نصرت الله تابش /
در شماره گذشته مروری داشتیم به ماجراهای سازمان وکالت که طی حدود ۱۳۰ سال از تأسیس تا انحلال توانست مهمترین مشکلات جامعه شیعی را- که اولاً دستیابی به مبانی و معارف اصیل و جامع بود و ثانیاً طرف دیگر تربیت و پرورش نیروهایی در تراز عقاید شیعی بود- برطرف کند و شرایط را برای تداوم اسلام در دوران غیبت کبری فراهم کند. واقعه عاشورا به بهترین شکل و با بیشترین سرمایهگذاری این دو مشکل را آشکار کرده بود. علی صفایی حایری (عین. صاد) (ره) در کتاب تطهیر با جاری قرآن جلد اول مینویسد: «کار امام اولاً تغییر تلقی تودهها از خویش است که نهتنها به رفاه و آزادی که حتی به بالاتر از عدالت و عرفان نیز قانع نباشند. ثانیاً تربیت نیروهای قوی برای تسلط یا نفوذ در دشمن و ارکان قدرت است.» (ص 251) صفایی در ادامه به تجربیات تاریخی معاصر استناد کرده و مینویسد: «این حقیقتی است که بدون تکیه بر تودهها میتوان حکومت کرد که ممالک مرتجع منطقه شاهد آن هستند و با پشتیبانی تودهها میتوان زمین خورد که حکومت شیلی خود نمونه آن است.» (همان، ص 251)
بنابراین تغییر تلقی تودهها از خویش و تربیت نیروهای تراز شیعی بر مبنای معارف اصیل کاری بود که ائمه معصومین(ع) پس از ماجرای عاشورا بدون شتاب و با صبوری و طی بیش از ۱۰۰ سال و پس از عبور از کورههای خدمتها و خیانتها و بحرانهای عمیق سیاسی و اجتماعی به سرانجام رساندند. طولی نکشید در قرون بعدی حکومتهای نسبتاً شیعی مثل ادریسیان در مراکش، فاطمیین در مصر، آل بویه در بخش مرکزی و غربی و جنوبی ایران و عراق، حمدانیان در سرزمین شمال عراق (جزیره) و شام و بالاخره صفویان که بزرگترین و مؤثرترین حکومت شیعی بودند در ایران، مستقر شدند.
مهمترین چیزی که باعث تداوم تشیع در دوران بعد از واقعه عاشورا شده است، توسل به روش تقیه است. پنهانکاری پیچیده¬ای که نهتنها عقبنشینی از اصول نبود، بلکه تغییر شکل جهاد برای عدالت بود. علی صفایی حایری (عین. صاد) (ره) در مجموعه مقالات خود که تحت عنوان درسهایی از انقلاب منتشر میشد و بعدها در سه جلد با عناوین انتظار، تقیه و قیام منتشر شده است، نزدیک به 240 صفحه را به موضوع تقیه اختصاص داده است. کتابی عمیق و دقیق که پاسخگوی بسیاری از پرسشهای معاصر نیز هست. صفایی درباره مفهوم تقیه با استناد به روایات متعدد و مستند مینویسد: «تقیه یکی از شکلهای جهاد است. محمد بن عماره از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمود: مؤمن علوی است و از علی نشان دارد و مؤمن مجاهد است و با دشمنان خدا میجنگد. چه در دولت باطل چه در دولت حق. در دولت باطل و هنگام تسلط آن با تقیه میجنگد و در هنگام تسلط حق و دولت حق با شمشیر.» (ص 15 به نقل از وسائلالشیعه، کتاب جهاد، ص 462، ح 19) او در ادامه مینویسد: «تقیه در برابر اذاعه آمده است... اذاعه پخش کردن و لو دادن و اسرار را به دشمن دادن است و تقیه سِرداری و پنهانکاری است، نه بیکاری و بیدردی.» (همان، ص 16) رعایت تقیه نیازمند شخصیتی پیچیده و عمیق است. «بدون امکان اقدام نمیکند و درگیریها را بالا نمیبرد و طعمه دشمن مشترک نمیشود و نبود امکان را عذر نمیداند که امکانات را میسازد و نیازها را تأمین میکند که میداند در هر موقعیت چگونه باید موضع گرفت و چگونه باید حق را از راه حق و به خاطر حق یاری کرد و مواظب هم بود که حق طعمه باطل نشود که باید حق آنگونه مطرح شود که باطل بهره نگیرد و باطل آنگونه کوبیده شود که حق بهرهمند گردد.» (همان، ص 16) این جملات را میتوان مانیفست مبارزات شیعی دانست. تقیه در روایات دیگر نُهدهم دین دانسته شده است و تقیه را سپر مؤمن و دفاع او در برابر هجوم دشمن بیان کردهاند و قلعه و سدی است در برابر دشمن. تقیه سپر و پناهگاه مؤمن است و بیان شده است که کسی که تقیه ندارد، ایمان نیز ندارد. «حضرت امام باقر(ع) فرمود: در حکمت آل داود آمده است، مسلم باید مالک خویش باشد، خویشتندار باشد و به کارهای خودش رو کند و نگذارد کارهایش به سراغش بیایند، بلکه خود به کارهایش رو بیاورد. مسلم باید مردم زمانش را بشناسد، مقدار کششها و تواناییها و حساسیتهای آن را بشناسد. این خویشتنداری و اقبال بر کارها و آگاهی به مردم و کششها و حساسیتها از خصوصیات مسلم است.» (همان، ص 18)
این سخنان نشان میدهد که موضوع تقیه علاوه بر نیاز به تسلط به معارف شیعی، با روانشناسی فردی و اجتماعی مخاطبان اندیشههای شیعی روابط وثیق دارد. صفایی حایری در جملاتی بسیار مختصر به این ویژگیها چنین اشاره کرده است: «تقیه از ظرفیت و ایمان و تسلیم حکایت میکند و از اذاعه یا از شتاب و ضعف، یا از خودنمایی و ریا، یا جفا و ستم، یا از شک و تردید، یا از انکار و کفر نشان دارد.» (همان، ص 21)
نگارنده نیز در کتاب مبانی روانشناختی تربیت اجتماعی از دیدگاه اسلام، نشان داده است که این پیچیدهترین مفهوم شیعی، یعنی تقیه، هنوز کمترین نسبتی با جریان تربیت اجتماعی ما در مدارس و دانشگاه و محافل غیررسمی تربیتی مسلمین پیدا نکرده است و جزو معارف مغفول و مظلوم شیعی است. مغفول است، چون هنوز در هیچکدام از عرصههای علوم انسانی بهویژه جامعهشناسی و روانشناسی مورد بررسی و پژوهش واقع نشده است و مظلوم است، چون در میان عامه مسلمین از این مفهوم به معنای کنارهگیری و عزلتگزینی از فعالیتهای اجتماعی و سازشکاری با دشمن تعبیر شده است. آسیبهای عدم توجه به موضوع تقیه در عصر ما که بسیاری از قدرتهای درونی شیعه و توان تأثیرگذاری آن بر معادلات جهانی آشکار شده است، به بررسی بیشتری نیاز دارد. منظورم در کشور ایران، یا عراق و یمن که اکثریت با شیعیان است، یا حتی لبنان که یک اقلیت شیعه شناختهشده و قدرتمند دارد، نیست. بلکه شرایط رعایت تقیه بیشتر مربوط به کشورهایی است که شیعیان در آنجا در اقلیتی بدون قدرت و با پیروان اندک حضور دارند. نگارنده با تولید فیلمهای مستندی که حضور اندک شیعیان در مناطق مختلف دنیا را به نمایش میگذارد، موافق نیست و چه بسا موجب شود که آنها در معرض آسیب از طرف دشمنان اسلام قرار گیرند، بنابراین مقابله آشکار حسینی (ع) تمام با طاغوت در دورههای بعد با تقیه ادامه یافته است. پس از بیان این جملات معترضه در مورد شرایط معاصر باید به تداوم عاشورا نه از طریق قیامها، بلکه از طریق تأثیرات فرهنگی و هنری ائمه معصومین(ع) بر جوامع اسلامی بپردازیم. البته حضور زیباییشناختی واقعه عاشورا در آثار فرهنگی- هنری پس از آن نیازمند پژوهشی جدی است که از عهده گروهی از پژوهشگران برخواهد آمد. بنابراین در این زمینه نگارنده به قدر وسع خود به آن اشاراتی خواهد داشت.
تداوم هنری عاشورا
دکتر سمیره مختار اللیثی در کتاب مبارزات شیعیان در دوره نخست خلافت عباسیان در این مورد مینویسد: «ادبیات شیعی، آیینهای شد که «رنجهای اهل بیت» در آن بازتاب یافت. آنان به پیامبر که درود و سلام بر او [و آل او] باد، احادیثی نسبت دادهاند که در آنها درباره رنجها و تلخکامیهایی که اهل بیتش با آن روبهرو میشوند، از پیش خبر میداد و آن رنجها را برای ایشان آزمونی برمیشمرد. شیعیان، تاریخ اهل بیت را به طرزی گیرا به تصویر کشیده و در این کار به سوی ادبیات نمایشی گراییدهاند. ما تاریخ آنان را از زمان تراژدی کربلا به بعد زنجیرهای پیوسته از شکنجه و سرکوب میبینیم. شیعه سرگذشت خود را در قالب شعر و نثر در مؤلفاتی بسیار و آکنده از شرح حال این شهیدان و در کتابهای مقتل حکایت کرده است. این یکی از ویژگیهای شیعه است.» (ص 221) مؤلف کتاب مذکور درباره کشمکش فکری میان شیعیان و بنیعباس نیز مینویسد: «یکی دیگر از اشکال کشمکش فکری میان عباسیان و علویان یاری جستن از شاعران در دفاع از آرای یک گروه و هجو گروه دیگر بود. هر یک از این دو گروه شاعران ویژه خود را داشتند. در آن روزگار، شعر یکی از برندهترین ابزارها و یکی از بارزترین ابزارهای تبلیغ و مخاطب ساختن عقل و جانها بود.» (همان، ص 226) همانگونه که ملاحظه میکنید، مبارزه شیعیان با دشمنان صرفاً محدود به قیامهای مسلحانه نبوده است. بلکه درگیری اصلی در عرصه و میدان فرهنگ و هنر بوده است؛ میدانی که ائمه معصومین (صلوات الله علیه اجمعین) پس از واقعه عاشورا سرمایهگذاری بسیاری برای آن کردهاند و چه بسا این روش فرهنگی، هنری و تربیتی را برای رقم زدن تحولات اجتماعی مؤثرتر و مفیدتر از قیامهایی دانستهاند که سادات حسنی(ع) عمدتاً در پی آن بودهاند. همانگونه که در زمانه معاصر ما درگیری اصلی بین مسلمین با دشمنانشان جنگ روایتهاست. بخش اعظم این رویکرد فرهنگی و هنری شیعه پس از واقعه عاشورا با محوریت بازآفرینی ماجراهایی است که بر شهدای کربلا رفته است، و مهمترین محملی که محل بروز خلاقیتهای هنری بوده است، مجالس سوگواری حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) بوده است که به اشکال مختلف از طرف حضرات معصومین(ع) مورد حمایت و تشویق واقع شده است.
اگر بخواهیم به صورت اجمالی از هنرهای شکلگرفته پیرامون واقعه عاشورا سخن بگوییم، علاوه بر شعر خواهیم دید که ادبیات نمایشی در اشکال تعزیه و پردهخوانی و نقالی و ادبیات داستانی در قالب مقتلنویسی که نوعی روایت خطی درباره ماجرا را دنبال کرده است و موسیقی و هنرهای تجسمی که حول محور نمادها و نشانههای شیعی خلق شده، نشانگر خلاقیتهای هنرمندان مسلمان بوده است و در همان دهههای اول پس از واقعه عاشورا آغاز و کمکم به صورتهای نهایی خود نزدیک شده است. هنرهایی که برای تولید عَلَم و کُتل و نخل و علامتها به وجود آمدهاند نیز نیازمند پژوهشهای جدی و مهمی هستند. یکی از مؤسسههایی که در زمینه نمادها و نشانههای شیعی نزدیک به یک دهه است که فعالیت میکند، مؤسسه شیعا نام دارد. نشانهشناسی تاریخی این نهادها و نشانهها و پژوهشهای پیرامون آن در همین مدت اندک به نتایج قابل توجه و جذابی رسیده است که اتفاقاً میتواند کاربردهای بسیاری برای سینما داشته باشد. برای مثال، یکی از مسائلی که درباره علامتهای رایج در دستههای عزاداری از سوی مرحوم دکتر علی شریعتی مطرح شده، این است که این علامتها محصول روابط ایران و اروپا در زمان صفویه و متأثر از فرهنگ سوگواری مسیحی است. درحالیکه در گزارشهای مربوط به این دوره آمده است که در دربار صفوی علامتهای عاشورایی وجود داشته که سابقهاش به 200 سال قبل از صفویه میرسیده است. البته نگارنده منکر تأثیرپذیری پیروان ادیان از یکدیگر نیست. این مؤسسه علاوه بر این پژوهشها پس از تصویربرداری از این نمادها و نشانهها در ایران و کشورهای مختلف به بازتولید این نمادها و نشانهها در اندازههای کوچک و با فلز و طلا و... پرداخته و در قابهایی هنرمندانه ارائه کرده است.
بنابراین ردیابی تاریخی این هنرها در میان ملتها و اقوام مختلف در یک پژوهش گسترده میتواند به پرسشهای بسیاری در مورد تداوم فرهنگ عاشورایی از طریق هنرهای گوناگون پاسخ دهد.
همانگونه که به اجمال اشاره شد، بهانه شکلگیری و تداوم همه این هنرها پس از واقعه عاشورا تا عصر حاضر برگزاری مراسم سوگواری حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) بوده که در زمانه ما به روضهخوانی مشهور شده است. بنابراین در این زمینه مطالبی بیان میشود.
روضه
در روایتی از رسول اعظم(ص) چنین آمده است: «إنَّ لقَتلِ الحُسین علیه السلام حَرارهٌ فی قُلوبِ المؤمنین لاتَبُردُ أبداً» (برای شهادت حسین(ع) حرارت و گرمایی است در دلهای مؤمنان که هرگز سرد و خاموش نمیشود.) (جامع احادیث شیعه، ج 12، صفحه 556) بنابراین اصلیترین دلیل تداوم اندیشیدن و سوگواری برای ماجرای عاشورا اراده الهی است. از ابتدای این فصل از نوشتهها به جلوههای گوناگون این اراده مقدس به طور تفصیلی پرداختهایم، اما خداوند متعال ارادهاش را از طریق طبیعی و متناسب با ساختار هستی و انسان دنبال میکند و به اراده اوست که مجالس سوگواری بر پا شده است تا نمادی از خاموش نشدن حرارت عشق به حسین بی علی(ع) باشد. مهمترین محمل چنین ارادهای که مستند به سیره ائمه معصومین(ع) است، برگزاری مراسم روضهخوانی است. البته نگارنده نسبت به آسیبشناسی مراسم عاشورایی بیتوجه نیست، بلکه بر شکل و محتوای منطبق بر آیات و روایات این مراسم تأکید دارد. همانگونه که در مورد آسیبشناسی و تحریفاتی که در این زمینه رخ داده است، بزرگانی از علمای شیعه تألیفاتی داشتهاند، ضروری است تا در زمینه شکل و محتوای برگزاری یک روضهخوانی اصیل و منطبق با معارف شیعی نیز مطالبی مطرح شود، بدون اینکه دخالت غیرضروری در اشکال مختلف عزاداری که در میان اقوام و ملل مختلف رایج است، صورت گیرد. سخن اخیر نیز منطبق بر سیره امام صادق(ع) است که در ادامه بیان خواهد شد.
در ابتدای بحث باید بیان کنم که واژه روضهخوانی از زمان تألیف کتاب روضه الشهداء نوشته مولی واعظ حسین بن علی کاشفی بیهقی (متوفای 910 ق) در میان مسلمانان رایج شده است. «مؤلف به درخواست یکی از بزرگان هرات و به دلیل آنکه متنی جامع برای ذکر مصایب امام حسین(ع) و واقعه کربلا وجود نداشته، چنین ضرورت دیده که در اینباره قلم زند و سعی کرده حتی اشعار عربی را ترجمه کند.» (ویکی شیعه)
البته بعدها و در دوران معاصر نقدهایی محتوایی بر این کتاب نوشته شده است، اما چون در مراسم سوگواری معصومین(ع) بهویژه سوگواری امام حسین(ع) این کتاب خوانده میشده، نام این مراسم با عنوان روضهخوانی تثبیت شده است. شاید بتوان گفت برگزاری مراسم سوگواری به قدمت تاریخ انسان است. اقوام و ادیان مختلف هر کدام مراسم سوگواری خاص خود را دارند. آنچه در این مقالات در پی آنیم، این است که اولاً سابقه تاریخی مراسم سوگواری را در تاریخ اسلام بیان کنیم و ثانیاً به دلایل تداوم عزاداریهای عاشورایی بپردازیم و نسبتهای این مراسم را با شکلگیری هنرهای گوناگون نشان دهیم. یکی از کتابهای بسیار ارزشمندی که در این زمینه منتشر شده است، کتاب سلوک ماتم نوشته سیدمسعود عمرانی است که در سه بخش و ۱۰ فصل تنظیم شده است. این کتاب پاسخگوی بسیاری از پرسشهای تاریخی و فقهی در زمینه عزاداری در گذشته و حال است. در این کتاب واژههای فارسی و عربی در این ارتباط بررسی شده و تفاوتهای آن بیان شده است. بخش بسیار مهمی از کتاب به بررسی روایات مربوط به عزاداری از منظر صحت سند و متن و مباحث فقهی اختصاص یافته است که نشان میدهد یکی از مهمترین توصیههای مؤکد ائمه معصومین (صلواتالله علیهم اجمعین) برگزاری مکرر چنین مراسمی بوده است. به چند روایت و گزارش در این زمینه توجه فرمایید.
در فصول گذشته درباره عزاداری برای حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) پیش از واقعه عاشورا حتی در میان پیامبران پیشین مطالبی بیان شد. همچنین اولین عزاداریهای پس از روز واقعه نیز همینطور. اما پس از ماجرای خروج مختار و مجازات قاتلان واقعه عاشورا به نظر میرسید که یادآوری مکرر عاشورا ضرورتی نداشته باشد، اما اصرارهای مکرر حضرات معصومین(ع) بهویژه از حضرت امام باقر(ع) به بعد نشان میدهد که برگزاری جلسات و مراسم عزاداری باید تبدیل به یک اصل مهم در تداوم اندیشههای عاشورایی و شیعی شود. امام زینالعابدین(ع) در تمام عمر بعد از عاشورای خود به هر بهانهای عزاداری میکرد که حتی برای برخی نزدیکان پرسشبرانگیز بود. سیدمسعود عمرانی در کتاب سلوک ماتم مینویسد: «از دوران امام باقر(ع) سوگواری بهتدریج توسعه یافت و در قالب شعر، جنبه مراسم و مجالس پیدا کرد. در عصر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) که حکومت اموی در دوران ضعف و از بین رفتن بود و بعد از آن عباسیان در آغاز کارشان هنوز دشمنی خود را با شیعیان و خاندان پیامبر(ص) بروز نداده بودند، عزاداری امام حسین(ع) به مراسم مذهبی سالانه تبدیل شد. از آنجا که در این دوران، مردم از خاندان اهل بیت(ع) و جایگاه اجتماعی و مرجعیت علمی و دینی آنها شناخت بیشتری پیدا کرده بودند، حوزه نفوذ کلام و گستره تأثیرگذاری ایشان از پدر و اجداد گرامیشان افزودهتر شده بود. از اینرو، شاهد تلاش بیشتر این دو امام در پیریزی آیین عزاداری در مذهب تشیع هستیم. آنان علاوه بر نقل گفتارهایی درباره فضیلت گریه بر امام حسین(ع) در منزل خود نیز مجلس مرثیهخوانی تشکیل میدادند و مرثیهسرایان را تشویق میکردند و شیعیان را نیز به تشکیل مجالس عزاداری در منازل خود ترغیب میکردند. البته این کار را با رعایت احتیاط میکردند تا از برخورد حکومت در امان باشند. از برخی از روایات برمیآید که در زمان امام صادق(ع) مردم اطراف کوفه و نواحی دیگر، برای زیارت مرقد مطهر امام حسین(ع) به کربلا میرفتند و به ذکر مصایب و نوحهگری و مرثیهسرایی درباره آن حضرت میپرداختند.» (صص 118 و 119)
همانطوری که ملاحظه میکنید، برگزاری مراسم سوگواری برای حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) همیشه با دشواریهای بسیاری همراه بوده است. از سوی دیگر، حضرات معصومین(ع) از فرصتهای تجمع مردم مسلمان، بهویژه در ایام حج، برای یادآوری مصایب خود و ماجرای عاشورا استفاده میکردهاند. به نمونههایی از این موارد باز هم با استناد به کتاب سلوک ماتم توجه فرمایید.
سوگواری امام باقر(ع)
«1. امام صادق(ع) میفرماید: «پدرم به من فرمود: ای جعفر، از مال خودم فلان مقدار وقف نوحهخوانی کن که ده سال در منا در ایام حج، بر من نوحهخوانی و سوگواری کنند.»
2. کمیت میگوید: «به حضور سرورم حضرت باقر(ع) رسیدم و عرض کردم: ای پسر رسول خدا، درباره شما ابیاتی سرودهام. اجازه میدهید بخوانم؟ فرمود: ایام البیض است. گفتم: مخصوص شماست. فرمود: بخوان. ابیاتی خواندم. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) هر دو گریستند و صدای زنی را از پشت پرده شنیدم که میگریست. هنگامی که قسمت بعدی اشعارم را خواندم، امام باقر(ع) دوباره گریست و فرمود: «هرکس که ما را یاد کند، یا نزد او از ما یاد میشود و از دیدگانش اشکی حتی به مقدار بال مگس خارج شود، خدا برای او منزلی در بهشت بنا میکند و آن اشک بین او و آتش مانع میشود.» (ص 119)
سوگواری امام صادق(ع)
ابیهارون مکفوف میگوید: «خدمت امام صادق(ع) رسیدم. حضرت به من فرمود: برایم شعر بخوان. پس برای آن حضرت شعر خواندم. حضرت فرمود: نه، آنطور که در جمع خودتان میخوانی و به همان نحوه که در کنار قبر آن حضرت مرثیه میخوانی، بخوان... پس شعری برای آن حضرت خواندم. وقتی حضرت گریستند، من خودداری کرده و خواندن را متوقف کردم. حضرت فرمود: بگذر. پس من گذشتم. سپس فرمود بیشتر برایم بخوان... پس بیت دیگری خواندم. پس از آن حضرت گریست و مخدّرات شیون و زاری کردند. وقتی بانوان آرام گرفتند، حضرت به من فرمود: ای اباهارون، کسی که در مرثیه امام حسین(ع) شعر بخواند و ده نفر را بگریاند، بهشت پاداش اوست. سپس حضرت گریهکنان یکی یکی کاهش داد تا به یک نفر رسید و فرمود: کسی که درباره حسین(ع) شعر بخواند و یک نفر را بگریاند، بهشت بهره اوست. سپس فرمود: کسی که حسین(ع) را یاد کند و برای آن حضرت بگرید، بهشت پاداش اوست.» (صص 120 و 121)
در شماره آینده این بحث را ادامه خواهیم داد. انشاءالله.
عزت زیاد
سردبیر