فیلمنامهنويس: نیما نادری، سیاوش اسعدی
کارگردان: سیاوش اسعدی
بازیگران: امین حیایی، ژاله صامتی، مهراوه شریفینیا، محمود جعفری
تهیهکننده: منصور سهرابپور
ژانر: درام
داستان
اوایل دهه ۷۰ است و دوران آخرین موج دیپورت کارگرانی که برای کار به ژاپن رفتهاند. رضا (امین حیایی) پس از هشت سال به ایران بازگشته و با پول کلانی که در این هشت سال با بیچارگی جمعآوری کرده و برای مادر خود (ژاله صامتی) فرستاده، امیدوار است تکانی به زندگی خود و خانواده ازهمگسیختهاش بدهد. بیخبری یک ساله خانواده از او این تصور را به وجود آورده که رضا در ژاپن درگذشته است. حالا این بازگشت ناغافل برای آنها بهشدت غافلگیرانه است، طوری که بهوضوح خواهر (ملیحه) از پیدا شدن سروکله برادر خوشنود نیست و از سوی دیگر، از همان ابتدا- هرگاه که بحث پول را پیش میکشد- مادر و خواهرش (مهراوه شریفینیا) در هم میروند و انگار چیزی را پنهان میکنند. آنها امیدوارند رضا دوباره به ژاپن بازگردد.
رضا دلیل غیبت پدر خانواده (محمود جعفری) را میپرسد و مادر میگوید برای کاری به اردبیل رفته و بازمیگردد. رضا در پی این است که به پرورش ماهی مشغول شود. به همین خاطر قرار است زمین بزرگی را در بیابان از دوستی بخرد. ملیحه به رضا میگوید در نبود او با یک دکتر– که فعلاً در جنوب است- ازدواج کرده است. رضا با خوشحالی مادر را به بازار میبرد و با تتمه پولی که با خود از ژاپن آورده، جهیزیه مفصلی برای او میخرند. در یکی از شبها که رضا متوجه غیبت خواهر شده، جستوجو برای یافتن او تا مسجد محل امتداد مییابد و در راه بازگشت به خانه، شاهد برخورد کمیته با زنی بدنام میشود. رضا با پنهان کردن زن در حیاط، او را از دست مأموران نجات میدهد. در این میان، رضا که سالها از ایران دور بوده است، به دلیل بیکاری دور خود میچرخد تا هم با شرایط جدید آشنا شود، هم برای آینده خود و رویاهایش زمینه چینیهایی بکند. مثلاً به دیدار دوست و رفیق سابق خود میرود که اکنون در آسایشگاه روانی است. این دوست قدیمی از رضا درخواست دارد به حرمت سالها رفاقت زنی را برای او به اینجا بیاورد تا با هم ملاقات کنند. رضا نیز اجابت میکند و همان زن را به دیدار او میبرد و این دو با هم در آسایشگاه ملاقات میکنند.
غیبت شبانه خواهر بهعلاوه رفتوآمدهای مشکوک پسری که شب به شب ملیحه به او یک قابلمه غذا میدهد، باعث میشود رضا دست به تعقیب خواهرش بزند و درنهایت او به خانه¬ای میرسد. در این خانه انبارمانند، با پدر مواجه میشود و میفهمد آن پسر علاف و بیکار نیز شوهر ملیحه است. رضا که به همه چیز مشکوک شده، از مادر سراغ پولهایش را میگیرد، اما چون پاسخ درستی به او داده نمیشود، بههمریخته و آشفته در خیابان با چند جوان کتککاری میکند و با مصدوم کردن آنها، به دست پلیس دستگیر و بازداشت میشود. رضا برای رهایی درخواست سند میکند، اما خبردار میشود به خاطر ضرر دامادشان، سند در گرو بانک است. سراغ پول خود را میگیرد تا لااقل با دادن دیه شاکیان رها شود. مادر بهظاهر موافقت میکند، اما وقتی رضا سه روز در بازداشت میماند و به طریقی دیگر آزاد میشود، با توپ پر به خانه میآید و معلوم میشود پدرش به پیشنهاد دامادشان– شوهر ملیحه- همه پولها را در یک سرمایهگذاری غلط به باد داده و اجناس با کشتی به زیر آب رفتهاند. رضا که دیگر چیزی برایش نمانده، نه سرمایه و نه خانواده، در پایان به خانه همان زن بدنام پناه میبرد.
کاستیهای فیلمنامه
تمام فیلمنامه بر مبنای رازی بنا شده که همان از دست رفتن حاصل زحمات رضا در هشت سال کار در غربت سخت است. در واقع هدف قهرمان ستاندن این پول از مادر و ساختن زندگی است. باید پرسید چرا رضا همان روز اول یا هفته اول برای گرفتن حقش پافشاری نمیکند و این خواسته بسیار بدیهی تا آخر کار به تعویق میافتد؟! مشخصاً نداشتن قصه باعث شده نویسنده با این تأخیر، دستِ خالیِ خود را پنهان کند. نویسندگان در یک خطای ساختاری، برای قهرمان هدفی تعریف میکنند، اما اقدام برای رسیدن به هدف را تا پرده سوم در محاق نگه میدارند. در چنین شرایطی، بیننده چه را باید دنبال کند؟ گرچه متوسل شدن به چند پیرنگ فرعی سرگرمکننده و تلاش نویسنده برای اتصال این پیرنگها به یکدیگر به طور مقطعی کار میکند، اما درنهایت سر مخاطب کلاه نمیرود و او قادر نیست با چنین تمهیداتی با اثر، به یکپارچگی حسی برسد.
نقاط مثبت فیلمنامه
برای علاقهمندان به سینمای از جنس سینمای جنوب شهری یا همان فیلمهایی که ادای دینی به فیلم-فارسیهای پیش از انقلاب دارند، احتمالاً جنس و لحن و فضاسازی درخونگاه جذاب است. نحوه دیالوگگویی کاراکترها و البته دیالوگ¬نویسی فیلمنامهنویسان و تلاشی که برای شناختن این قشر داشتهاند، میتواند تا حدی کاستیهای فیلمنامه را برای تماشاگر عام پوشش دهد.
درونمایه
برای درک مضامین و درونمایههایی که درخونگاه سعی دارد در لایههای زیرین خود درباره آنها حرفهایی بزند، یا معانی خاصی را منتقل کند، میتوان به دادههای خود پیرنگ رجوع کرد؛ اینکه رضا برادری دوقلو داشته که هیچگاه از جنگ بازنگشته است، اینکه او درست هشت سال در ژاپن برای ساختن زندگی آینده خود جنگیده و درنهایت هیچ برایش نمیماند، اینکه قهرمان درنهایت از خانواده به خانه یک زن خیابانی پناهنده میشود و چیزهایی از این قبیل، معانی ثانویهای را القا میکنند که نمیتوان حضور این المانها را در شکلدهی آن معانی، اتفاقی فرض کرد.