از میان خاطره‌ها

گفت‌و‌گو با جوانا هاگ، درباره فیلمنامه «یادگاری»

  • نویسنده : منابع: Vulture.com Theplaylist.net
  • مترجم : آذین شریعتی
  • تعداد بازدید: 454

مترجم: آذین شریعتی

یادگاری بازسازی باشکوهی است از عاشقانه‌ دوران جوانی جوانا هاگ، با نقش‌آفرینی دختر تیلدا سوئینتون، آنر سوئینتون برن، در نقش جولی، دانشجوی ساده و بی‌تکلف فیلم‌سازی، و تام برک در نقش آنتونی، مرد جوان کاریزماتیکی که بذله‌گویی و منش اشرافی‌اش اعتیاد شدید او را پشت پرده نگه داشته. آن‌چه در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگویی است با جوانا هاگ، کارگردان فیلم، پیرامون چالش‌های ساخت یک اثر هنری بر مبنای گذشته فرد، روش‌های فیلمنامه‌نویسی و محول کردن خلق دیالوگ‌ها بر بازیگران.

به نظر می‌رسد برای یادگاری ابتدا به خاطرات گذشته خود رجوع کرده‌اید، سپس به سراغ ساخت فیلم رفته‌اید؛ فیلمی که بر ‌اساس آن خاطرات شکل گرفته، اما عیناً بازسازی نشده است.
در حقیقت در حال حاضر در مورد این‌که کدام اتفاقات واقعی هستند و کدام در طول ساخت فیلم به وجود آمده‌اند، کمی گیج شده‌ام! هنگامی‌ که از خاطرات شخصی به عنوان مواد اولیه فیلم استفاده می‌کنید، این خطر وجود دارد که خاطرات قدیمی با خاطرات جدید جایگزین شوند. احساس می‌کنم در برخی موقعیت‌ها آن خاطرات را آلوده کرده‌ام. مثل کتابی که زیادی دست به دست شده باشد. این حس آزارم می‌دهد. تا حدودی حس می‌کنم با چکمه‌هایی سنگین گذشته‌ام را لگدمال کرده‌ام.

از آن‌جایی که فیلم بر پایه خاطرات واقعی شما شکل گرفته، مایلم بدانم آیا بازی آنر سوئینتون هم بر آن تأثیرگذار بوده است؟
به نظرم تلفیقی از هر دوی این‌هاست. کمی گیج شده‌ام. چون جایی از من پرسیدند که آیا من هم مانند جولی در مهمانی‌ها گوشه‌ای می‌ایستادم و عکس می‌گرفتم؟ و من جواب مطمئنی برای این سؤال نداشتم. این باعث شد واقعاً این سؤال در ذهنم شکل بگیرد که جولی در فیلم، من هستم یا نه. دریافت این‌که چه چیز واقعی است و چه چیزی نیست، خیلی دشوار است.

آدم‌ها خاطراتشان را به شکل‌های مختلفی دسته‌بندی می‌کنند، اما به نظر می‌رسد در مورد شما خاطرات با اشیا و فضا‌ها گره خورده است.
این موضوع در طول فیلم‌برداری شگفت‌زده‌ام کرد. ما آپارتمانی را که زمانی در آن زندگی می‌کردم، بازسازی کردیم. نقشه‌ای از آن نداشتیم و امکان بازدید از آن هم وجود نداشت، که به نظرم در واقع موهبتی بود و من مجبور شدم از دل خاطرات و عکس‌هایم آن را بیرون بکشم. مرور گذشته‌ها‌ برای بازسازی خانه، خاطراتی را برایم زنده کرد که از وجودشان بی‌خبر بودم. باید آن فضا‌ها را دوباره مجسم می‌کردیم و داخلشان می‌رفتیم. اصلاً به ذهنم خطور نمی‌کرده چطور این کار باید انجام شود. روند فوق‌العاده سنگینی داشت.

علاوه بر خاطرات و عکس‌ها دیگر به چه چیز‌هایی متوسل شدید؟
تمام عکس‌ها و فیلم‌های سوپر هشت موجود در فیلم متعلق به خودم هستند. برخی از جزوه‌های دوران تحصیل فیلم‌سازی‌ام را هم نگه داشته بودم. خیلی چیز‌ها را طی سالیان به دور انداخته بودم که بابت هر کدامشان حسرت و افسوس زیادی خوردم.

شما فیلمنامه‌هایتان را به صورت متعارف نمی‌نویسید و به جای آن با یک طرح کلی 30 صفحه‌ای کار را پیش می‌برید. آیا تمام صفحاتش دست‌نویس هستند؟
مدت طولانی دست‌نویس هستند، تا این‌که به‌تدریج به کامپیوتر منتقلشان ‌کنم. برای ساخت یادگاری این ایده دیوانه‌وار را داشتم که باید از به‌کارگیری تلفن همراه، کامپیوتر و ای‌میل اجتناب کنم، اما امکان‌پذیر نبود.

در جایی عنوان کردید که برای نقل این داستان دچار کشمکش درونی شده بودید، به این دلیل که این داستان تنها مربوط به شما نمی‌شود، بلکه داستان کسی است که دیگر در اطرافتان نیست. چه چیزی باعث شد احساس کنید آمادگی انجام این کار را دارید؟
نمی‌دانم جرقه‌اش کی زده شد، اما به این نتیجه رسیدم که می‌توانم داستان را از دید خودم تعریف کنم و لزومی ندارد داستان او را هم تعریف کنم. نمی‌توانستم تعریف کنم. زمانی رسید که با خودم گفتم حتی لازم نیست همه چیز را کامل به یاد بیاوری. من فقط قادرم برداشت خودم از آن دوران را خلق کنم. لزومی به واقعی بودن همه اتفاقات نیست.

از دید شما آیا صحیح است دختری از طبقه مرفه مانند جولی داستان طبقه کارگر را بگوید. مشخصاً پاسخ دادن به این سؤال آسان نیست، اما کنجکاوم نظر کنونی شما را درباره این سؤال بدانم.
به نظر من نباید مرزی قرار بدهیم بین چیز‌هایی که می‌توانیم در موردشان داستان بنویسیم، یا چیز‌هایی که نمی‌توانیم. فکر می‌کنم این مرز‌بندی به‌شدت خطرناک است. اگر اجازه داشتیم تنها بر پایه تجربیات خودمان طرحی بیندازیم، دنیای هنر خیلی بی‌بضاعت می‌شد.

کمی پیچیده شد. چون شما فیلمی ساخته‌اید که مستقیماً از تجربیات خودتان طراحی شده است، درحالی‌که همین فیلم می‌گوید نباید این‌طور باشد.
این یک مبحث کلی است. من به خودم این اجازه را می‌دهم که در آینده تنها زندگی خودم را طرح قرار ندهم. گمان نمی‌کنم همین روند را ادامه دهم، در غیر این صورت تبدیل می‌شوم به همان تصویر از خودم با چکمه‌های سنگین در حال لگدمال کردن زندگی‌ام و تکه‌وپاره می‌شوم. اگر به همین روند ادامه دهم، دیگر چیزی از من باقی نمی‌ماند.

همین الان یکی از صحنه‌های تکرارشونده فیلم به خاطرم رسید؛ هنگامی که جولی برای برقراری تماس تلفنی از استودیویی که در آن فیلم‌برداری یا کار می‌کرد، بیرون می‌رفت و در برگشت درِ استودیو همیشه محکم بسته می‌شد. به نظرم آن‌جا فضای هنری اوست. جایی که او می‌تواند بقیه را پشت سر بگذارد و آن کاری را که دوست دارد، انجام دهد.
بله، درست است. او می‌تواند هرچه بخواهد، آن‌جا انجام دهد. خود داستان در واقع در مورد انسانی است که تلاش می‌کند حق این را پیدا کند که کار خودش را انجام دهد.

آپارتمان در فیلم مانند شخصیت سوم عمل می‌کند. هنگامی که آنتونی وارد اتاق می‌شود، بر آن حکم‌فرما می‌گردد و زمانی که تیلدا وارد می‌شود، همه چیز تفاوت دارد. شکل این تغییرات در طول فیلم بسیار جذاب است.
بله، خودم هم نمی‌دانستم آپارتمان به این شکل تبدیل به یکی از شخصیت‌های فیلم می‌شود. زیرا در سایر فیلم‌هایم نقطه شروع همیشه یک مکان خاص بوده که وجود خارجی دارد، اما در این مورد آن مکان دیگر وجود نداشت و ما باید از نو خلقش می‌کردیم.

آنتونی دیالوگ فوق‌العاده‌ای دارد؛ در مورد این‌که چطور ممکن است یک کنایه را با تمجید اشتباه بگیرد. نوشتن این دیالوگ‌ها برایتان سخت بود، یا جذاب، یا دردناک؟
خب، در حقیقت من این دیالوگ را ننوشتم. من طی فرایند ساخت فیلم دیالوگ نمی‌نویسم. نمونه‌هایی از دیالوگ‌ها را در دفتر داستانم می‌نویسم. نمی‌دانم باید آن را چه بنامم، اما در این دفتر هر صحنه‌ای طراحی شده، همین‌طور طرح هر داستان و شرح بسیاری از جزئیات در آن وجود دارد؛ جزئیات مفصلی در رابطه با این‌که هر کدام به چه چیز‌هایی فکر می‌کنند و کمی هم درباره این‌که چه می‌گویند. از این طریق، سعی می‌کنم نوعی نقشه احساسی برای شخصیت‌ها بکشم تا بازیگرانی که اجازه دسترسی به آن را دارند، از آن بهره ببرند تا زمانی که حرف می‌زنند، صدایشان از درون شخصیت‌ها خارج شود. البته من نمی‌گویم چه بگویند. تام بازیگر باهوش و با‌انگیزه‌ای است و با استفاده از خاطرات و نامه‌هایی که به دست شخص حقیقی نوشته شده بود، چندین ماه را صرف قرار گرفتن در قالب این نقش کرد. او توانست به‌خوبی تا اعماق شخصیت نفوذ کند. من هم راهنمایی‌اش می‌کردم، اما کلماتی را که از دهان آنتونی خارج می‌شد، تام می‌ساخت.

رویکرد شما در قبال داستان و اشتیاق مخاطب برای پی بردن به داستان فوق‌العاده است. هنگام تماشای فیلم‌های شما می‌‌دانم باید انتظار چه چیزی را بکشم، یا حتی این‌که در ناخود‌آگاهم می‌خواهم چه اتفاقی بیفتد. شما اغلب بدون نمایش چیزی برخلاف انتظار، نشان می‌دهید که همیشه موضوع بر سر این قبیل بده و بستان‌ها نیست.
کاملاً درست است. با این توصیفات یعنی گاهی نتیجه فیلم نا‌امیدکننده از آب در‌می‌آید؟

خیر، به‌هیچ‌وجه. به عنوان مثال، من متوجه شدم غالباً در فیلم‌هایی که شخصیتی اعتیاد دارد، داستان‌ها از چهارچوب مشخصی تبعیت می‌کنند. اما فیلم شما بیشتر به سمتی می‌رود که جولی توازن زندگی‌اش را پیدا می‌کند و اجازه نمی‌دهد بر او تسلط پیدا کند.
بله، من آگاهم که از الگو‌های داستان‌گویی پیروی نمی‌کنم. این‌طور نیست که به صورت آگاهانه از انجام دادنش امتناع کنم، اما بسیار مراقبم که کاری را تنها برای تأثیرگذاری، یا این‌که «انتظار می‌رود»، یا حتی برای خوشایند مخاطب انجام ندهم. خوب است نزدیک به تجربیات خودم باشم. از سال‌ها پیش علاقه‌ام را نسبت به هر نوع ساختار قراردادی از دست داده‌ام و فقط تلاش می‌کنم از غریزه‌ام پیروی کنم. گاهی ممکن است غرایز ضددراماتیک به نظر برسند، یا شاید در چشم من درام در چیز‌های کوچک یافت می‌شود.

در افتتاحیه فیلم به تمایلتان برای اجتناب از نوستالژی اشاره کردید. شاید این موضوع خیلی روشن باشد و نیازی به توضیح نداشته باشد. اما می‌توانید توضیح بدهید از نظر شما مشکل نوستالژی چیست؟
اعتقاد دارم می‌تواند منجر به سانتی‌مانتالیسم شود و از نظر من سانتی‌مانتالیسم جذابیت ندارد. البته خودم نسبت به آن دوران حس نوستالژی زیادی دارم. زمانی که بر‌می‌گردم به عقب و دفتر خاطرات آن روز‌هایم را می‌خوانم و به افکار و احساسات آن دورانم فکر می‌کنم، از اعماق وجودم آرزو می‌کنم ای کاش می‌شد دوباره آن روز‌ها را تجربه کنم. حرفم این نیست که می‌خواهم دوباره ۲۰ ساله شوم، اما شاید مقاطعی از ۲۰ سالگی‌ام باشند که دوباره زیستنشان دل‌پذیر است. این همان نوستالژی است، اما من دلم نمی‌خواهد این را به درون فیلمم سرازیر کنم. به نوعی مثل کشیدن یک چادر روی فیلم است. نه این‌که من احساسات را پس بزنم، بیشتر منظورم شکل خاصی از سانتی‌مانتالیسم است.
منابع:
Vulture.com
Theplaylist.net

مرجع مقاله