فيلمنامهنويس و کارگردان: بهنوش صادقی
تهيهكننده: عباس اکبری
بازیگران: گوهر خیراندیش، لیلا زارع، پژمان بازغی، مهنوش صادقی، علیرضا جعفری، روشنک گرامی
ژانر: درام
خلاصه داستان
خانه دیگری درباره مردی به نام پارسا (ناصر هاشمی) است که با خانوادهای فقیر در جنوب تهران زندگی میکند. ما در ابتدا گمان میکنیم آنها خانواده پارسا هستند، اما در حقیقت او از سر دلسوزی خانه را در اختیار آنها گذاشته و آنها نیز برای جبران این محبت از پارسا که زمینگیر و سخت مریض است، مراقبت میکنند. در این بین پارسا یک دختر به اسم مرجان دارد که با همسرش سهیل زندگی میکند. داستان از جایی آغاز میشود که پارسا و اکرم (گوهر خیراندیش) به همراه هرمز (پسر اکرم خانم) به خانه پیرزنی رفتهاند که بر اثر تصادف موتور تیمور (پسر دیگر اکرم خانم) زمینگیر شده است. اکنون پسران پیرزن رضایت نمیدهند و تیمور در زندان است. دست آخر با وساطت پارسا قرار میشود آنها با دریافت مبلغ 12 میلیون رضایت دهند و تیمور آزاد شود. پارسا که این پول را ندارد، از آنها ۱۰ روز وقت میگیرد. پارسا برای فراهم کردن این پول مجبور میشود به سراغ تنها دخترش برود. او از مرجان میخواهد بدون اینکه شوهرش سهیل بفهمد، 12 میلیون را برای این خانواده فقیر تهیه کند. دختر قبول میکند، اما چون خودش پولی ندارد، بالاخره به سهیل میگوید. سهیل که کمی جوشی است، مخالفت میکند و عصبانی میشود. تنش میان مرجان و سهیل بالا میگیرد. چراکه سهیل حتی اجازه نمیدهد مرجان طلاهایش را هم برای تهیه این پول بفروشد. درنهایت مرجان به قهر نزد پدرش میرود. سهیل به پدر زنگ میزند و پدر را واسطه میکند تا مرجان به خانه بازگردد.
شب بعد پدر که سابقه بیماری قلبی داشته، میمیرد. اعضای خانواده اکرم تصمیم میگیرند تا صبح صبر کنند و به اورژانس زنگ نمیزنند، چراکه فردا درست موعد پرداخت مبلغ به پسران پیرزن است و اگر بفهمند که پارسا مرده، از گرفتن پولشان ناامید میشوند. بالاخره صبح میشود و اکرم قضیه را به مرجان میگوید. مرجان گریهکنان بر سر بالین پدر میآید و سهیل به اورژانس زنگ میزند. اورژانس اعلام میکند که حداقل هشت ساعت از مرگ پارسا گذشته است. سهیل شاکی شده و بر خانواده اکرم خشم میگیرد که چرا همان موقع به اورژانس زنگ نزدند. از طرف دیگر، پسران پیرزن برای گرفتن پولشان به دم در آمدهاند. تنش میان سهیل و هرمز و از طرفی هرمز با پسران پیرزن بالا میگیرد. همین موقع مرجان نامهای را بر سر بالین پدرش پیدا میکند. در این نامه از مرجان خواسته شده تا بعد از مرگش مراقب خانواده اکرم باشند و پول دیه پیرزن را پرداخت کنند. با پیدا شدن این نامه سهیل آرام میشود و خانواده نفس راحتی میکشد.
نقاط ضعف فیلمنامه
مهمترین مشکل فیلمنامه عدم پرداخت شخصیت اصلی و روابط او با دیگر شخصیتهاست. بهطوریکه از همان ابتدا ما متوجه نمیشویم رابطه این شخصیتها با پارسا چیست. در ابتدا گمان میکنیم آنها اعضای خانواده یا اقوام او هستند، اما بعد میفهمیم که آنها به صورت رایگان در خانه پارسا زندگی میکنند و در ازای آن از پارسا مراقبت میکنند. خود پارسا کیست؟ چه پیشینهای دارد؟ آنجا چه کار میکند؟ چگونه با شخصیتهای دیگر آشنا شده است؟
نقاط ضعف فیلمنامه تنها به شخصیتپردازی محدود نمیشود. منطق دراماتیک فیلمنامه نیز لنگ میزند. تمام تنشی که فیلمنامه روی آن قرار دارد، برای فراهم کردن 12 میلیون پول است. چطور این همه آدم نمیتوانند 12 میلیون پول فراهم کنند؟ خود پارسا 100 میلیون فقط به دامادش قرض داده. دامادش چرا حاضر نیست این پول را تقبل کند؟ چرا رفتارش اینقدر خشن است؟ بر اساس چه منطقی ادعا میکند اکرم و خانوادهاش مقصر هستند؟ او شبهنگام مرده است. بهراحتی میتوانند بگویند وقتی او مرده، ما خواب بودیم. پایانبندی کار نیز ضعیف است. همه چیز با پیدا کردن یک نامه ختم بهخیر میشود. نامهای که پارسا در آن فقط از دخترش خواسته به خانواده اکرم خانم کمک کند. این نامه چه مشکلی را حل میکند؟ معضل اصلی فیلمنامه که هنوز باقی است. یعنی بالاخره این افراد قرار است 12 میلیون را از کجا فراهم کنند؟
صحنه ضعیف فیلمنامه
فیلمنامه صحنههای ضعیف زیادی دارد. اما شاید ضعیفترین صحنه همان سکانس پایانبندی باشد. سکانسی که مخاطب میتواند بهسادگی آن را پیشبینی کند. همه میدانیم در آن سکانس نهایتاً نامه پیدا خواهد شد. اما اینقدر منطق دراماتیک ضعیف است که معلوم نیست قرار است نامه به چه کاری بیاید؟
درونمایه
به نظر میرسد نویسنده میخواهد فداکاری و گذشت یک فرد را نشان دهد که در آستانه مرگ خود میخواهد توشهای برای آخرت خود جمع کند. بنابراین امکانات و زندگی خود را در اختیار یک خانواده فقیر قرار داده و خودش نیز با آنها زندگی میکند. اما متأسفانه به علت مشکلات ساختاری این مضمون به بار نمینشیند و تأثیر کافی را بر مخاطب نمیگذارد.