مارتین ایدن دوازدهمین فیلمِ ساخته پیترو مارچلو، فیلمساز ۴۴ ساله ایتالیایی است. او پیش از این ۹ مستند، یک فیلم کوتاه و یک فیلم بلند سینمایی ساخته است. مارچلو فیلمنامه مارتین ایدن را بر اساس رمانی به همین نام نوشته جک لندن و منتشرشده در سال 1909، با همکاری دوست فیلمنامهنویسش مائوریتسیو براچی به رشته تحریر درآورد. مارتین ایدن در جشنوارههای معتبری همچون جشنواره ونیز و تورنتو خوش درخشید و نظر منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کرد. در ادامه گفتوگویی کوتاه با فیلمنامهنویسان این فیلم را خواهید خواند.
مارچلو! در آغاز درباره نحوه آشنایی با مائوریتسیو و همکاری با او در مقام فیلمنامهنویسِ دو فیلم از فیلمهایی که تاکنون ساختهاید، کمی توضیح دهید.
مارچلو: دوستی من و مائوریتسیو ۲۰ سال عمر دارد. ما از نظر سیاسی و اجتماعی نقطه نظرات مشترک زیادی داریم. ۲۰ سال پیش مائوریتسیو کتاب مارتین ایدن را به من هدیه داد. سال ۲۰۱۸، ۲۰ سال پس از دریافت این کتاب باارزش، به نظرم زمان ساخت فیلمی بر اساس آن رسیده بود. زیرا رمان واجد عناصری است که بهرغم تفاوت زمانی و مکانی با ایتالیای قرن بیستویکم، ویژگیهای بارز اجتماعی و سیاسی زندگی در دوران معاصر را منعکس میکند. از سوی دیگر، من و مائوریتسیو جزو تهیهکنندگان شرکت فیلمسازی اَونتوروسا هستیم. به همین خاطر با فراغ بال تصمیم گرفتیم برداشتی آزاد از رمان مارتین ایدن صورت دهیم و با تغییر برخی شرایط زمانی و مکانی رمان، آن را در قالب یک فیلم سینمایی به مخاطبان عرضه کنیم.
براچی! به یاد دارید که چه زمانی رمان مارتین ایدن را خواندید و آن را به پیترو هدیه دادید؟
براچی: بله، به یاد دارم زمانی که کتاب را به پیترو دادم، به او گفتم: «این داستان ماست.» داستان مارتین ایدن درباره زندگی مردمی است که در دوران زندگیشان، از طریق معاشرت با اطرافیان، دوستان و اساتیدشان و همچنین مطالعه آثار ادبی، فلسفی و سیاسی مهم، به اهمیت فرهنگ و قدرت آن در جامعه پی میبرند. در رمان، جک لندن تصریح میکند که مقوله فرهنگ نهفقط از طریق آموزش مرسوم و معمولی، بلکه بیشتر و عمیقتر از طریق تعاملات اجتماعی در گوشهگوشه شهری که در آن زندگی میکنیم، جهانی که بستر حیات ماست و زندگی اطرافیانمان برایمان آشکار میشود. ما از آغاز در پی شناخت جامعه و جهانی بودیم که در آن زندگی میکنیم. از اینرو از آغاز دوستی پربارمان تلاش کرده و میکنیم با جامعه اطرافمان به طرق مختلف ارتباط و تعامل داشته باشیم و از نظر سیاسی تا جای ممکن در جامعه تأثیرگذار باشیم. این تفاوت اصلی من و پیترو با دوستان دیگرمان است. به همین خاطر معتقدم رمان مارتین ایدن به نوعی شرح حال دورانی از زندگی ماست.
درباره شخصیت مارتین ایدن در فیلم و تفاوت آن با شخصیتی که جک لندن در رمان خلق کرده، توضیح دهید.
مارچلو: شخصیت مارتین ایدن در فیلم نسبت به شخصیت او در کتاب مدرنتر است. به نظر من شخصیت مارتین یک کهنالگوست. او یک قهرمان منفی است. البته در رمان جک لندن هم مارتین یک قهرمان منفی است. جک لندن بر این باور بوده که درون هر یک از ما یک مارتین ایدن زندگی میکند. از سوی دیگر، به نظر من این داستان روایت آزادی و رستگاری است. اما این رهایی برای شخصیتی چون ایدن محقق میشود که قربانی صنعت فرهنگی زمانه خود است. به همین دلیل به نظر من فیلمی که ساختهایم، فیلمی بهشدت سیاسی است.
روند اقتباس از رمان چگونه بود؟ فیلمنامه را همراه با هم نوشتید، یا به صورت مجزا؟
مارچلو: همراه با هم زبان ادبی رمان را به زبان سینمایی تبدیل کردیم. از یک طرف در روند اقتباس خود را آزاد گذاشتیم و از طرف دیگر، تلاش کردیم زیاد از محتوا و فضای رمان دور نشویم. همچنین در روند اقتباس فیلمنامه از رمان از روش روبرتو روسلینی، کارگردان و فیلمنامهنویس فقید ایتالیایی، بهره بردیم. بدین معنا که هنگام نگارش فیلمنامه بخشهایی از آن را برای اتفاقات پیشبینینشده و در لحظه، هنگام فیلمبرداری، خالی گذاشتیم. در یک خانه بیرون از شهر همکاریمان را پیش بردیم. بر این باور بودیم که برای نوشتن فیلمنامه همکاری از راه دور، مثلاً با استفاده از اسکایپ، به کارمان نمیآید و باید در حین کار با هم باشیم، با طبقات مختلف مردم مشورت و گفتوگو کنیم و از نظرات آنها در ارتباط با ارجاعات تاریخی، سیاسی و حتی ادبی فیلمنامه بهره ببریم. برای نوشتن فیلمنامه تحقیقات گسترده و فراگیری ترتیب دادیم و در این مسیر به کشفیات بسیار باارزشی نائل شدیم. مثلاً متوجه شدیم جک لندن دوست کمونیستی به نام ادموندو پِلوسو داشته که از ایتالیا به سانفرانسیسکو رفت تا همراه با لندن مبارزات سیاسیاش در جهت تحقق سوسیالیسم را ادامه دهد. بهرغم همفکری و همکاری، پلوسو جک لندن را از این نظر نقد کرده که در مقام یک نویسنده همواره در پی کسب موفقیت و شهرت بوده است. این ویژگی جک لندن در شخصیت مارتین ایدن نیز به چشم میخورد. سال 1938 پلوسو قربانی سیاستهای وحشیانه استالین میشود و در اردوگاههای کار اجباری در سیبری جان میبازد. مرگ او برای جک لندن فقدانی دردناک بود و بر آثارش تأثیری بیچونوچرا گذاشت.
در مورد دلیل تغییر زمان و مکان رمان برای ساخت فیلم توضیح بدهید.
براچی: رمان مارتین ایدن یک رمان کلاسیک قرن بیستمی است و اکثر خوانندگان آن را ملودرامی درباره یک نویسنده فقیر میدانند که قصد دارد مشهور شود. وقتی رمان را میخوانید، متوجه میشوید که جک لندن در پایان سده نوزدهم و آغاز قرن بیستم مسائل متعدد و مهمی را مدنظر داشته است. از جمله ظهور مقولهای به نام صنعت فرهنگی که بر فرهنگ عامه تأثیر زیادی گذاشته است. جک لندن در کتابهایی که به رشته تحریر درآورد، به نوعی آینده را پیشبینی کرده بود. سال 1909 که رمان مارتین ایدن منتشر شد، هنوز تراژدیهای تاریخی قرن بیستم، از جمله استقرار حکومتهای تمامیتخواه و استالینیسم و نازیسم به وقوع نپیوسته بود، اما جک لندن وقوع آنها را در رمانهایش، از جمله رمان مارتین ایدن، پیشبینی کرده بود. در دوران معاصر اهمیت رخدادهای ناگوار سیاسی که جک لندن به آنها اشاره کرده، نهتنها کاهش نیافته، بلکه افزون شده است. توجه داشته باشید که مسائل مطرحشده در رمان مارتین ایدن، بعدها در ایتالیا، اروپا و اساساً کل کشورهای غربی واجد اهمیتی انکارناپذیر شدند. از اینرو حین نگارش فیلمنامه تلاش کردیم فضای رمان را به فرهنگ اروپا، و بهخصوص فرهنگ ایتالیا، گره بزنیم.
مارچلو: نباید از یاد ببریم که ارتباط رمان مارتین ایدن و جک لندن همچون ارتباط رمان تصویر دوریان گری و اسکار وایلد است. از این نظر که هر دو رمان خودنگارهای از زندگی نویسندگانشان بودهاند. رمانهای مارتین ایدن و تصویر دوریان گری همچون آینهای هستند که زندگی ضدقهرمانانی را به تصویر میکشند که نمایانگر زندگی و افکار نویسندگانشان بودهاند. از اینرو هر نوع ارجاع به مارتین ایدن در واقع ارجاعی به شخصیت جک لندن محسوب میشود. دیگر آنکه دو رمان مذکور این حقیقت جهانشمول را بازگو میکنند که همه ما در زندگی اهداف والا و باارزشی داریم، اما ممکن است در مسیر دستیابی به اهدافمان، راه را گم کنیم و نهایتاً به مقصدی برسیم که هرگز انتظارش را نداشتهایم. حین اقتباس از رمان، پرداخت وجوه مختلف شخصیت مارتین ایدن برایمان بسیار اهمیت داشت؛ شخصیتی که تلاش میکند به موفقیت دست یابد، اما سرانجام از وضعیتی بهغایت دردناک و گیجکننده سر درمیآورد. در پایان فیلم، استعاره عبور مارتین از دریا، استعاره گذر از تونل زمان و تاریخ است. اینجاست که روح مارتین میمیرد، پیش از آنکه جسمش از بین برود.
منبع: سایت سینمااسکوپ