مقدمه مترجم: چهره نحیف و اندکی سادهلوح و اندام تکیده مارچلو فونته در جدیدترین فیلم متیو گارونه را ببینید: انگار به پرترهای از تابلوهای نقاشان رنسانس بنگریم؛ مسیحی رنجور و فرتوت از دست زمانه. گارونه با شخصیت قوامیافته داستانش این پرتره را به زمان معاصر آورده و با تحولش در نیمه دوم داستان همانطور که فیلمساز میگوید، حسی دوگانه به اثرش بخشیده است. رابطه انسان معاصر با مقوله خشونت سازمانیافته و افسارگسیخته چه میتواند باشد؟ آیا مردمان عادی باید در این سازوکار حل شوند؟ دو نیمه (روشن و تاریک) فیلم همچون دو شخصیتش مارچلو و سیمونه در ظاهر سرشار از تناقضاند؛ تناقضی که در لحظاتی انگار به گونهای عکس عمل میکنند و همین شخصیتها مکمل هم میشوند. این نگاه تاریخی به انسان در معرض خشونت و تقلای وی برای رهایی از آن در داگمن به صورتی درونماندگار شکل میگیرد، نقد میشود و بنابراین بر این اساس پرسشهای بنیادینی در ذهن مخاطب ایجاد میگردد. رئالیسم گارونه نوعی شکل روانشناختی از نئورئالیسم امثال روسلینی است که به زندگی طبقات فرودست و داستان تلاش آنها برای رهایی از چنگال خشونت و بیعدالتی میپردازد. آن شهر کوچک با آدمهای محدودش استعارهای است از جهان کنونی ما.
***
پروژه به چه شکل ساخته شد؟
مثل همیشه تولید این فیلم را با شرکت خودم «آرکیمِید» شروع کردم، اما «رای سینما» که برای همه شناختهشده است، وارد پروژه شد. در این سالها پایانبندی بیرحمانه داستان مرا جذب و همزمان پس زده است. این همان کلیشهای است که بارها شاهد آن بودهایم؛ انسانی خوشقلب و مهربان ناگهان به هیولا بدل میشود. این یکی از دلایلی است که فیلم فقط از آن رویدادها «الهام» گرفته است.
هم به لحاظ تماتیک و هم به لحاظ لجستیکی چه چیزی برای شما چالشبرانگیز بود؟
تولید داگمن بههیچوجه پیچیده نبود. مثل همیشه فیلمبرداری را به ترتیب زمانی شروع کردم و حتی یک روز و نیم هم اضافه آوردم تا برگردم و صحنههایی را که خوشم نیامده، دوباره فیلمبرداری کنم. لحظه آخر تصمیم گرفتم.
با توجه به جدل مداوم بین جشنواره کن و نتفلیکس بابت اینکه فیلمها بدون اکران اجازه شرکت در بخش رقابتی جشنواره را داشته باشند یا نه، آیا شما به همکاری با نتفلیکس یا آمازون علاقه دارید؟
یک مقدار از اینکه فیلمنامهنویسها در سریالهای تلویزیونی، بیشتر از کارگردانان تحت کنترل هستند، هراس دارم، اما برایم این ایده کشف یک شخصیت داستانی در مدت زمانی طولانی بر حسب زمان سریال جذاب است. منتظر زمان و پیشنهاد مناسب میمانم.
فیلم بر اساس داستانی واقعی بود. چطور به آن رویدادهای واقعی نزدیک شدید؟
نقطه شروع کار یک الهام بود. در ادامه بود که ما با روش حرفهای خود داستان را پیش بردیم. بسیاری از تخیلاتمان را وارد داستان کردیم. با کمک مارچلو تغییرات زیادی در اصل داستان به وجود آوردیم و پایانبندی آن کاملاً متفاوت از کار درآمد. خیلی از صحنهها را ابداع کردیم؛ نوع فیلم بیشتر از نوع خشونت روانشناختی بود تا یک فیلم از نوع سابژانر اسپلتر. حال آنکه داستان اصلی بیشتر به اسپلتر تنه میزد.
میدانیم که خیلی برای این پروژه اشتیاق داشتید و زمان زیادی برای آمادهسازی آن صرف کردید، و درنهایت مارچلو را پیدا کردید و آن ملاقات تمام این چیزها را به وجود آورد... میتوانید کمی درباره این ارتباط صحبت کنید؟
مارچلو در یک مرکز اجتماعی نگهبان بود. در آن مرکز گروهی از زندانیان سابق مشغول تمرین نمایشنامهای بودند و به خاطر اینکه مارچلو آنجا کار میکرد، همیشه کار این گروه را به تماشا مینشست. چند روز قبل از اینکه گروه انتخاب بازیگر من به محل تمرین آن تئاتر رفتند، متوجه شدند یکی از همان زندانیان در حمام فوت کرده. از آنجایی که مارچلو تمرینات را نگاه میکرد، جای آن مرد را در تمرین گرفته بود و زمانی که گروه انتخاب بازیگر به آنجا وارد شد، او با آنها بود. هر چند که آن اتفاق تراژیک بود، ولی باعث شد من مارچلو را پیدا کنم.
او اهل جنوب ایتالیا و از خانوادهای فقیر و کشاورز در جنوبیترین بخش کشور یعنی کالبریا بوده که بعدها به رم کوچ میکند... میخواهم به شما عکسی نشان دهم که به زعم خودم واقعاً زیباست. وقتی مارچلو وارد رم شده، 18 ساله بوده و شغلهای زیادی را امتحان کرده، این عکس سر صحنه دار و دسته نیویورکی مارتین اسکورسیزی گرفته شده که خیلی جالب است؛ گارونه عکسی در موبایلش را نشان میدهد که در آن مارچلو در کنار دی کاپریو است. معرکه است. و بخش جالبتر داستان اینجاست که عکس را دنیل دی لوییس گرفته، درحالیکه مارچلو اصلاً او را نمیشناخته و فقط از او خواسته عکس بگیرد. به نظرم فقط او میتوانسته اینچنین درخواستی از دی لوییس داشته باشد.
مارچلو فونته چه تأثیری در فیلم داشت که شما حضور او را ضروری میدانستید؟
حساسیت و سادگی شخصیت اصلی داستان را دوست داشتیم، او خیلی سادهلوح به نظر میرسید. برای شکل دادن به این شخصیت از چاپلین و باستر کیتون الگو گرفتیم. او برای من باستر کیتونی جدید بود. ایده ادای احترام من به سینمای صامت و بزرگانی چون چاپلین و کیتون از خلال این فیلم بهخصوص در بخش اول وقتی شکل گرفت که مارچلو در حال بازی با سگها بود. او همین احساس لطیف را در برخورد با دخترش نیز داشت و در تلاش بود کاری کند که افراد جامعه دوستش داشته باشند.
تصور حضور بازیگر دیگری به جز مارچلو فونته در هیئت نقش اول فیلم غیرممکن است. او چه چیزی را با خود به پروژه آورد؟
بله، دقیقاً. شانس با من یار بود که او را پیدا کردم، به خاطر اینکه بار اصلی بر دوش او بود و حقیقتاً به این شخصیت، جنبه انسانی بخشید که از قضا بخش مهمی از داستان فیلم محسوب میشد. شخصیت فیلم میتوانست دوستداشتنیتر، انسانیتر و حساستر باشد، یا اینکه دیدن تحول او [در طول فیلم] دردناکتر باشد. پس این امر خیلی مهم است. مارچلو به بخش اول فیلم جنبهای کمیک بخشید که این هم بسیار حائز اهمیت و امیدبخش بود و سپس او در هزارتوی این سفر تلخ گرفتار شد. برای شخص من مارچلو بخش مهمی از فیلم به شمار میآید.
در شگفتم چطور فونته با این تجربه اندک آزادانه توانست با این حیوانات کار کند؟ تماشای او هنگامی که از آنها مراقبت میکرد و حرف میزد و حتی برخی از خصوصیات آنها را میگرفت، تجربه فوقالعادهای بود.
خب، در واقع این داستانی درباره از دست دادن معصومیت است و مارچلو همچون کودکی میماند که سگها به او واکنش نشان میدهند. در مواجهه با حیوانات بزرگتر که حدس میزدم کمی خطرناک باشند، به او آزادی عمل بیشتری دادم تا هر طور که میخواهد، با آنها رفتار کند. اما او خونسرد بود. خیلی عصبی بودم، چون دوربینم کاملاً نزدیک مارچلو و سگهای بزرگی بود که برایش دندان قروچه میکردند و اگر او را گاز میگرفتند، نفر بعدی خودم بودم.
انگار چیزی سیاسی در این میان وجود دارد؛ نبردی درونی بین ضعیف و قوی. آیا شرایط فعلی اروپا و ایتالیا بر ساخت فیلم اثرگذار بود؟
مشخصاً چیزی اتفاق افتاد. آنچه من از کار کردن در ایتالیا دوست دارم، وجود مکانهایی از جهانهای متفاوت، چه دنیای باستان و چه دنیای مدرن، است و به نظرم زمانی که فیلمی میسازید، چه تاریخی و چه معاصر، خیلی حیاتی است که درباره زندگی و جامعه خود چه حسی دارید. احتمالاً در داگمن اشارهای در مورد این نسیم قدرت حزب راستگرا که از همه جا میوزد، وجود دارد.
درحالیکه ایتالیا همچون بسیاری از مناطق اروپا به سوی یک تحول سیاسی شدید گام برمیدارد، سینمایش خود را در یکی از قدرتمندترین موقعیتهای خود در سالهای اخیر میبیند. قبل از اکران عمومی، داگمن – که هماکنون برای شرکت در اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان معرفی شده – در جشنواره فیلم لندن به همراه هفت فیلم ایتالیایی دیگر به نمایش درخواهد آمد.
بله، لحظه خوبی برای سینمای ماست. آنچه مهم است، ظهور فیلمسازان مختلف با ژانرهای متفاوت است و اینکه مخاطبان بسیاری در خود کشور و خارج آن جذب کرده و دیگر سینمای ایتالیا را فقط با یک نوع فیلم نمیشناسند.
فیلم را در همان شهری فیلمبرداری کردید که گومورا را ۱۰ سال پیش در آن ساختید. چرا دوباره به آنجا بازگشتید؟
سال 2002 هم در آنجا فیلمی به نام مومیاییکننده ساختم. عاشق آنجا هستم. دنبال جایی بودم که مثل شهرهای مدرن غربی باشد؛ منطقهای مرزی، جایی که اجتماعش بتواند نقش مهمی در زندگی شخصیت داستان ایفا کند. درنتیجه از ارجاعات غربی استفاده کردیم؛ جایی که بدکارهها هستند، قماربازی رواج دارد و میدانی که دستآخر بتوانم صحنه نهایی را آنجا بگیرم. اما همزمان جایی است که به گونهای استعاری انتزاعی تلقی شود.
داگمن با داستان پریان و حتی کمدی شروع میشود. ترفندتان برای حرکت از این حالت به خشونت و تلخی هر چه بیشتر چه بود؟
سختترین بخش ماجرا برای من همین بود. دوست دارم بتوانم همزمان خنده و گریه را در فیلم به کار بگیرم، و کنترل این لحن بسیار دشوار است. اگر جنبه کمیک قضیه برجستهتر شود، از قدرت درام میکاهد. میدانستیم که بخش اول فیلم روشن و کمدی است و در بخش دوم شخصیت داستان در اعماق ذهنش به تاریکی غوطهور میشود. خیلی خوششانس بودیم، چون هوا هم به ما کمک کرد تا در همین جهت حرکت کنیم. وقتی بخش اول را شروع کردیم، هوا آفتابی بود و به بخش دوم که رسیدیم، باران آغاز شده و هوا ابری بود. [با خنده] انگار که این هوا عاشق من است.
در پایان فیلم شخصیت اصلی مارچلو همان کاری را کرد که در طول فیلم از او میخواستیم؛ محکم ایستاد و مطمئن شد که دیگر مورد بدرفتاری قرار نخواهد گرفت. اهالی شهر نیز او را به خاطر این کار نخواهند پذیرفت و به ما نیز در مقام مخاطب حس دوگانهای دست میدهد.
دقیقاً. در پایان فیلم با دو قربانی سروکار داریم. داستان مردی که معصومیت خود را از کف داده. او در دام سازوکار خشونت میماند، اما برعکس خشن نیست. داستان درباره انسان است و اینکه او چگونه قادر است با این جامعه بجنگد تا دوام بیاورد، وقار خود را به عنوان یک انسان حفظ کند و مردم آن جامعه او را دوست داشته باشند. به این دلیل درست نیست که بگوییم فیلم درباره انتقام است، چون مارچلو به دنبال عدالت است. ما در فیلم درباره عشق، ترس و دوستی صحبت میکردیم؛ داستانی که هر فردی ممکن است برای دیگری روایت کند.