فیلمنامهنویس: مارک بومبک، بر اساس داستاني از گارث استین، کارگردان: سیمون کورتیز، تهیهکننده: پاتریک دمپسی، تدوین: آدام رچت، مدیر فیلمبرداری: راس امری، موسیقی: داستین اوهالوران، بازیگران: میلو ونتیمیگلیا، آماندا سی فرید، کتی بکر، مارتین دونوآن، ژانر: کمدی/ درام/ احساسی، محصول 2019 آمریکا، 109 دقیقه، بودجه: 18-50 میلیون دلار، درآمد فروش: 29.5 میلیون دلار، پخش از والت دیزنی استودیوز و موشن پیکچرز
خلاصه داستان: یک روز دنی تصمیم میگیرد یک توله به سرپرستی بگیرد و خیلی زود انزو، گلدن ریتریور، را به خانه میآورد. دنی تمام وقتش را به مراقبت از انزو و آموزش رانندگی مسابقه میگذراند، درحالیکه شغلش نیز راننده مسابقه است. یک سال بعد دنی با ایو در یک فروشگاه آشنا میشود و آن دو شروع به قرار گذاشتن با هم میکنند.
دنی و ایو درنهایت با وجود مخالفت والدین ایو، مکس ول و تریش که از شغل دنی راضی نیستند، ازدواج میکنند. ایو باردار است، به دنی مسابقه مهمی پیشنهاد میشود که تاریخش مصادف با تاریخ زایمان ایو است. ایو دختری به دنیا میآورد و نام او را زو میگذارند.
سالها سپری میشوند و انزو زندگی ایدهآلی دارد، درحالیکه دنی مدت زمان طولانی را بیرون از خانه و در مسابقه سپری میکند. ایو بهشدت بیمار میشود و انزو میتواند بوی بدی را از سر او احساس کند. معلوم میشود که انزو سرطان مغز دارد و درنتیجه به خانه والدینش نقل مکان میکند. ایو که سرنوشتش را پذیرفته است، به انزو میگوید که او دیگر از مرگ نمیترسد و در حالی فوت میکند که انزو چشم از او برنمیدارد. مکس ول دنی را به خاطر عدم حضورش در طول بیماری انزو سرزنش میکند و از او میخواهد سرپرستی زو را به آنها بسپارد و او را تهدید به شکایت میکند. مکس ول و دنی درگیر میشوند و مکس ول میافتد و دندهاش میشکند. مکس ول از فرصت استفاده میکند و این حادثه را به پلیس گزارش میدهد و این امر باعث میشود دنی برای 90 روز حضانت زو را از دست بدهد.
دنی همچنان به مسابقه ادامه میدهد و به او شغلی به عنوان امتحان نمونه جدید فراری در مارانلو پیشنهاد میشود و او مجبور میشود این پیشنهاد را به خاطر شرایط شخصیاش رد کند. همان شب دیروقت دنی که عصبانی است، همراه انزو برای دویدن بیرون میرود. هنگام عبور از خیابان انزو با اتومبیلی تصادف میکند و دنی بیدرنگ او را به بیمارستان میرساند و دامپزشک توضیح میدهد که انزو خیلی خوششانس بوده که زنده مانده است، اما چند سال دیگر دچار دیسپلازی لگن خواهد شد.
زندگی به دنی خیلی سخت میگذرد. روز دادگاه فرا میرسد و تریش که عذاب وجدان دارد، بعد از حضور در جایگاه شهود و قسم، درباره آن اتفاق و تصادفی بودن سانحه صحبت میکند. دنی دادگاه را میبرد و حضانت کامل دخترش را به دست میآورد. دنی با فراری تماس میگیرد و موافقتش را برای گرفتن کار اعلام میکند.
در مهمانی تولد زو، مکس ول و تریش به دیدن دنی میآیند تا مشکلات را حل کنند. دنی که زندگیاش و برگشت دخترش را مدیون تریش است، همه چیز را میبخشد.
در چند هفته آتی حال انزو رو به وخامت میرود و اینطور که پیداست، روزهای پایانی زندگیاش را سپری میکند. یک روز که دنی به خانه برمیگردد، با بدن بیجان انزو روبهرو میشود.
هشت سال بعد دنی یک راننده موفق فرمول یک است و در ایتالیا همراه زویی نوجوان زندگی میکند. دنی به یک طرفدار جوان معرفی میشود که از دنی میخواهد با او عکس بگیرد. دنی موافقت میکند و متوجه میشود که نام پسر انزو است. دنی لبخند میزند و به پدر پسرک میگوید که پسرش او را یاد یک دوست قدیمی انداخته است. دنی شماره تلفنش را به پدر پسر میدهد و به او میگوید که هر زمان پسرش حاضر بود، میتواند به او تعلیم بدهد.