر را می‌بینند. زن ابتدا صلاح را نمی‌شناسد. بعد، وقتی حقیقت را می‌فهمد، بین ترس، ناباوری و خشم سردرگم می‌ماند. صلاح تلاش می‌کند برای لحظاتی، از نقش تحمیلی بیرون بیاید و از این فرصت استفاده کند تا بماند. اما سیستم امنیتی عراق به او اجازه نمی‌دهد. مأموریت در آستانه لو رفتن است. نیروهای اطلاعاتی ایران از حضور فردی مشکوک با چهره صدام در تهران باخبر می‌شوند. امنیت مأموریت به خطر می‌افتد و تصمیم گرفته می‌شود که صلاح فوری به بغداد برگردانده شود. در بازگشت، اتفاقی که صلاح هرگز انتظارش را نداشت، رخ می‌دهد. او به اشتباه به‌عنوان صدام واقعی بازداشت می‌شود. سردرگمی، شرایط امنیتی و شباهت چهره باعث می‌شود او نتواند خودش را اثبات کند. صلاح، که سال‌ها نقش صدام را بازی کرده، حالا به‌جای او زندانی می‌شود. او به بند انفرادی منتقل می‌شود. سال‌ها در سکوت، بی‌هویت و فراموش‌شده، در زندان می‌ماند. دیگر نه کسی به او توجه دارد، نه راهی برای اثبات بی‌گناهی‌اش باقی مانده. تا این‌که صدام حسین واقعی، پس از سقوط حکومت، دستگیر شده و به همان زندان منتقل می‌شود. صلاح و صدام، بعد از سال‌ها، رو‌به‌روی هم قرار می‌گیرند. هر دو با یک چهره، اما با سرنوشتی کاملا متفاوت. پس از سقوط رژیم، اسناد زندان افشا می‌شود. صلاح شناسایی و آزاد می‌شود. اما حالا مردی‌ است که گذشته‌اش را جا گذاشته، هویتش را سال‌ها پیش از دست داده و عشقی که برای آن جنگیده بود، دیگر به شکل سابق وجود ندارد. او به ایران برمی‌گردد، ولی نه به خانه‌ای که در ذهن داشت، بلکه به دنیایی غریبه که باید از نو با آن روبه‌رو شود.

مرجع مقاله