فیلمنامهنویس و کارگردان: جیم جارموش، تهیهکننده: کارتر لوگان، تدوین: آفونسو گونچالوز، مدیر فیلمبرداری: فردریک المز، موسیقی: اسکورل، بازیگران: بیل مورای، آدام درایور، تیلدا سوینتون، سلنا گومز، ژانر: کمدی، تخیلی، ترسناک، محصول 2019 آمریکا، 103 دقیقه، درآمد فروش: 14.4 میلیون دلار، پخش از فوکوس فیچرز
خلاصه داستان: در پاسخ به شکایتی از کشاورز فرانک میلر در مورد ناپدید شدن مرغهایش، مأموران پلیس محلی سنترویل، کلیف روبرتسون و رونی پترسون، درباره این موضوع با هرمیت باب، که خیلی فرد عادیای نیست، در جنگل صحبت میکنند. در هنگام بازگشت به مرکز، کلیف متوجه میشود ساعت از هشت شب گذشته، اما هوا هنوز روشن است و رونی نیز میبیند که ساعت و موبایلش کار نمیکنند. کشاورز میلر در رستوران محلی درباره هرمیت باب با هنک تامپسون، مالک فروشگاه سختافزار، حرف میزند. هنک گزارش نگرانکنندهای درباره شکست قطبی را از رادیو میشنود. هنک و فرن، پیشخدمت غذاخوری، نیز تعجب میکنند که چرا بیرون هوا تاریک نشده است. ترانه «مردهها نمیمیرند» از رادیو پخش میشود.
در مرکز بازداشت جوانان جرونیمو به زندانیان، جوان اولیویا و استلا، میگوید شکست قطبی چرخش زمین را تغییر داده است. دنی پرکینز، صاحب متل، در حال تماشای گزارشی درباره رفتار عجیب حیوانات است، درحالیکه گربههای او نیز گم شدهاند. کشاورز میلر نیز متوجه میشود حیوانات مزرعه او ناپدید شدهاند.
سرانجام شب دو کارگر رستوران مشغول کار هستند که بوی قهوه آنها باعث جلب توجه دو زامبی میشود و زامبیها به آنها حمله میکنند. صبح روز بعد هنک پلیس را خبر میکند و میگوید که مطمئن است این سلاخی کار زامبیها بوده است.
زو همراه جک و زاک برای سوخت در پمپ بنزین بابی توقف میکنند و سیدی «مردهها نمیمیرند» را میخرند و به هتل میروند. کلیف و رونی درباره قتل در رستوران با دنی حرف میزنند. این دو افسر با زو، جک و زاک در متل ملاقات میکنند و به آنها میگویند شبها بیرون نروند. الیویا، استلا و جرونیمو نیز درباره قتلهای رستوران در بازداشتگاه نوجوانان حرف میزنند. جرونیمو معتقد است آخرالزمان زامبیها رسیده است و آنها مسئول مرگومیر هستند.
کلیف و رونی هنگام تحقیق در مورد گورستان با قبرهای باز روبهرو میشوند. هرمیت باب از دور آن دو افسر را زیر نظر دارد و او نیز متوجه ظهور زامبیها میشود. رونی به کلیف میگوید که چگونه باید یک زامبی را بکشد. بابی و هنک نیز درحالیکه اسلحههایشان را آماده میکنند، درباره کشتن زامبیها حرف میزنند. بعدازظهر زامبیهای بیشتری از قبرها بلند میشوند. به هتل حمله میشود و دنی نیز میمیرد و تبدیل به زامبی میشود. زو، جک و زاک بعد از شنیدن اخبار هشدار در اتاق را قفل میکنند.
کلیف و رونی به مرکز پلیس برمیگردند و درباره زامبیها به مندی میگویند. مالوری اوبراین دوباره زنده میشود ورونی مالوری را فریب میدهد. دو جنازه در مردهشویخانه دوباره زنده میشوند. زلدا با شمشیر سر آنها را جدا میکند. زلدا به مرکز پلیس میرود و به سه افسر پلیس کمک میکند. افسرها با هم به گشت میروند و زلدا را در ایستگاه تنها میگذارند. زلدا از کامپیوتر دفتر پیغام رمزگذاریشدهای را میفرستد. افسرها به هتل میروند و با جسد زو و دوستانش روبهرو میشوند. رونی برای جلوگیری از زنده شدن دوباره جسدها سر آنها را جدا میکند.
هنک و بابی در فروشگاه سختافزار گیر زامبیها افتادهاند. هرمیت باب میبیند که زامبیها مشغول سلاخی میلر هستند. جرونیمو، الیویا و استلا از بازداشتگاه نوجوانان فرار میکنند. ماشین گشت در گورستان از سوی زامبیها محاصره میشود. مندی از ماشین پیاده میشود تا نزد مادربزرگش وسط زامبیها برود. رونی به کلیف میگوید او میدانسته این داستان پایان بدی دارد، چراکه جیم کل سناریو را به او داده است.
زلدا خودش را به قبرستان میرساند و با آرامش میان قبرستان راه میرود. زامبیها از کنار ماشین گشت کنار میروند، درحالیکه یک بشقابپرنده بالای سر قبرستان ظاهر شده است. کلیف و رونی با تعجب شاهد این ماجرا هستند که بشقابپرنده زلدا را با نور درون خودش میکشد و میرود. رونی میگوید طبق فیلمنامه آنها باید حمله کنند. کلیف و رونی از ماشین پیاده میشوند و شروع به کشتن ساکنان زامبیشده شهر میکنند. هرمیت باب از جنگل با دوربین شاهد این جنگ است، کلیف و رونی درنهایت مغلوب زامبیها میشوند.