The lion king

شیر شاه

  • نویسنده : میثا محمدی
  • مترجم :
  • تعداد بازدید: 222

فیلمنامه‌نویس: جف ناتانسون، کارگردان: جان فاورو، تهیه‌کننده: جان فاورو، تدوین: مارک لیولسی، مدیر فیلم‌برداری: کالب دسچنل، موسیقی:‌ هانس زیمر، صداپیشگان: دونالد گلور، سث راگن، چیوتل ایجوفور، آلفر ودارد، ژانر: انیمیشن، ماجرایی/ درام، محصول 2019 آمریکا، 118 دقیقه، بودجه: 250-260 میلیون دلار، درآمد فروش: یک‌میلیارد و 571 میلیون دلار، پخش از والت دیزنی استودیوز و موشن پیکچرز
خلاصه داستان: در پراید لند آفریقا شیر شاه موفاسا و ملکه سارابی بر دیگر حیوانات حکومت می‌کنند. سیمبا، توله شیر تازه متولد‌شده آن‌ها، تحت تعلیم رافیکی، بوزینه، قرار می‌گیرد که مشاور و درمان‌گر شاه است. موفاسا سرزمین پراید لند را به سیمبا نشان می‌دهد و در مورد مسئولیت پادشاهی و چرخه حیات که تمام موجودات زنده را به هم وصل می‌کند، توضیح می‌دهد.
اسکار، برادر کوچک‌تر موفاسا که طمع پادشاهی دارد، قصد دارد با از بین بردن موفاسا و سیمبا به پادشاهی برسد. او سیمبا و دوستش نالا را فریب می‌دهد تا به گورستان متروکه فیل‌ها بروند و آن‌ها در آن‌جا با گروهی از کفتارها به سرکردگی شانزی روبه‌رو می‌شوند. موفاسا از جریان باخبر می‌شود و توله‌ها را به‌موقع نجات می‌دهد. موفاسا که از دست سیمبا ناراحت است، به او می‌گوید که پادشاه بزرگ قبلی شب‌ها در آسمان مراقب آن‌هاست و او نیز بعد از مرگش مراقب سیمبا خواهد بود.
اسکار سراغ کفتارها می‌رود و با آن‌ها قرار می‌گذارد که اگر در راه رسیدن به پادشاهی با او همراهی کنند، به آن‌ها اجازه شکار در پراید لند را خواهد داد. اسکار بار دیگر برای توله‌ها تله می‌گذارد و سیمبا را به تنگه‌ای می‌کشاند و کفتارها نیز گروهی از بوفالو‌ها را می‌ترسانند و آن‌ها رم می‌کنند و به طرف دره می‌روند. اسکار که می‌داند موفاسا برای نجات پسرش خواهد آمد، او را خبر می‌کند. موفاسا موفق به نجات سیمبا می‌شود، اما خودش از دره پرت می‌شود، اما لبه پرتگاه را می‌گیرد و اسکار به جای این‌که برادرش را نجات دهد، باعث سقوط او می‌شود. اسکار به سیمبا می‌گوید که مقصر مرگ پدرش او بوده است و باید از آن‌جا برود و هرگز برنگردد. او به کفتارها می‌گوید که سیمبا را بکشند، اما سیمبا فرار می‌کند. اسکار به حیوانات پراید لند اعلام می‌کند که سیمبا و موفاسا مرده‌اند و اعلام پادشاهی می‌کند و به کفتارها اجازه زندگی در پراید لند را می‌دهد.
سیمبا در بیابان به کمک تیمون، خدنگ و پومبا، گراز، نجات پیدا می‌کند. سیمبا کنار دوستان جدیدش بزرگ می‌شود. یک روز تیمون و پومبا، سیمبا را از دست شیر ماده‌ای نجات می‌دهند که معلوم می‌شود او همان نالا هم‌بازی و دوست کودکی سیمبا است. نالا به سیمبا می‌گوید که باید به پراید لند برگردد، چراکه اسکار باعث شده است آن‌جا سرزمینی خشک و بی‌علف شود. سیمبا که از مرگ پدرش احساس گناه می‌کند، نمی‌تواند این بازگشت را قبول کند.
رافیکی به سیمبا می‌گوید که روح موفاسا در جسم او جریان دارد. همان شب سیمبا روح پدرش را می‌بیند و موفاسا به سیمبا می‌گوید که باید پادشاهی را پس بگیرد. سیمبا تصمیم می‌گیرد به پراید لند برگردد.
سیمبا به کمک دوستانش از کفتارها عبور می‌کند و خودش را به اسکار می‌رساند که قصد حمله به سارابی را دارد. اسکار به سیمبا درباره مرگ پدرش طعنه می‌زند و او را به لبه پرتگاه عقب می‌راند و می‌گوید این او بوده است که موفاسا را کشته است. سیمبا حقیقت را به اهالی پراید لند می‌گوید. سیمبا در درگیری با اسکار او را به پایین صخره پرت می‌کند و اسکار به دست کفتارها که آن‌ها نیز مورد خیانت اسکار قرار گرفته بودند، کشته می‌شود. سیمبا پادشاهی خودش را اعلام می‌کند و نالا را ملکه خود معرفی می‌کند.
درحالی‌که پراید لند به روزگار خوب پیشین خود بازگشته است، رافیکی توله تازه متولد‌شده نالا و سیمبا را به اهالی پراید لند معرفی می‌کند و چرخه حیات ادامه می‌یابد.

مرجع مقاله