مترجم: فرنوش زندیه
کمتر ژانری تضادهای موجود در ژانر کمدی عاشقانه را داراست. «کمدیهای عاشقانه» به شکل سطحی، تجسمی غیرواقعی از یک داستان عاشقانه هستند. در واقع اکثر کمدیهای عاشقانه سرزمینی فانتزی از روابط مدرن روزمره، عشق و ازدواج را ارائه میدهند.
فیلمهای کمدی رمانتیکی چون: آنیهال (1977)، ماهزده (1987)، هر چه خواستی بگو... (1989)، چهار عروسی و یک تشییع جنازه (1994)، بیمار بزرگ (2017) و امسال فیلم خرپولهای آسیایی (2018) به خاطر ظرافت و خلاقیت در روایت داستان نسبت به سایر کمدی عاشقانههای معمول، توانستهاند پابهپای سایر ژانرها جایزه ببرند، در گیشه موفق باشند و مورد تحسین و تمجید منتقدان قرار گیرند. با اینکه این فیلمها عموماً مورد تحسین قرار میگیرند، اما همزمان خود را متعهد به ساختار و قواعد ژانر کمدی عاشقانه میدانند.
ژانر کمدی رمانتیک از این جهت که باید بتواند جایگاه محبوبیت در گیشه را در مدت زمان کوتاهی از آن خود کند، شبیه به ژانر وحشت است. تشابه دیگر بین فیلمهای موجود در این ژانرها عناصر کلیدی است که در داستانیسرایی آنها مورد استفاده قرار میگیرد.
ساختار کمدی عاشقانه
نقد رایج در مورد کمدیهای عاشقانه، ساختار قابل پیشبینی آنهاست. همانگونه که هر ژانری اصول ساختاری خود را دارد، عموماً ساختار فیلمنامههای کمدی رمانتیک این سه مرحله زیر را طی میکند:
اکت اول: دو طرف همدیگر را ملاقات میکنند و فعل و انفعالات احساسی شروع میشود.
اکت دوم: دو طرف با مشکلاتی روبهرو میشوند که جوانههای رابطه را تهدید میکند.
اکت سوم: مشکلات حل میشوند و زوج مورد نظر از آن به بعد زندگی شیرینی دارند.
چون بسیاری از کمدیهای عاشقانه از این ساختار ساده پیروی میکنند که «پسر دختر را میبیند، پسر دختر را از دست میدهد، پسر موفق میشود دوباره دختر را به رابطه برگرداند»، بنابراین سیر داستانشان قابل پیشبینی میشود. وظیفه شما به عنوان یک فیلمنامهنویس این است که با قبول اصول، از آنها به شکلی استعاری استفاده کنید.
مشاور استودیوی جهانی داستان «بیلی مرنیت» قواعد معمول در ساختار کمدی را که در صدها فیلم مورد استفاده قرار گرفته، به هفت بخش زیر تقسیم کرده است:
1. تنظیمات اولیه
دو (یا بیشتر از دو) شخصیت اصلی را معرفی کرده و به ویژگیهای شخصیتیشان که ممکن است در لحظه دیدار بر طبق آن عکسالعمل نشان دهند، بپردازید.
2. لحظه آشنایی تأثیرگذار و جذاب
برای اینکه اولین ملاقات شخصیتهای اصلی مهمترین بخش داستان شود و به واقعهای بدل شود که اولین تأثیر احساسی را بر مخاطب میگذارد، از ترفندهای قدیمی و رایج هالیوودی کمک بگیرید. ممکن است اولین دیدار به معنای واقعی کلمه «جذاب» نباشد، یا حتی بر اساس یک مشکل و درگیری شکل بگیرد. (به شرایطی نامطلوب و آشفته که منجر به ملاقاتی نهچندان زیبا و نامتعارف میشود هم فکر کنید.)
3. پیچیدگیهای جنسیتی
اولین گزینههایی که موفقیت رابطه را تهدید میکند و به مشکلات آن دامن میزند، این است که آیا مرد به تعهدش پایبند است؟ آیا زن علاقهای به بچهدار شدن دارد؟ آیا مرد گفتههای زن را قبول دارد، حتی اگر زن بگوید زمین گرد نیست؟ اینها همان مسائلی هستند که نقطه شروع درگیریاند.
4. وابستگی
با اینکه در مرحله قبلی مشکلات بزرگتر و پیچیدهتر شدهاند، این مرحله وجود دارد تا اثبات کند چرا در حین بروز مشکل هر یک از شخصیتها مسیرش را از دیگری جدا نمیکند. در بسیاری از کمدیهای رمانتیک دیدهایم که شخصیتهای اصلی یکباره خودشان را در موقعیتهایی پیدا میکنند که مجبورند با طرف مقابل زمانشان را سپری کنند و بعد از مدتی متوجه میشوند به هم علاقه پیدا کردهاند. به عبارت دیگر، این مرحله موید این نکته است که کاراکترها در مواجهه با مشکل در کنار یکدیگرند و صرفاً اسم یک رابطه را یدک نمیکشند.
5. چرخش
مسئلهای که قبلاً مثل حبابی در زیر سطح بوده، حالا روی سطح میآید، با این تفاوت که حالا شخصیتهای اصلی نسبت به زمانی که مشکل به وجود آمده بود، به هم نزدیکتر و با هم صمیمیتر هستند. آنها به هم علاقهمند شدهاند (یا در پروسه علاقهمندی به طرف مقابل هستند)، اما مشکل بهوجودآمده در اکت اول هنوز حل نشده است. در این مواقع شخصیتهای اصلی در موقعیتی هستند که شانس ادامه رابطه و شانس به هم زدن آن با هم برابر و 50/50 است.
6. لحظه تار و مبهم
درنتیجه چرخش اوج داستان اتفاق میافتد و جایی است که همه چیز به هم میخورد. طرفین یا رابطه را به اتمام میرسانند، یا به دلیل تفاوتها و مشکلات غیرمنتظره پیشآمده عملاً با هم در ارتباط نیستند. شخصیتهای اصلی ناامید و مأیوساند. در همین زمان است که آهنگهای غمگین و افسرده در موسیقی متن پخش میشود.
7. شکست شادیآور
زمانی را که به نظر میرسید همه چیز در حال نابودی است، به خاطر دارید؟ یا یکی از کاراکترها حاضر شد برای حل مشکل فداکاری کند، یا یکی از طرفین به اشتباهش پی برد و با کوتاه آمدن اجازه نداد طرف مقابل قربانی شود. صرف نظر از آنچه اتفاق افتاد، الان زمانی است که کاراکترها مشکل را پشت سر گذاشتهاند و از این به بعد زندگی شیرینی را خواهند داشت. چرا کلمه «شکست» را برای این مرحله انتخاب کردیم؟ به دلیل اینکه حداقل یکی از شخصیتهای اصلی مجبور است برای ماندن در رابطه و حفظ آن در برابر موضوعی تسلیم شود، یا قبول کند در اشتباه بوده است.
مرنیت در مورد فرمول کمدیهای عاشقانه به یک حرفهای خبره بدل شده است و در مصاحبهای که در سال 2016 با سایت فیلمنامهنویس خلاق داشته است، در مورد این موضوع که چطور میتواند ساختارش را شبیه به رابطههای موجود در زندگی واقعی بسازد، توضیح داده است:
وقتی خیلی دقیق و جدی موضوعاتی که فیلمهای کمدی عاشقانه را به پروژههایی سخت و دشوار بدل میکرد، مورد آنالیز قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که اتفاقات موجود در یک کمدی عاشقانه استاندارد و موفق به موازات و شبیه به آن چیزی که در یک رابطه واقعی بین دو انسان اتفاق میافتد، حرکت میکند. به عبارت دیگر، غالباً کمدی عاشقانه همان داستانهای مربوط به اظهار عشق در سادهترین و خالصترین سطح آن است.
اما در عمل آنچه کمدی رمانتیک نشان میدهد، یکسری اتفاقات ساده است که به دنبال هم به وقوع میپیوندد؛ دیدار، علاقهمند شدن، مشکلاتی که در مورد رابطه وجود دارد، چگونگی برطرف کردن و پشت سر گذاشتن مشکلات بهوجودآمده و بعد از اعتمادی که بین دو طرف شکل میگیرد، مرحله بعدی تعهدی است که نسبت به یکدیگر پیدا میکنند.
دنبالهروی از ساختار این امکان را برای نویسنده فراهم میکند تا بتواند خلاقانه به سایر وجوه فیلمنامه مثل بسط و گسترش کاراکتر، مشکلات و درگیریهای آنها، لوکیشن (کمدی رمانتیکهای بیشماری وجود دارند که در لوکیشنهای عجیب و غریب و تعجببرانگیز شکل گرفتهاند) و غیره بپردازد.
مهمتر از همه، استفاده و پیروی بیش از حد از قواعد[کمدی عاشقانه] مانند آنچه در سیر داستانی کارهای فاخر وجود دارد، ممکن است خود باعث بروز مشکلاتی شود. مثلاً ممکن است خصیصه اخلاقی، شرایط اقتصادی، شخصیت عجیب یا متفاوت، روابط خانوادگی یا قواعد اجتماعی یک کاراکتر یا خیلی عوامل دیگر مشکلزا باشد.
داشتن و قبول تمامی این پارامترها به شکل همزمان، این امکان را برای نویسنده کمدی عاشقانه فراهم میآورد تا با خلاقیتش به تمامی وجوه سیال داستان بهخوبی بپردازد.
از ساختار به شکلی استفاده کنید که به نفعتان باشد
نخستین مانعی که فیلمنامهنویسان باید بر آن فائق آیند، این است که بدانند و آگاه باشند که ایدههای «کلیشهای» لزوماً «بد» یا «غیرخلاقانه» نیستند. کارهای شکسپیر، رمان جنگ ستارگان و تایتانیک همگی کلیشهای هستند. دنبالهروی از قواعد هیچ آسیبی به موفقیت، محبوبیت و وجهه فرهنگی این آثار و کارهای دیگری چون زنان کوچک یا هزاران اثر موفق کمدی رمانتیک وارد نکرده است.
اگر فرمول و قاعدهای که باید دنبال شود، مشتقشده و ماخوذه باشد، دنبال کردن آن خستهکننده و کسالتآور خواهد شد. اما کارهای خوشساخت در حوزه فیلمنامهنویسی که با کشف راههایی جدید به دنبال پیروی از قواعد و فرمولها هستند، میتوانند داستانهای باورپذیرتری را ارائه دهند. از این منظر میتوان به فیلم خرپولهای آسیایی اشاره کرد که کمی- از نظر جا باز کردن شخصیت اصلی در میان خانواده سختگیر طرف مقابل- با سایر کارهایی چون دیدار با والدین (2000) تفاوت دارد. در هر صورت ابزاری که باعث بسط و گسترش در فیلمنامه این آثار میشود، کاملاً متفاوت با سایرین است. فیلمنامهنویسان با تبعیت از قوانین و ساختارهای موجود باز هم فضای کار کافی [برای بروز خلاقیت] در فیلمنامه خواهند داشت.
در صورتی کمدیهای عاشقانه معاصر به موفقیت میرسند که فیلمنامهنویسان بدانند چطور از بیتهای معمول و متداول راهی منحصربهفرد را بیابند تا به کمک آن بسط و گسترش داستان را انجام دهند. به همین دلیل است که ژانر[کمدی رمانتیک] با کپی و تکرار صحنه و دیالوگهای آشنا مخالف است.
سیر تکاملی فیلمهای کمدی عاشقانه
آنچه باعث ماندگاری و جاودانه شدن فیلمهای ژانر کمدی عاشقانه شده است، چگونگی استفاده فیلمنامهنویسان از ابزارهای جدید داستانسرایی برای بهروز کردن ساختارهای متداول است. راههای برقراری ارتباط و ادامه رابطه نسل به نسل متفاوت است و تغییر میکند. ژانر کمدی عاشقانه هم بر اساس قوانین فرهنگی موجود در اجتماع و تغییرات در خلقوخوی افراد جامعه تغییر میکند. این در حالی است که عروسی پرریختوپاش یونانی من به عنوان یک کمدی موفق «نژادی» در سال 2002 و به دنبال آن مثل یک مرد فکر کن (2012)، بیماربزرگ (2017) و اخیراً خرپولهای آسیایی (2018) که همگی در گیشه موفق عمل کردند، نشان دادند که کمدیهای عاشقانه قابلیت عرضه به شکلهای متفاوت را دارند.
موضوع عشق و اظهار آن در هر کجای دنیا و مسائلی چون انتظارات خانوادگی، رسوم و اشتراکات فرهنگی، حد و حدود مربوط به هر فرهنگ برای ساختن یک رابطه با ثبات، همگی میتوانند در بستری از طنز به ساخت روایت داستانی فیلم کمک کنند.
با تغییر جامعه و فرهنگ آن، ایدههای اولیه فیلمهای قدیمی هم از سوی فیلمنامهنویسان بسته به جنسیت نقش اول یا سایر نقشها تغییر میکند و بهروز میشود. فیلمنامه کمدی-درام حدس بزن چه کسی برای شام میآید (1967) که در بخش فیلمنامه برنده جایزه اسکار شد، داستان زن جوان سفیدپوستی است که قرار است نامزد مسن آمریکایی و سیاهپوستش را به والدین روشنفکر و متمدنش که با رابطه و ازدواج دخترشان با یک سیاهپوست مخالف هستند، معرفی کند. فیلم دیگری در ژانر کمدی درام با عنوان حدس بزن چه کسی در سال 2005 ساخته شد که در آن زن جوان آمریکایی- آفریقایی نامزد سفیدپوستش را به پدرش که ناراضی از این رابطه است، معرفی میکند. از آنجایی که نگرشها در مورد ازدواج بین نژادهای مختلف در فاصله بین دو فیلم و در طول ۴۰ سال تغییر کرده است، اما کمدی موجود در فیلم بازسازیشده نسبت به فیلم اولیه چندین برابر بیشتر است.
جنسیت بازیگرانی که در آن طرف دریا ساخته سال 1987 بازی میکردند، یک زن پولدار و مردی از طبقه کارگر که اتفاقاً در رابطه بین آن دو نقش رهبری را داشت، در نسخه بازسازیشده سال 2018 جابهجا شده است. فیلم هندی یک پسر و یک دختر هم که سال 1992 ساخته شد، اقتباسی از فیلم آن طرف دریا بود و به مفهوم اشتراکات فرهنگی موجود بین دو جامعه پرداخته است. همینطور کمدی عاشقانه آمریکایی آنچه زنان میخواهند هم که سال2000 ساخته شد، در سال 2011 با تغییر در جنسیت فیلم آمریکایی در چین بازسازی شد. آنچه مردان میخواهند در فوریه 2019 اکران خواهد شد. دو فاکتور گذشت زمان و تغییر در جنسیت کاراکترها، فرهنگها و نژادها این امکان را برای فیلمنامهنویس فراهم میکند که از ایده اصلی مشابه فیلمنامههای جدید و البته متفاوتی را خلق کند.
محبوبیت فیلمهای ژانر کمدی عاشقانه هم مانند فیلمهای ژانر وحشت سیکلی است. به طور مثال ساختار فیلمنامه آنیهال (1977) وودی آلن و مارشالا بریکمن که برنده جایزه اسکار فیلمنامهنویسی شد، بر بسیاری از کارهای کمدی عاشقانه ساختهشده بعد از خودش، بهخصوص از این جهت که زبان روایی داستان از زبان اول شخص و نقش اول فیلم بود، تأثیرگذار بود. نسخه پیشنویس فیلمنامه آنیهال بر اساس یک ماجرای رمزآلود قتل بود. این طرح اولیه حذف شد، اما زبان روایت داستان که اول شخص بود- زبان رایج در ژانر معمایی- به همان صورت باقی ماند.
انواع کمدی عاشقانه
طبق روال متداول و سنتی، کمدیهای عاشقانه در ابتدا بر مبنای «قرارهای شبانه» بین یک زوج و داستانی که از منظر یکی از طرفین روایت میشود، شکل میگیرد. نقش محوری داستان در بسیاری از کمدیهای عاشقانه به زنان سپرده میشود؛ همان کسانی که در عصرهای ابتدایی سینما و در ژانرهای مردمحور (فیلمهای جنگی، وسترن و غیره) نقش حمایتی و محدودتری داشتند. هنرپیشگان زن متعددی که نقش اول فیلمهای کمدی عاشقانه را در دهههای 1980 و 1990 به عهده داشتند، توانستند به شهرت برسند (از جمله جولیا رابرتز و ساندرا بولاک) و از همین شهرت و موفقیت توانستند برای ورود به سایر ژانرها استفاده کنند.
نقش زنان در جایگاه نقش اول در فیلمهای کمدی عاشقانه با گذشت زمان تغییر کرده است. به طور مثال در اواخر دهه 1990 سوژه سریالهای این ژانر متمرکز بر زنان شاغل و متفکر بود- زنانی که از نظر اخلاقی غیرقابل تسخیر، قوی و مقید بودند- و روابط رمانتیک و عاشق شدن برایشان در اولویت دوم و بعد از حرفهشان قرار داشت. در این حوزه میتوان فیلمهای همه چیز تمام (1997)، برنامهریز عروسی(2001) و خواستگاری(2009) را نام برد.
تغییر دیگر جابهجایی راوی داستان از دیدگاه نقش مؤنث به دیدگاه نقش مذکر است. اواخر دهه 1990 تعداد فیلمهای کمدی رمانتیکی که از دیدگاه یک مرد روایت میشد، افزایش یافت. به عنوان مثال میتوان آدام سندلر را که شهرت اصلیاش برای کمدیهای نوجوانان بود، در نظر گرفت که در سال 1998 استایل طنزش را با المانهای کمدی عاشقانه ترکیب کرد. فیلم خواننده عروسی در ژانر کمدی عاشقانه در همان سال توانسته بود دور محبوبیت را از فیلم کمدی برادران فارللی که موضوعش ازدواج بود، برباید. نتیجه حاصل از فیلمهای موفق به قالبی برای فیلمهای سندلر و سایرین بدل شد؛ کمدی رمانتیکهایی که غالباً تمرکزشان بر کمدیهای فیزیکی بود، ولی بااینحال، باز هم توانستند رضایت بخش گستردهای از مخاطبان را به دست آورند. مانند پدربزرگ (1999)، آقای دید (2002) و 50 قرار اول (2004) از فیلمهای سندلر و هال ظاهربین (2001) و کودک دلشکسته (2007) از برادران فارللی.
از نیمه تا اواخر دهه 2000، کمدیعاشقانههایی که تمرکزشان بر کاراکتر مرد نقش اول و رفتارهای جنسیاش بود- مانند فیلمهایی که جاد اپاتو نوشته، تهیه و کارگردانی کرده بود- بیشتر رواج پیدا کردند. از بین این فیلمها میتوان به باکره 40 ساله (2005)، باردار (2007) و فراموش کردن سارا مارشالا (2008) اشاره کرد که مخاطب آنها بیشتر مردان هستند تا بینندگان کمدی عاشقانههای سنتی که به قواعد این ژانر پایبندترند.
ضمناً فیلمسازانی هم وجود دارند که با همان قوانین سنتی ژانر کمدی عاشقانه و بهره گرفتن از کاراکترهای متعددی که همگیشان ستاره و معروفاند و در جریان فیلم درگیر ماجرای عشقی میشوند، توانستهاند به موفقیت دست یابند. فیلمهایی چون در واقع عشق (2003)، او به تو علاقهای ندارد (2009)، روز ولنتاین (2010) و شب سال نو (2011) در این گروه دستهبندی شدهاند. حضور بازیگران متعدد و ستارگان مشهور نهتنها باعث جذابیت فیلم و موفقیت آن در گیشه نشده، بلکه باعث به وجود آمدن روایت داستانی کوتاهی شده که خارج از الگو و ساختار کلی فیلمهای کمدی عاشقانه است. بااینحال هنوز در بسیاری از روایتهای داستانی نمونههایی وجود دارد که از ضرباهنگهای داستانی به روش مرنیت استفاده میکنند.
جذابیتهای کمدی عاشقانههای مستقل
به دلیل شخصیتمحور بودن فیلمنامههای ژانر کمدی عاشقانه، این فیلمها بستر مناسبی برای فیلمسازان مستقلی هستند که با بودجه کم به ساخت فیلم میپردازند. فیلمسازان مختلفی که متأسفانه همیشه این شانس را ندارند تا قصه و سوژههای خودشان را در فیلمها منعکس و بیان کنند، مانند زنان، رنگینپوستان که این قابلیت را دارند تا تجربیاتشان را در قالب کمدی رمانتیک مستقل بیان کنند. فیلمهایی چون دروغگوی چهار شخصیته (2010)، در کنار استیل واترز (2013)، در یک دنیای... (2013)، رفتار مودبانه (2014)، فرزند علنی (2014)، این باید تو باشی (2015)، خوابیدن با دیگران (2015)، عروسی جنی (2015) و چند فیلم دیگر مثالهایی از این گروهاند. بسیاری از فیلمها با محتوایی مشابه جایی در استودیوهای فیلمسازی هالیوود ندارند. بر طبق آنچه مرنیت بدان اشاره کرده، همه آنها از عناصر داستانی مشابهی استفاده میکنند که هیچکدامشان در طبقهبندیهای ژانر کمدی عاشقانه قرار نمیگیرد و فقط به دلیل بودجه اندکی که لازم دارند و راحتالوصول بودنشان برای مخاطبان، باعث شده فیلمسازان ژانر کمدی عاشقانه مستقل برای ساختشان دندان تیز کنند.
نتفلیکس و ژانر کمدیعاشقانه
در کل دهه گذشته، از نظر موفقیت فیلم در گیشه، دهه خوبی برای فیلمهای ژانر کمدی عاشقانه و سایر ژانرهای عاشقانه- به استثنای گرگ و میش، 50 سایه خاکستری و بخت پریشان ما که به نسبت عملکرد بهتری داشتند- نبوده است.
شاید اگر موفقیت فیلم خرپولهای آسیایی در گیشه باعث تجدید حیات ژانر کمدی عاشقانه در صنعت سینما نبود، سایر جریانات موجود [در صنعت سینما] به این ژانر علاقه نشان نمیدادند. و جای تعجب نبود اگر در رقابت با کمدی عاشقانههای مستقلی چون درستش کن (2018) و به تمام پسرانی که قبلاً دوستشان داشتم (2018) میتوانستند جایگاه خود را در میان مخاطبان نتفلیکس بالا ببرند.
فارغ از اینکه نسل بعدی کمدیهای عاشقانه چطور خواهد بود، فیلمنامهنویسان همچنان از روابط عاشقانه الهام خواهند گرفت و مخاطبان هم ارتباط خودشان را با دنیای فیلمهای کمدیای که عاشقانه هستند، حفظ خواهند کرد.