فيلمنامهنويس و کارگردان: محسن عبدالوهاب
تهيهكننده: محمد احمدی
بازیگران: هدایت هاشمی، الهام کردا، پونه عبدالکریمزاده، رضا مرتضوی، رویا جاویدنیا
ژانر: درام
خلاصه داستان
پری و فرهاد ـ که تنها یک فرزند پسر به اسم کیان دارند ـ برای سقط جنین غیرقانونی فرزند دوم خود به یک مطب و دکتر زنان مراجعه میکنند. فرهاد راضی به تولد بچه جدید نیست، چراکه گمان میکند در این شرایط مالی این بچه ناخواسته جز یک خرج اضافه برای آنها ندارد و او را از زندگی و اهدافش بازمیدارد. دکتر چند قرص سقط جنین به پری میدهد، اما پری با وجود درد زیاد موفق به سقط بچه نمیشود. فرهاد از درد همسرش رنج میکشد، اما کاری از دستش برنمیآید. از سوی دیگر، ما متوجه مشکلات و وضع بد اقتصادی فرهاد میشویم. آنها برای پیشخرید خانه خود نیازمند مبلغ زیادی پول هستند. پیمانکار به فرهاد فشار میآورد که اگر هر چه زودتر بقیه پول خانه را جور نکند، باید از پیشخرید خانه انصراف دهند. فرهاد برای دریافت پولی که چند سال قبل به پسرخالهاش رضا داده، چند بار به کافه او مراجعه میکند، اما دست خالی برمیگردد. رضا مرد شاعرمسلکی است که برای برپایی کافه مبلغ قابل توجهی پول از فرهاد قرض کرده، اما الان قادر به پرداختن این پول نیست. پری، همسر فرهاد، هم بازیگر تئاتر است و ما در طول فیلم میبینیم با یک گروه تئاتری تمرین میکند، اما از این کار درآمدی ندارد. همچنین اجرای تئاتر آنها به خاطر مشکلات ممیزی به مشکل برخورده است. فرهاد فیلمساز است و تلاش میکند دغدغههای اجتماعی خود را در قالب پروژههای تلویزیونی یا سینمایی به تصویر بکشد. حقیقت این است که فرهاد گمان میکند با اضافه شدن فرزند جدید و درنتیجه مخارج مضاعف دیگر نمیتواند به دغدغههای خود برسد و تنها باید به تولید کارهای سفارشی برای تلویزیون تن در دهد. پری و فرهاد دوباره به مطب همان دکتر مراجعه میکنند و اینبار دکتر به آنها میگوید در ازای گرفتن مبلغ قابل توجهی پول حاضر است جنین را ساکشن کند. از سوی دیگر، ما متوجه میشویم فرزند نوجوان این زوج یعنی کیان عاشق دختری به نام گلی شده است و به همین خاطر چندان به درس و مشق و کلاسهای فوق برنامه خود توجهی ندارد و پولی که از این بابت خرج او شده، به باد رفته است.
نهایتاً پری و فرهاد برای سقط جنین به مطب دکتر مراجعه میکنند، اما در آخرین لحظه پری راضی نمیشود و با قهر مطب را ترک میکند، زیرا که او دوست دارد فرزندش را نگه دارد. فرهاد ابتدا تلاش میکند با زبانی نرم وضعیت را برای همسرش توضیح دهد و او را متقاعد کند که به دنیا آمدن این فرزند به صلاح نیست. پری با دوستش مشورت میکند و دوستش توصیه میکند که حرف فرهاد را گوش دهد، اما باز هم دل پری رضا نمیدهد. نهایتاً پری به قهر به خانه خواهرش زری میرود. فرهاد برای دلجویی و بازگشت او بدان جا مراجعه میکند. زری تلاش میکند به فرهاد توضیح دهد فرزند نعمت خداست و روزیاش را با خودش میآورد. همچنین تلویحاً پیشنهاد میدهد در صورت مشکلات مالی میتوانند روی این دوستان حساب کنند، اما فرهاد ناراحت میشود و پری را مؤاخذه میکند که چرا ماجرا را برای آنها تعریف کرده و اینکه آنها قرار نیست صدقهخور کسی باشند. در این بین کیان که از شکست عشقی با گلی دچار اندوه شده، به آغوش پدرش پناه میبرد. پدر برای او توضیح میدهد که برای عاشق شدن زود است و فرصتهای زیادی در زندگی خواهی داشت. گویی پدر گذشته خود را در زندگی فرزندش میبیند.
درنهایت فرهاد دکتر تازهای پیدا میکند و قرار میشود برای سقط جنین نزد او مراجعه کنند. اما باز هم پری از حضور در مطب طفره میرود و چند روزی غیبش میزند. پری به بهانه تئاتر و کارهای دیگر وقت دکتر را عقب میاندازد. درنهایت میان آنها دعوا بالا میگیرد و پری نزد پدر و مادرش به یزد میرود. رضا کافه را واگذار میکند و مبلغی را که از فرهاد قرض کرده بود، به او برمیگرداند. فرهاد به دنبال پری راهی یزد میشود و پس از جروبحث با پدر پری بدون نتیجه به تهران بازمیگردد. درنهایت پری که در مورد تصمیم خود، یعنی نگه داشتن بچه، مصمم است، تصمیم میگیرد برای مدت طولانی به یزد برود. در حقیقت آنها تصمیم دارند جدا از یکدیگر زندگی کنند. پری به همراه کیان بار سفر را می¬بندد، درحالیکه فرهاد در تهران و در خانهاش میماند تا دغدغههایش را دنبال کند.
سکانس برگزیده
به دنیا آمدن صحنههای تأثیرگذار زیادی دارد، اما شاید بهترین صحنه به ملاقات فرهاد با همسرش در یزد و در حضور پدرِ همسرش مربوط باشد. در این سکانس ما متوجه میشویم فرهاد تحت مشکلات مالی و آرزوهای خود دوست ندارد بچه را نگه دارد. آن سو هم پدری میخواهد دامادش را متقاعد کند که سقط کردن بچه حرام است و درنهایت پری که در اوج ضربه روحی سعی میکند با ضربه زدن به شکمش بچه را بکشد. این صحنه را میتوان اوج فیلم نامید. چون در این صحنه فرهاد متوجه میشود زنش بههیچوجه به سقط کردن جنین رضایت نخواهد داد. همچنین به نظر میرسد در این سکانس است که فرهاد تصمیم نهایی خود را میگیرد. یعنی از سقط کردن بچه منصرف میشود.
نقاط قوت فیلمنامه
مهمترین نقطه قوت فیلمنامه موقعیتی است که نویسنده برای قهرمان داستان خلق کرده. شخصیتی که در تهران امروز زندگی میکند و با وجود تمام مشکلات اقتصادی تلاش میکند به آرمانها و دغدغههای خود نیز بپردازد. اما همین موقع متوجه میشود همسرش حامله است. اکنون این شخصیت باید بین بچه و اهدافش یکی را انتخاب کند. این موقعیت اولیه خوب است و میتوان گفت فیلمنامه از موقعیت اصلی و جذابی برخوردار است. مسئلهای انسانی در میان است و هر دو سویه انتخابهای قهرمان به لحاظ وزن دراماتیک برابر هستند. در این بین کشمکش میان قهرمان با همسرش بر سر این موضوع منجر به شکلگیری درام میشود و این مسئله از همان ابتدا باعث میشود ما با داستان همراه شویم. هرچند این موقعیت به خاطر نقصانهایی که در ساختار و شخصیتپردازی وجود دارد، به طور کامل به ثمر نمینشیند، اما با تمهیداتی که نویسنده اعمال داشته، تا حدودی این کشمکش به صورت تصاعدی بالا میرود و حس تعلیق را در مخاطب برمیانگیزد. مثلاً چالشی که نویسنده برای جورکردن پول برای خانهدار شدن این زوج طراحی میکند، به کشمکش داستان دامن میزند. یا مسئله اجرا نرفتن تئاتر پری باعث شعلهور شدن آتش درام میشود. نویسنده موفق شده فضاسازی خوبی را برای درک موقعیت دراماتیک خلق کند. از دیگر نکات مثبت اثر دیالوگنویسی است. شخصیتها زیادهگویی نمیکنند و از طرف دیگر، دیالوگها در خدمت شخصیتپردازی است و زبان حرفهای شخصیتها تا حدود زیادی رعایت شده است.
نقاط ضعف فیلمنامه
همانطور که اشاره شد، شخصیتپردازی، بهخصوص در ارتباط با شخصیت فرهاد که شخصیت اصلی فیلمنامه است، مهمترین ضعف فیلمنامه به شمار میآید. در واقع پرداختِ شخصیت اصلی هنوز کامل نیست. با اینکه نویسنده تلاش کرده اطلاعاتی درباره پیشه و روحیه خاص او به ما بدهد، اما هنوز مخاطب نمیتواند به او خیلی نزدیک شود. فرهاد که در جستوجوی آرمانهایش است، میداند که با ورود یک بچه جدید به زندگی باید با تمام دغدغههایش خداحافظی کند، چراکه از پس مخارج فرزند جدید بر نخواهد آمد. درنتیجه به هر قیمتی باید بچه را از بین ببرد. این موقعیت اولیه خوب است، اما آنچه باعث شده این موقعیت خوب کار نکند، عدم پرداختن به شخصیتها و بهخصوص انگیزههای شخصیت است. نویسنده به ما نمیگوید فرهاد کیست و چه آرمانی دارد. تنها گاهی ما را با او در کنار دوست شاعرش تنها میگذارد. همچنین ما میدانیم که او برای تلویزیون برنامهسازی میکند. اما هرگز نمیفهمیم آن آرمان و دغدغه که فرهاد میداند با ورود فرزند جدید به زندگی به خطر میافتد، چیست.
شخصیتپردازی
فیلمساز تا حدود زیادی موفق شده شخصیتهای ملموسی را برای مخاطب خلق کند. اما حقیقت این است که برخی از این فرایند شخصیتپردازی را باید به پای بازی خوب بازیگران نوشت. اینکه خود فیلمنامه تا چه حد توانسته در شخصیتپردازی نقش داشته باشد، بحث دیگری است. به نظر میرسد در این مورد ضعفهایی وجود دارد. به عبارتی، ما هنوز نمیتوانیم به لایههای درونی شخصیتها، بهخصوص شخصیت اصلی یعنی فرهاد، نزدیک شویم. اینکه واقعاً درد فرهاد چیست، تا انتها برای ما به عنوان سؤال باقی میماند. میتوان فهمید که او به خاطر مشکلات مالی فرزند دوم را نمیخواهد، اما حقیقت این است که نویسنده کدهایی به ما میدهد که فقط بحث مسائل مالی نیست، بلکه مسئله به شغل و اهداف شخصی فرهاد هم مربوط است. اینجاست که این سؤال پیش میآید که فرهاد چه کاره است؟ چه اهدافی دارد؟ این ضعف در فیلمنامه از منظر شخصیتپردازی وجود دارد که شخصیت به واسطه شغل و حرفهاش شخصیتپردازی نمیشود. این مسئله در ارتباط با شخصیتهای دیگر هم خود را نشان میدهد. درباره پری ما تنها میدانیم بازیگر تئاتر است. در مورد رضا تنها یک تیپ شاعر مسلک را میبینیم. آنقدر که لازم است، به شخصیتها نزدیک نمیشویم و دغدغه آنها به دغدغه ما تبدیل نمیشود. نویسنده میتوانست با شفاف ساختن دغدغههای قهرمان داستان و اهداف او به الگوی کاملتری از شخصیت فرهاد دست یابد و مخاطب را بیشتر با خود همراه کند. طوری که ما نگران شخصیت شویم و بتوانیم گهگاه به او حق بدهیم.
سکانس ضعیف
بدون شک سکانس ضعیف فیلمنامه را باید در لابهلای صحنههای ملاقات فرهاد و فرزندش جست¬وجو کرد. پسر فرهاد عاشق یک دختر شده و این مسئله یک پلات فرعی در فیلمنامه است که درنهایت ارتباطش با پلات اصلی مشخص نمیشود. درنتیجه صحنههایی که مربوط به درددل کردن و عشق و عاشقی کیان میشود، برای مخاطب هیچ محل اعرابی ندارد. از دیگر صحنههای ضعیف فیلمنامه میتوان به صحنههای تمرین تئاتر اشاره کرد. نماهایی کلیشهای از مجادلات کارگردان با بازیگران که پر است از دیالوگهای کلیشهای. این صحنهها نه کمکی به شخصیتپردازی شخصیت پری میکند و نه در پیشبرد روایت و داستان اصلی نقش پررنگی دارد.
درون مایه
فیلم تلاش میکند کشمکش میان اعضای یک خانواده را بر سر مسئله فرزندآوری مورد کنکاش قرار دهد. اهمیت بنیانهای خانواده و تحکیم روابط میان والدین و فرزندان از دیگر مضامین فیلم است. دغدغه فیلمساز این است که آیا انسان حق دارد به خاطر اهدافش فرزند و خانواده خود را در اولویت دوم زندگی قرار دهد، یا خیر؟ فیلمنامه نگاهی انتقادی دارد. فیلمساز میپرسد آیا وضعیت بغرنج اقتصادیِ موجود میتواند با سیاستهای فرزندآوری و تولید فرزند بیشتر قابل توجیه باشد یا نه؟ همچنین نویسنده جامعهای را نشان میدهد که اینقدر درگیر مشکلات مالی است که دیگر فردیت آدمها زیر پا گذاشته شده و آنها دیگر نمیتوانند اهداف و دغدغههای خود را دنبال کنند. دوراهی فرهاد را کموبیش همه ما درک میکنیم. بهخصوص این دوراهی قهرمان کموبیش برای هر فرد متأهلی که در جامعه امروز ایران زندگی میکند، ملموس است. جامعهای که انسانها را تشویق به فرزندآوری میکند، اما در عین حال زمینه را برای رفاه خانواده تأمین نمیکند.