شبی که ماه کامل شد فیلمی سه بخشی است که هر بخش از آن حالوهوا و ویژگیهای منحصربهفرد خودش را دارد. بااینحال نخ تسبیح هر سه بخش فیلم عشق است. شبی که ماه کامل شد داستان تولد یک عشق و مرگ آن است. ماجراهایی که عاشق و معشوق از سر میگذرانند تا به وصال برسد و در ادامه تقاصی که بابت این وصل میپردازند. آبیار هر بخش را ملاتِ بخش بعدی میکند تا با بالا گرفتن التهاب درونی داستانش همچنان ساحل آرامشی برای بیننده حفظ کند. در میان آتش و خون و نفرتی که در بخش سوم به بالاترین حد خود میرسد، تنها پناه بینندگان عشقی است که احساس میکنند همچنان میتواند نیروی نجاتبخش شخصیتها باشد.
بخش اول: عشق
بخش اول شبی که ماه کامل شد عاشقانهای پرشور است که به سبک فیلمهای هندی غلوشده روایت میشود. عبدالحمید (هوتن شکیبا) در یک نگاه عاشق فائزه (الناز شاکردوست) میشود، دل و دین میبازد و همه کار میکند تا به او برسد. آنچه از شخصیتها در نیمه اول میفهمیم، سرسری و گنگ است. عبدالحمید پسری پاکستانی است که در زاهدان مغازه لوازم آرایشی دارد. وضع مالی خوبی دارد و طبع شعری که بهراحتی با عشق فائزه شکوفا شده. خانواده عبدالحمید چندان موافق ازدواج او با یک دختر تهرانی نیستند و به نظر میرسد حق داشته باشند. فائزه دختری زیبا و سربهزیر است که خانوادهای سنتی و وضع مالی معمولی دارد. پدرش فوت کرده و مادرش (شبنم مقدمی) با مرد دیگری (فرید سجادی حسینی) ازدواج کرده. برعکس خانواده عبدالحمید، مادر و پدرخوانده فائزه به همراه برادرش شهاب (پدرام شریفی) هیچ مشکلی با اینکه او با مردی پاکستانی ازدواج کند، ندارند. علت اصلی شاید این باشد که وضع مالی عبدالحمید خیلی بهتر از آن چیزی است که آنها تصورش را دارند. عبدالحمید به واسطه عشق به فائزه حاضر شده خانوادهاش را رها کند و برای زندگی با او به تهران بیاید. مقدمات فراهم میشود و عروسی سَر میگیرد. تا اینجا در حال دیدن یک عاشقانه پرزرقوبرق هستیم. رنگهای تند، احساسات غلیظ و روایت سریع اتفاقات. فیلمنامه منطقی و قابل باور است. حتی بدون اینکه اشاره شود فیلم بر اساس داستانی واقعی ساخته شده. مشکل فائزه و عبدالحمید از همینجا شروع میشود. دقیقاً از صبح بعد از عروسی. جایی که میفهمیم برادر عبدالحمید مشکلی دارد که به وزارت اطلاعات مربوط میشود. درحالیکه در این بخش به جز چند درگیری لفظی تلفنی میان عبدالحمید و برادری که او را نمیبینیم و هشدارهای مادر عبدالحمید (فرشته صدر عرفایی) عنصر تهدیدگری برای این عشق وجود ندارد.
بخش دوم: اسارت
در ظاهر همه چیز خوب پیش میرود. فائزه و عبدالحمید بچهدار شدهاند؛ کار و کاسبی عبدالحمید در تهران گرفته و شهاب از اینکه در مغازه لوازم آرایشی کار میکند، خوشحال است. اصل قضیه این است که خانواده فائزه با داماد تازهشان کنار آمدهاند تا اینکه در سفر به زاهدان محموله اسلحه در خانه پدری عبدالحمید کشف میشود و این حقیقت برملا میگردد که خانواده او بیشک در عملیات تروریستی شرکت دارند. این سکانس نقطه انشقاق رابطه فائزه و عبدالحمید و در مقابل نزدیک شدن فائزه به مادر عبدالحمید است که تا پیش از این میکوشید فاصله خود را با عروسش حفظ کند. فیلم به شکل معقولی به شک بیننده بها میدهد که نکند عبدالحمید به عنوان پسر بزرگ خانواده در واقع سرکرده گروهی تروریستی باشد و تمام این عشق و عاشقیها سرپوشی برای پنهان کردن این موضوع. پس منطقی است که فیلم به همراه فائزه و عبدالحمید به دنبال راه چارهای باشد که آنها را از این موقعیت خطیر نجات دهد. یا به عبارت بهتر عبدالحمید را برای بیننده و فائزه تبرئه کند. نیمی از این بخش در این شک سپری میشود. رفتوآمدهای مشکوک عبدالحمید به زاهدان و پاکستان به این شبهه دامن میزند که عبدالحمید حداقل یکی از تروریستهاست، اما رفتار دوستانه و مصلحتجویانه او با فائزه و شهاب، بیننده را همچنان با او همدل نگه میدارد. به موازات نزدیک شدن فائزه به مادر عبدالحمید، رابطه عاشقانه میان فائزه و عبدالحمید کمرنگتر میشود. چیزی نمیگذرد که فائزه درمییابد به شکل محترمانهای در خانه تروریستها اسیر است. نیمه دومِ بخش دوم به طور کامل به فائزه و تلاش او برای فرار از خانه اختصاص دارد. در این نیمه عبدالحمید غایب است. آبیار هم در زمان نگارش فیلمنامه و هم در هنگام ساخت فیلم حساب ویژهای روی این نیمه باز کرده. چراکه نیمه دومِ بخش دوم در واقع مرکز ثقل داستان و شامل صحنههایی است که نشان میدهد چطور عشق میان فائزه و عبدالحمید جای خودش را به نفرتی درونی میدهد. کیفیت جهانی شبی که ماه کامل شد منوط به اجرای درست این صحنهها بوده. چراکه به غیر از بینندگان ایرانی و شاید محدوده خاورمیانه، کسی فرقی بین طالبان، جندالله یا داعش قائل نیست. برای بیننده جهانی، شبی که ماه کامل شد داستان تقابل عشق و اسلامگرایی افراطی است. یا در شکل کلیتر تقابل خانواده و تروریسم. به همین دلیل آبیار میبایست وقت زیادی را صرف میکرده تا تفاوت فرهنگی را که در گروهی مثل جندالله شکل میگیرد، برای بیننده جا بیندازد. صحنههای فرار فائزه به نظر طولانی و اگزوتیک هستند، اما وجود آنها لازمه معرفی محیطی است که عبدالحمید را از فائزه دور میکند. بدین ترتیب، بَرخلاف شیوه درامپردازی معمول در فیلمهای ایرانی که این شکل از پرداخت موقعیت و شخصیتپردازی اضافه به نظر میرسد، نیمه دومِ بخش دوم شبی که ماه کامل شد مهمترین بخش داستان فیلم است. ضمن اینکه آنتاگونیست داستان در این بخش رونمایی میشود؛ عبدالمالک ریگی (با بازی آرمین رحیمیان) در قامت یک تروریست بیرحم و مکار که در جهان داستانی فیلم عامل اصلی جدایی فائزه و عبدالحمید است. کار سخت آبیار این بوده که نشان دهد چطور تبعات رفتار ریگی میتواند باعث از بین رفتن عشق در یک خانواده شود. فیلم به شکل هوشمندانهای از نمایش ریشههای شکلگیری جندالله یا اعمال خشونت مستقیم از سوی ریگی طفره میرود. به شکلی که میتوان بهراحتی این ایراد سادهانگارانه را به فیلم وارد کرد که شبی که ماه کامل شد به جای مانور بر آدمکشی بیرحمانه مشتی افراطگرا، آنها را انسانهای وارسته و شاعرپیشه به تصویر میکشد. نکته اینجاست که هدف فیلم نمایش تقابل نهادهای تروریستی با مفهوم خانواده است. اینکه چطور وحشت ناشی از اعمال تروریستی میتواند یک جامعه را از امنیت روانی که لازمه شکلگیری یک خانواده است، تهی کند. با توجه به چنین درونمایهای دیگر اهمیتی ندارد که سرکرده جندالله دقیقاً از کجا خط میگیرد، یا اعضای آن چند نفرند. مهم جا انداختن آنها به عنوان آنتاگونیست داستان است.
بخش سوم: نفرت
نیمه اولِ بخش سوم به عبدالحمید و نوع رابطهاش با جندالله اختصاص دارد: با اینکه کاملاً مطمئن شدهایم عبدالحمید رابطهای سازمانی با جندالله ندارد، اما بهخوبی معلوم است که او تحت تأثیر رفتار و اعمال بردارش قرار گرفته. بااینحال میکوشد فاصله خود را با هر اعمال خشونتآمیز حفظ کند تا اینکه فرمان کشتن فائزه از جانب ریگی صادر میشود. باز هم به بیننده جهانی فیلم فکر کنید. برای چنین بینندهای فرقی ندارد ریگی از چه منظری به اسلام مینگرد. به شکل داستانی آنتاگونیست دست روی نقطه ضعف عبدالحمید یعنی علاقهاش به همسری خارج از چهارچوبهای مورد تأیید گذاشته. بدین ترتیب تصمیم عبدالحمید برای کشتن فائزه یا نکشتن او تبدیل به کنش اصلی بخش سوم فیلم میشود. سؤال اینجاست که او حاضر است به خاطر تبعیت از دستور آنتاگونیست، عشقش را از بین ببرد یا نه؟ التهاب مستندگونه فیلم و تمایل به نمایش عریان خشونت در این بخش قرینه نمایش عشق غلوشده میان فائزه و عبدالحمید در بخش اول است. شبی که ماه کامل شد به شکلی استعاری داستان انتخاب میان بهشت و جهنم است. برای عبدالحمید زندگی خالی از هیجانات تروریستی با فائزه و بچههایش بهشتی زمینی است، اما پیروی از دستورات شیطان میتواند او را ساکن همیشگی جهنم کند. در این منظر، بچهای که فائزه در رحم خود دارد، وارث شیطان است؛ شیطانی که با اعتقادات افراطیاش بهشت را به جهنم تبدیل میکند. شاید به همین دلیل باشد که در نیمه دوم این بخش، فائزه و عبدالحمید هر یک برای نجات خانوادهشان به راه خود میروند. فائزه حاضر نمیشود بچههایش را رها کند و تحت حمایت نیروهای امنیتی به ایران بازگردد و عبدالحمید تن به سرکردگی جندالله میدهد تا به خیال خود آیندهای بهتر برای بچههایش بسازد. همه چیز مهیای رویارویی نهایی در شبی است که ماه در آن کامل میشود تا جنون به منتهای خود برسد و عشق فائزه و عبدالحمید با عیارِ تبعیت از افراطگرایی سنجیده شود. عبدالحمید که نمیتواند خودش را راضی به کشتن عشقش کند، ذرهبینی بَرمیدارد تا زیباییهای همسرش را درشتتر از حد معمول ببیند. استفاده از ذرهبین در این صحنه بیشک تمهیدی است که در فیلمنامه به آن فکر شده و بعد جلوهای دیدنی در فیلم پیدا کرده. عبدالحمید بر سر دوراهی عشق و وظیفه گرفتار شده. هر تصمیمی از او میتواند عواقبی جبرانناپذیر در پی داشته باشد. درشتنمایی ذرهبین در صحنهای عاشقانه که فعلی مستند را بازنمایی میکند، معادلی برای پلانهای ابتدایی فیلم در صحنه آشنایی فائزه و عبدالحمید است. تمام تلاش آبیار در روایت ماجراهای شبی که ماه کامل شد رسیدن به این صحنه بوده تا در آن کشتن فائزه به شکل رفتاری عاشقانه به تصویر کشیده شود. به جایی در رابطه فائزه و عبدالحمید رسیدهایم که آنها از یکدیگر متنفرند، اما مثل هر عاشق و معشوق دیگری راضی به مُردن دیگری نیستند. شاید در یک فیلم آپارتمانی چنین صحنهای در دادگاه اتفاق میافتاد و به جدایی این زوج منتهی میشد. اما در شبی که ماه کامل شد تنها مرگ یکی از این دوست که میتواند این رابطه را پایان دهد. کشتن فائزه را حتی میتوان از این منظر تفسیر کرد که او به جای عبدالحمید میمیرد. حداقلش این است که با زنده ماندن عبدالحمید همچنان میشود به زنده ماندن بچهها امیدوار باقی ماند.
***
بدین ترتیب، فارغ از موضوع ملتهب فیلم، در یک دورنمای کلی، شبی که ماه کامل شد یک عاشقانه حماسی با معیارهای روایی بینالمللی است. فیلمی که میتواند برای بینندگانی خارج از مرزهای ایران و خاورمیانه نمایش داده شود و بازخوردی مشابه آنچه در ایران داشته، در انتظارش باشد. چراکه میتوانید قضایای مربوط به جندالله و محیط پاکستان را حذف کنید و به جای آن جنگ داخلی آمریکا و تگزاس را جایگزین کنید. آنچه جدای از موضوع ملتهب فیلم در ذهن هر بینندهای باقی میماند، عشقی است که با معصومیت شکل میگیرد و در فرایندی زجرآور رفتهرفته به انتهای خود میرسد. شبی که ماه کامل شد تجربه عشق و نفرت به زبانی سینمایی است. هرچند که آبیار در بازنمایی داستانش، واقعیتهای تاریخی را فدای روایت عاشقانه میکند تا شبی که ماه کامل شد به جای واکنشی احساسی به موضوعی تاریخی، تبدیل به فیلمی شود که در خاطر بیننده باقی میماند. آبیار با این رویکرد موفق میشود هم یادِ کسانی را که در این وقایع جان خود را از دست دادهاند زنده نگه دارد و هم فیلمش را به اثری بینالمللی برای نمایش مظلومیت انسان، عشق و خانواده در برابر هر رفتار تروریستی تبدیل کند.