فیلمنامهنویسان: مائوریتسیو برائوچی، پیترو مارسلو، بر اساس کتاب جک لندن، کارگردان: پیترو مارسلو، تهیهکننده: پیترو مارسلو، تدوین: الن هرو، مدیر فیلمبرداری: الساندرو آباته، موسیقی: مارکو مسینا، بازیگران: لوکا مارینلی، کارلو چکی، جسیکا کرسی، مارکو لئوناردی، ژانر: احساسی/ درام، محصول 2019 ایتالیا و فرانسه، 129 دقیقه، درآمد فروش: 2.8 میلیون دلار، پخش از دیستریبیوشن
خلاصه داستان: مارتین ایدن جوانی خوشتیپ اهل ناپل و از طبقه کارگر است که همراه خانواده خواهرش در منزلی محقر زندگی میکند. او به عنوان کارگر روی عرشه کشتی کار میکند و بیشتر در سفر است. یک روز صبح جوانی، آرتور اورسینی، را از دست نگهبان اسکله نجات میدهد و مانع از کتک خوردنش میشود. آرتور برای تشکر مارتین را به خانه میبرد و خانم اورسینی از مارتین برای ناهار دعوت میکند. مارتین با دختر جوان و با کمالات خانواده اورسینی، النا، آشنا میشود و در همان معاشرت اولیه شیفته او میشود. مارتین تصمیم میگیرد به خاطر النا شروع به کتاب خواندن کند و سطح تحصیلاتش را بالا ببرد.
مارتین در سفر است که کارش را روی کشتی از دست میدهد و مجبور میشود برای برگشت به ناپل مدتی در یک ریختهگری بهسختی کار کند. او در عین حال از خواندن و شعر گفتن دست برنمیدارد. مارتین به ناپل برمیگردد و به دیدن خانواده النا میرود. خانم اورسینی از این ارتباط چندان راضی نیست. مارتین بیوقفه مینویسد و شروع به فرستادن داستانهایش برای روزنامههای مختلف میکند، اما همه آنها یک به یک برگشت میخورند. خواهر مارتین معتقد است نوشتههای مارتین خوب هستند، اما بیاندازه غمگیناند و حتی او نیز حاضر به شنیدن چنین چیزهایی نیست. النا نیز به مارتین میگوید که نوشتههای او خام هستند و احتیاج به آموزش دارد و از طرفی، بیش از اندازه سیاهنمایی میکند. این نقد به مذاق مارتین خوش نمیآید و النا را به پایین شهر میبرد تا با زندگی واقعی مردم روبهرو شود.
مارتین با خواهرشوهرش درگیر میشود و وسایلش را جمع میکند و سوار قطار میشود تا راهی حومه شهر شود. او در قطار با ماری و بچههایش آشنا میشود. ماری به مارتین اجازه میدهد در اتاقی در طبقه بالای خانه او ساکن شود و او نیز در عوض در کارهای خانه به او کمک کند. مارتین از النا میخواهد تا دو سال به او زمان بدهد تا به نوشتن ادامه بدهد. داستانهای مارتین همچنان یکی بعد از دیگری برگشت میخورند. مارتین در مهمانی خانه النا با نینو، شاعر و روزنامهنگار، آشنا میشود و نینو نیز او را به جمعی از روزنامهنگاران که روی اتفاقات سیاسی روز تأثیرگذارند، معرفی میکند و از طرفی از مارتین میخواهد نوشتن و النا را کنار بگذارد و دنبال زندگی واقعی خودش برود.
درنهایت یکی از داستانهای مارتین در مجله به چاپ میرسد و او دستمزد خوبی از این بابت میگیرد. مارتین به تشویق نینو در یک میتینگ خیابانی به عنوان سخنران بالا میرود و نظراتش را درباره فردگرایی و سوسیالیست میگوید و صبح روز بعد عکسش روی جلد یک روزنامه پرتیراژ میرود که او را متهم به سوسیالیست بودن کرده است. مارتین سراغ آن روزنامهنگار میرود و او را کتک میزند. در خانه النا بحث به موضوع روزنامه کشیده میشود و مارتین دیدگاهش را مستقیم بیان میکند و این امر باعث به هم خوردن رابطه میان مارتین و النا میشود.
داستان مرتد مارتین مورد توجه قرار میگیرد و آثارش یکی بعد از دیگری به چاپ میرسند و او مرد متمولی میشود و در این میان برای ماریا و فرزندانش یک خانه میخرد. اما با تمام این موفقیتها او مرد تنهایی است که از نظر شخصیتی منفور جامعه نیز هست. از مارتین دعوت میشود به آمریکا برود. روزی که مارتین قصد سفر دارد، النا سراغ او میآید و عذرخواهی میکند و میگوید که برای بودن با مارتین حاضر است از همه چیز، حتی خانوادهاش، بگذرد، اما مارتین او را پس میزند و خانه را ترک میکند. مارتین از پشت پنجره خودش را کنار ساحل در حال رفتن میبیند. مارتین به دنبال شبح از خانه بیرون میزند. مردی اعلام میکند که جنگ آغاز شده است.