بی‌سروصدا

  • نویسنده : فیلم نگار
  • مترجم :
  • تعداد بازدید: 18

فیلمنامه‌نویسان: مجیدرضا مصطفوی، مهیار حمیدیان

کارگردان: مجید‌رضا مصطفوی

مدیر فیلم‌برداری: روزبه رایگا

تدوین: بهرام دهقان

موسیقی: حامد ثابت

گریم: محسن دارسنج، مهرنوش سلیمی

بازیگران: پیمان معادی(سیامک)، هانیه توسلی(مژگان)، مهران غفوریان(رفیع)، فرشته حسینی(لیلا)، مسعود کرامتی(صاحب سیرک/پدرلیلا) مهدی حسینی‌نیا(کیانوش) محمد شاکری(سمیر)

تهیه‌کننده: مجید‌رضا مصطفوی

سال ساخت: ۱۴۰۲

سال پخش: ۱۴۰۴

 

در مزرعه‌ای دورافتاده، هجوم ناگهانی ملخ‌ها به خرمن‌ها باعث نابودی محصول و اخراج سرکارگر الاغ‌داری می‌شود. در همین حال، سیامک (پیمان معادی)، مردی بیکار و سرخورده، در خانه با همسرش مژگان (هانیه توسلی) درگیر بحثی تلخ است. آن‌ها بر سر شکست‌های پیاپی اقتصادی و مشاغل بی‌ثباتی مانند قلیان‌فروشی و پرورش قارچ مجادله دارند. مژگان، از ناتوانی سیامک در تأمین معیشت و ثبات مالی، دل‌چرکین و خسته است. برادرزن سیامک، رفیع(مهران غفوریان)، به‌عنوان نگهبان شب در مزرعه‌ پرورش الاغ مشغول به کار است. او با معرفی سیامک، زمینه‌ استخدام او را به‌ عنوان سرکارگر مزرعه فراهم می‌کند. سیامک با تعهد کامل و ضمانت نگهداری از دام‌ها، این شغل را می‌پذیرد. در همین حال، سمیر پسر نوجوان سیامک بی‌اطلاع از خانواده، به‌صورت مخفیانه در یک سیرکِ حاشیه‌ شهر کار می‌کند. او دل به لیلا (فرشته حسینی)، دختر صاحب سیرک و دلقک سیرک بسته است. اما حضور سمیر در سیرک برای کیانوش -یکی از هنرمندان جدیِ مجموعه- ناخوشایند است؛ کیانوش نیز دل‌بسته‌ لیلاست و حسادت و خصومتش نسبت به سمیر را پنهان نمی‌کند. او با تهدید و کتک‌کاری، سمیر را می‌ترساند و هشدار می‌دهد که دیگر در سیرک آفتابی نشود. سیامک در رؤیای راه‌اندازی یک رستوران کنار جاده‌ای است. او به ‌همراه مژگان، از یک گاراژ تعمیراتی فرسوده بازدید می‌کند که تصور دارد می‌تواند آن را به رستورانی دنج تبدیل کند. اما مژگان این رؤیا را غیرواقع‌بینانه و ناممکن می‌داند. در همین حین، رفیع، برادر مژگان، در آستانه‌ ازدواج با زن عقدی‌اش، شراره، است، اما به‌دلیل مشکلات مالی، تحت فشار و استیصال است. از سوی دیگر، سمیر که با تهدید کیانوش از سیرک رانده نشده، هم‌چنان در محل سیرک برای کار حاضر می‌شود.

در این میان، سیامک که سرگرم بازسازی مغازه فرسوده و تبدیل آن به رستوران کنار جاده‌ای است، با کمبود شدید سرمایه مواجه می‌شود. او برای تأمین بخشی از هزینه‌ها، تصمیم می‌گیرد از خائف، صاحب مزرعه پرورش الاغ، مبلغ چهل میلیون تومان قرض بگیرد. سیامک متوجه می‌شود که ۲۴ رأس الاغ ناپدید شده‌اند. او تلاش می‌کند تا دزد را پیدا کند. با تحریک رفیع، به درگیری لفظی با کارگران مزرعه کشیده می‌شود. درنهایت، سیامک مجبور می‌شود موضوع را به پلیس گزارش دهد. فشارها و تنش‌ها ناشی از دزدیده شدن الاغ‌ها  افزایش می‌یابد و مژگان، همسر سیامک، او را به ناتوانی و بی‌عرضگی در مدیریت امور زندگی و شغلی متهم می‌کند.

شبی، سیامک متوجه اتفاقاتی مشکوک در حوالی مزرعه الاغ‌داری می‌شود. وقتی به مزرعه مراجعه می‌کند، رفیع و سمیر را در حال بار زدن چند رأس الاغ و دزدی از مزرعه می‌بیند. رفیع مدعی می‌شود این اولین دزدی اوست و قسم می‌خورد که در دزدی الاغ‌های قبلی نقشی نداشته است. او توضیح می‌دهد که برای تأمین هزینه‌های مراسم ازدواجش به این کار مجبور شده است.

روز بعد، سیامک با پی‌گیری رد وانت به خانه راننده می‌رسد و پس از تهدید او، حقیقت تلخی را کشف می‌کند: همه الاغ‌ها با تبانی خائف، صاحب مزرعه، و رفیع دزدیده شده‌اند، ذبح شده و گوشت‌شان به جای گوشت برزیلی به مردم فروخته می‌شود. سیامک که با این فساد روبه‌رو شده، قصد دارد این ماجرا را در مراسم شب عروسی رفیع افشا کند، اما رفیع و مژگان جلوی او را می‌گیرند. هم‌چنین مشخص می‌شود بخشی از سرمایه‌ای که برای راه‌اندازی رستوران گرفته، از همین پول آلوده تأمین شده است. در پایان، سمیر بندبازی را یاد می‌گیرد و همراه گروه سیرک کوچ می‌کند. اما سیامک که در مسیر فروپاشی اخلاقی، شغلی و خانوادگی‌اش به نقطه بی‌بازگشت رسیده، به مزرعه الاغ‌داری بازمی‌گردد، همه حیوانات را آزاد می‌کند و سپس مزرعه را به آتش می‌کشد.

مرجع مقاله