فیلمنامهنویسان: تاد فیلیپس، اسکات سیلور، کارگردان: تاد فیلیپس، تهیهکنند: تاد فیلیپس، تدوین: جف گروث، مدیر فیلمبرداری: لورنس شر، موسیقی: هیلدور گونادوتیر، بازیگران: واکین فینیکس، رابرت دونیرو، زازی بیتز، فرانچز کونروی، ژانر: جنایی/ درام/ تریلر، محصول 2019 آمریکا، 122 دقیقه، بودجه: 55-70 میلیون دلار، درآمد فروش: 1.074 بیلیون دلار، پخش از وارنر بروس پیکچرز
خلاصه داستان: در سال 1981، دلقک مهمانی و کمدین مستقل، آرتور فلک، به همراه مادرش، پنی، در شهر گاتهام زندگی میکنند. گاتهام با جرم و بیکاری روبهروست و بخش زیادی از مردم فقیر هستند. آرتور از یک اختلال روانی رنج میبرد که باعث میشود او در مواقع نامناسب بخندد. او برای گرفتن دارو به خدمات اجتماعی وابسته است. پس از حمله یک باند بزهکار به آرتور در یک کوچه، همکارش راندال به او اسلحه میدهد تا از خودش محافظت کند. آرتور با همسایه خود، سوفی دوموند، آشنا میشود و او را به برنامه کمدی خودش در یک کلوب شبانه دعوت میکند.
هنگامی که آرتور در بیمارستان کودکان در حال اجرای نمایش است، اسلحه از جیبش بیرون میافتد. رندال به دروغ به مدیریت میگوید آرتور اسلحه را خودش خریداری کرده و درنتیجه آرتور اخراج میشود. آرتور در مترو، درحالیکه هنوز آرایش دلقک روی صورتش است، از سوی سه نفر از اعضای شرکت وین مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. آنتونی در دفاع از خود هر سه آنها را میکشد. توماس وین، میلیاردر نامزد شهرداری شهر، این قتلها را محكوم میكند و این دست از افراد را که به انسانهای موفق حسادت میکنند، «دلقك» خطاب میکند. تظاهرات علیه ثروتمندان گاتهام آغاز میشود، درحالیکه معترضان ماسکهای دلقک به سبک آرتور را به چهره دارند. کاهش بودجه برنامه خدمات اجتماعی را مختل میکند و آرتور نمیتواند داروهای خود را بگیرد. همه این مسائل باعث میشود آرتور دچار پریشانی ذهنی شود. او به در خانه سوفی میرود و با اشتیاق او را میبوسد و این امر منجر به شروع یک رابطه صمیمانه میشود.
سوفی در برنامه کمدی آرتور شرکت میکند. آن برنامه ضعیف پیش میرود، آرتور به طور غیرقابل کنترلی شروع به خندیدن میکند و درنتیجه نمیتواند برنامه را خوب اجرا کند. مجری شوی محبوب تلویزیونی، موری فرانکلین، با نشان دادن کلیپهایی از برنامه کمدی آرتور در شوی تلویزیونیاش، آرتور را مسخره میکند. آرتور نامهای پیدا میکند که مادرش، پنی، به توماس وین نوشته و فاش کرده آرتور پسر وین است. آرتور به دلیل پنهان کردن حقیقت از دست مادرش عصبانی میشود. او به محل زندگی توماس وین میرود و در آنجا با پسر کوچک توماس، بروس، ملاقات میکند، اما پس از درگیری با نگهبان فرار میکند. مادر آرتور، پنی، دچار سكته مغزی شده و در بیمارستان بستری میشود.
در یک رویداد عمومی، آرتور با توماس روبهرو میشود و توماس به او میگوید پنی یک انسان متوهم است و مادر بیولوژیکی او نیست. آرتور که نمیتواند این موضوع را باور کند، به بیمارستان ایالتی میرود و پرونده پنی را میدزدد. در پرونده نوشته شده پنی آرتور را به فرزندخواندگی پذیرفته و به دوستپسر روانی خود اجازه داده به هر دو آنها آسیب برساند. بااینحال، پنی میگوید توماس از نفوذ خود استفاده کرده تا این داستان را سرهم کند و حقیقت را بپوشاند. آرتور به خانه برمیگردد و بدون اجازه وارد آپارتمان سوفی میشود. سوفی با ترس و وحشت به او میگوید آنجا را ترک کند و معلوم میشود برخوردهای قبلی آنها تنها ساخته ذهن آرتور بوده است. آرتور روز بعد پنی را در بیمارستان میکشد.
به دلیل محبوبیت غیرمنتظره کلیپهای کمدی آرتور، موری فرانکلین از آرتور دعوت میکند در شوی تلویزیونی موری شرکت کند. هنگام آماده شدن برای رفتن به شوی تلویزیونی، رندال و گری، همکاران سابق آرتور، برای دیدن آرتور به منزل او میآیند. آرتور رندال را به قتل میرساند، اما به گری به دلیل اینکه در گذشته با او خوب رفتار میکرده، آسیبی نمیزند. در مسیر استودیو، دو کارآگاه در قطاری مملو از معترضان دلقک آرتور را تعقیب میکنند. یکی از کارآگاهان به طور تصادفی به یک معترض شلیک میکند و باعث ایجاد هرجومرج میشود و آرتور از این فرصت برای فرار استفاده میکند.
قبل از اجرای زنده نمایش، با اشاره به تمسخر قبلی موری، آرتور از موری درخواست میکند او را به عنوان جوکر معرفی کند. آرتور مورد تشویق قرار میگیرد و شروع به گفتن جوکهای مرموز و اعتراف به قتلهای قطار میکند و از نحوه طرد شدن از جامعه به دلیل رکود اقتصادی و تأثیرات روانی آن روی خودش میگوید. آرتور موری را به قتل میرساند، درحالیکه شورشی در گاتهام به راه افتاده، آرتور دستگیر میشود. یکی از آشوبگران خانواده وین را در یک کوچه گیر میاندازد و توماس و همسرش مارتا را به قتل میرساند، ولی به بروس آسیبی نمیزند. او با خوشحالی و رقص به سمت جمعیت میرود.
در آرکهام، آرتور به جوکهای خودش میخندد و به روانپزشک میگوید او آن جوکها را درک نخواهد کرد. او درحالیکه فرار میکند، ردپاهایی خونین از خود به جا میگذارد.