مامان بزرگها به کارگردانی استیون شباسکی و نویسندگی لیز مکسی، داستانی گرم و انسانی درباره تصمیم بزرگ جو اسکاراولا (با بازیِ وینس وان) است. مردی میانسال که پس از مرگ مادرش، تصمیم میگیرد با افتتاح رستورانی به نام Enoteca Mariaیاد و خاطره او را زنده نگه دارد. این رستوران با حضور مادربزرگهای ایتالیایی (نوناها) بهعنوان سرآشپز، به مکانی برای احیای سنتها و پیوند نسلها تبدیل میشود.
مامان بزرگها با ترکیب عناصر درام، کمدی و واقعیت زندگی و در قالب فیلمنامهای ساده با روایتی خطی به بررسی موضوعاتی چون سوگواری، هویت فرهنگی، روابط میاننسلی و معنای خانواده میپردازد. علاوهبراین، مامانبزرگها پر از نمادها و موقعیتهای فرهنگی است که به صورت ظریف در دل داستان تنیده شدهاند. بحثهای آشپزی بر سر اصل بودن دستور پخت، استفاده از زبان ایتالیایی در لحظات عاطفی، تصویر قابشده مادر جو در آشپزخانه رستوران، آیینهای سنتی دعا پیش از غذا، آیین سوگواری و عزاداری در جامعه ایتالیایی-آمریکایی و... این عناصر، فیلم را فراتر از یک کمدی- درام ساده، به یک اثر فرهنگی-اجتماعی درباره هویت مهاجران، معنای زندگی و تعلق فرهنگی بدل میکند.
خط روایی داستان
فیلم با صحنههایی از دوران کودکی جو در بروکلین دهه ۱۹۶۰ آغاز میشود. جاییکه مادر و نونای او در آشپزخانه مشغول پختوپز برای خانواده و دوستان هستند. از این خاطرات گرم و صمیمی که پایهگذار ارتباط عمیق جو با غذا و خانواده است به عنوان «وضعیت اولیه» استفاده شده است تا در ادامه و با مرگ مادر و مادر بزرگ، «حادثه محرک» شکل بگیرد. پس از مرگ مادر، جو دچار خلاء عاطفی و بحران هویت میشود. او که از شغل خود رضایتی ندارد، به دنبال معنای جدیدی در زندگی میگردد.
مرگ مادر جو، او را به یاد خاطرات کودکی و غذاهای سنتی میاندازد. با تشویق دوست صمیمیاش، برونو، جو تصمیم میگیرد با استفاده از پول بیمه عمر مادرش، رستورانی افتتاح کند که در آن نوناها غذاهای اصیل ایتالیایی بپزند. این تصمیم، نقطه آغاز سفر جو برای بازسازی هویت و پیوند با گذشته است.
جو با استخدام نوناهایی از مناطق مختلف ایتالیا، سعی میکند تنوع فرهنگی و غذایی را در رستوران خود به نمایش بگذارد. هر نونا نماینده منطقهای خاص با لهجه، سنت و دستور پخت منحصربهفرد است. این تنوع، منبعی برای تعارضها و چالشهایی است که عامل پیشبرد فیلمنامه هستند و در عین حال، فرصتی برای یادگیری و همبستگی شخصیتها که پسزمینه را تقویت می کنند.
در مسیر راهاندازی رستوران، جو با چالشهای متعددی مواجه میشود که هر یک به سهم خود بخشی از موتور داستان را روشن نگه میدارند:
اختلافات فرهنگی و شخصیتی بین نوناها
مشکلات مالی و تهیه سرمایه
بیاعتمادی اهالی محل
آتشسوزی در آشپزخانه و تهدید بقای رستوران
تردیدهای درونی جو و وسوسه تسلیم شدن
هر یک از این موانع، جنبههای گوناگون از بحرانهای شخصی و اجتماعی را به نمایش میگذارند. با تأکید بر روی این نکته که تعارض بین نوناها، درواقع انعکاسی از تنوع فرهنگی درون جامعه ایتالیایی-آمریکایی است که ریشه در تفاوتهای منطقهای و نسلی دارد. در «نقطه اوج»، پس از فروپاشی روابط و اختلافات نوناها، جو با کمک برونو و اولیویا (دوست قدیمی و عشق دوران دبیرستانش) دوباره امید را در خود زنده میکند. نوناها با کنار گذاشتن اختلافات، تصمیم به همکاری مجدد میگیرند و رستوران بازگشایی میشود. این بخش با فضاسازی رنگیتر و موسیقی گرم ایتالیایی همراه است که بازتاب آشتی و امید است.
رستوران در شب افتتاح مجدد، با حضور مشتریان و منتقدان غذا رونق میگیرد. جو به آرامش روانی و عاطفی دست مییابد و رابطهاش با اولیویا شکلی تازه پیدا میکند. صحنه پایانی، تصویری از یک جمع خانوادگی بزرگ و خوشحال است. فراتر از نسبتهای خونی. به این ترتیب مامان بزرگها با تأکید بر اهمیت روابط انتخابی و نقش جامعه در درمان زخمهای فردی، با وجود سادگی ساختار روایی تبدیل به فیلمی چند لایه میشود.
بررسی ساختار و ویژگیهای فیلمنامه
فیلمنامه لیز مکسی بر پایه ساختار سهپردهای کلاسیک طراحی شده و تمامی نقاط عطف در جای مناسب خود قرار دارند. در عین حال، نویسنده از ظرفیتهای درام شخصیتمحور بهره برده و تمام وقایع از دلِ انگیزهها و کنشهای شخصیتها پیش میرود. ایده مرکزی فیلم (گردهمآوردن مادربزرگهای ایتالیایی برای پخت غذاهای اصیل در قلب بروکلین) یک تم نوستالژیک و فرهنگی دارد. این ایده بهطور هوشمندانه، تنوع فرهنگی ایتالیاییهای مهاجر را به تصویر میکشد. هر نونا نماینده یک منطقه، یک لهجه و یک سنت آشپزی است. این تنوع، خود منبعی برای تعارضهای جذاب و طنز موقعیت میشود.
دیالوگهای فیلم با طراوت، صمیمی و طبیعی نوشته شدهاند. هر شخصیت زبان و لحن مختص به خود را دارد. گفتوگوهای میان نوناها در آشپزخانه که درباره شیوه درست پخت ریزوتو، یا معنای واقعی سس پومودورو بحث میکنند، ضمن ایجاد لحظات کمیک، لایهای از تعلق فرهنگی و ریشهدار بودن شخصیتها را بازتاب میدهد. تماتیک بودن روایت از دیگر نکات قوت فیلمنامه است. مضامینی چون سوگواری و مواجهه با فقدان، بحران میانسالی، بازسازی هویت فردی از دل ارتباط با اجتماع و نقش سنتها در ساختار روانی مهاجران نسل دوم و سوم در لایههای زیرین روایت حضور دارند تا ساختار روایی و درونی فیلمنامه را تقویت کنند.
مامانبزرگها در شکل روایت، تم و پسزمینه داستانی شباهتهایی به صد قدم راه (The Hundred-Foot Journey) و آشپز (Chef) دارد. در صد قدم راه خانوادهای هندی، برای احیای هویت خود از طریق آشپزی تلاش میکنند و آشپز داستانی درباره بحران میانسالی، آشپزی و پیوند خانوادگی را دنبال میکند. مامانبزرگها ترکیبی از این دو دیدگاه به آشپزی و احیای هویت فرهنگی از طریق آشپزی ارائه میدهد و با وجود ضعفهای بسیار نگاه تازهای محسوب میشود.
تحلیل روانشناختی و شخصیتپردازی کاراکترها
جو در آغاز فیلم انسانی منزوی، دچار افسردگی پنهان و از نظر هویتی سرگردان است. مرگ مادر، نه فقط او را با خلاء عاطفی روبهرو میکند، بلکه ریشههای هویتی و معنای زندگیاش را متزلزل میسازد. در روانشناسی، شخصیت جو نماینده مردانی است که در میانسالی، بهخصوص پس از فقدان والدین، دچار بحران وجودی میشوند و در پی بازیابی خویشتن از طریق بازگشت به ریشهها و خاطراتند. به عنوان نمونه، صحنهای که جو در آشپزخانه مادرش، سینی خالی ریزوتو را در دست میگیرد و گریهاش میگیرد. او در برابر یادآوری گذشته فرو میریزد. این لحظه آغاز روند پذیرش سوگ و نیاز او به بازسازی پیوندهای عاطفی است. تصمیم به ایجاد رستوران، تلاشی برای احیای حضور مادر در زندگی اوست و در انتهای داستان، جو از مردی سردرگم و افسرده به شخصیتی با حس تعلق، عزتنفس و آرامش روانی بدل میشود.
برونو دوست صمیمی و وفادار جو است. شخصیتی خاکی، رک و حامی که نقش ستون عاطفی را در زندگی جو ایفا میکند. برونو در لحظات بحران، با شوخطبعی تنشها را کم میکند و از نظر روانی، تجسم همان دوست صمیمی و امنی است که در بسیاری از تحلیلهای روابط انسانی، به عنوان «ثباتدهنده هیجانی» شناخته میشود. در صحنهای که جو به خاطر آتشسوزی آشپزخانه دچار فروپاشی عصبی میشود و قصد دارد پروژه را رها کند، برونو با یک ظرف بزرگ پاستا وارد آشپزخانه سوخته میشود و با گفتن جمله «میدونی چی میشه اگه زندگی ما بسوزه؟ دوباره میسازیمش!» روحیه جو را برمیگرداند. این لحظه، نمایش رابطه حمایتی-ترمیمی او در روان جو است.
اولیویا زنی مستقل، زخمی از روابط گذشته و در عین حال مصمم است. او از آن دسته شخصیتهایی است که در روانشناسی «بازمانده هیجانی» (emotional survivor) خوانده میشوند. افرادی که علیرغم زخمهای عاطفی، به بازسازی خود میپردازند. پیوند مجدد او با جو، بیش از آنکه عاشقانه باشد، همراهی در مسیر ترمیم زخمهای مشترک است. در میانه فیلم اولیویا به جو اعتراف میکند پس از همسرش، سالها از هر رابطهای فرار کرده و فقط به آشپزی در خانه پدری پناه میبرد. این اعتراف او چهره زنی را برای بیننده ترسیم میکند که از درون ترک خورده اما هنوز ایستاده است. این گفتوگو، منجر به همدلی و فهم متقابل میان دو شخصیت آسیبدیده میشود. اما در جبهه مقابل هر نونا، درواقع نماینده یک تیپ روانی-فرهنگی در قالب مادران مهاجر نسل اول است. زنانی که ریشه در سنت و گذشته دارند و از طریق آشپزی، هویت و تعلقشان را حفظ میکنند.
نونا جیا: رک، عصبی و کنترلگر. از آن دسته افرادی است که با وسواس نسبت به سنتها، تلاش میکند از طریق تسلط بر آشپزخانه، بر اضطراب ناشی از کهولت سن و تغییرات اجتماعی غلبه کند.
نونا ترزا: آرام، میانجی و حمایتگر. از منظر روانشناسی، نماینده شخصیتهایی با سازگاری بالا و گرایش به میانجیگری در گروه است.
نونا روبرتا: بااعتمادبهنفس، عاشق غذا و زندگی. شخصیتی با سرزندگی هیجانی بالا که سعی دارد با شور زندگی و انرژی مثبت، استرسهای زندگی سالمندی را خنثی کند.
نونا آنتونلا: شوخطبع و بذلهگو. از نظر روانی، او نماینده آن دسته سالمندانی است که با طنز و شوخی از اضطرابهای پیری و مرگ عبور میکنند و از هر موقعیتی فرصتی برای خنداندن میسازند.
این شخصیتها در کنار هم، تصویری از جامعه مهاجر نسل اول و دوم را شکل میدهند. نسلی که هم درگیر حفظ هویت است و هم در مسیر آشتی با تغییرات. فیلم با احترام به میراث فرهنگی ایتالیایی-آمریکایی، از کلیشهها فاصله میگیرد و نوناها را به عنوان زنانی فعال، مؤثر و دارای دغدغههای شخصی و روانی عمیق ترسیم میکند.
روابط میان شخصیتها و لایههای فرهنگی در تعاملاتشان
یکی از نقاط قوت مامانبزرگها نحوه طراحی و شکلدهی روابط میان شخصیتهاست. رابطههایی که در عین کارکرد دراماتیک، بازتابی از لایههای فرهنگی و هویتی مهاجران ایتالیایی-آمریکایی نیز هست.
رابطه جو و نوناها: جو در مقام یک مردی در جستوجوی هویت خویش، در نوناها تجسم زنده مادر و خاطرات خانوادگی را مییابد. در صحنههایی که نوناها درباره تفاوت طرز تهیه راویولی سیسیلی و ناپلی بحث میکنند، جو نهتنها با پیچیدگیهای آشپزی سنتی که با اختلافات درونفرهنگی و نسلی جامعه ایتالیایی-آمریکایی نیز مواجه میشود. این تعاملات، تداعیکننده سنتهای قدیمی است که هر خانواده مهاجر با خود به امریکا آورده و برای حفظ آنها در دل یک فرهنگ غالب تلاش میکند.
رابطه نوناها با یکدیگر: نوناها در ابتدا هر کدام نماینده یک طرز فکر و منطقه فرهنگی متفاوتند. نونا جیا با تعصب و وسواس بر اصالت، در برابر نونا روبرتا که معتقد به تنوع و انعطاف است، ایستادگی میکند. این تنش، در حقیقت بازتابی از گسستها و اختلافات فرهنگی است که در میان نسلهای اول مهاجران وجود داشته. کسانی که با وجود اشتراک ملی، بر سر گویش، آداب غذایی و حتی نحوه عزاداری اختلاف داشتند. نمونه مشابه این مواجهات را میتوان در فیلم عروسی یونانی پرریختوپاش و بزرگ من نیز یافت. جاییکه خانواده یونانیتبار قهرمان داستان، مجموعهای از سنتهای خشک و درونخانوادگی را در دل جامعه مدرن آمریکا زنده نگه داشته و بر سر تفاوتها درگیر میشوند.
رابطه جو و برونو: برونو تنها دوستی است که بدون پیشداوری و تعصب، کنار جو میماند. این رابطه یادآور نوعی رفاقت مردانه سنتی است که در بسیاری از فیلمهای مهاجرمحور مانند یک داستان برانکسی (A Bronx Tale) دیده میشود. رابطهای که در آن رفیق، نقش برادر را ایفا میکند و وفاداری و همدلی، مقدم بر منافع و اختلافات است.
رابطه جو و اولیویا: اولیویا برخلاف نوناها و برونو، نماینده نسل مهاجران نسل دوم و سوم است که میان حفظ ریشهها و زندگی مستقل آمریکایی در نوسان هستند. رابطه جو و اولیویا، از جنس احیای یک پیوند دیرین و همزمان، تلاش برای تعریف هویت در میانسالی است. ترکیبی از سنت و مدرنیته. این رابطه نمونهای از تعامل میان نوستالژی و واقعگرایی است که فیلمسازان بسیاری سعی کردهاند آن را به تصویر بکشید. بهترین نمونه شاید ماهزده(Moonstruck) باشد.