جاده زندگی منتهی به بن‌بست مرگ

گفت‌و‌گو با جیم جارموش، درباره فیلمنامه «مردگان نمی‌میرند»

  • نویسنده : دیوید فیِر
  • مترجم : سهند زرشکیان
  • تعداد بازدید: 401

مترجم: سهند زرشکیان

جیم جارموش از دیرباز به واسطه ساخت فیلم‌های مستقل و دور از جریان اصلی، نزد منتقدان و مخاطبان سینما زبانزد بوده است. سینمای جارموش واجد یک ساختار روایی شاعرانه و مینی‌مال است. خلاقیت منحصربه‌فرد او در استفاده از ژانرهای مختلف سینمایی برای بازگو کردن درون‌مایه‌های انسانی و ادبی مورد نظرش همراه با چاشنی طنزی تلخ، امضای خاص جارموش بر هر فیلمی است که تاکنون ساخته است. این‌بار جارموش ۶۵ ساله به سراغ سینمای وحشت رفته و فیلمی آخرالزمانی ساخته است. مردگان نمی‌میرند به عنوان فیلم افتتاحیه جشنواره کن در سال 2019 انتخاب شد و به صورت گسترده در سینماهای آمریکا و فرانسه روی پرده رفت؛ فرصتی که هیچ‌گاه¬ نصیب فیلم‌های دیگر جارموش نشد. با او درباره فیلم آخرش به گفت‌وگو نشستیم تا از جذابیت‌ها و مصایبی که ساخت این فیلم به همراه داشته، برایمان بازگو کند.

چرا تصمیم گرفتید فیلمی در مورد زامبی‌ها بسازید؟
چند سال پیش، پیش از ساخت پترسون، قصد داشتم فیلمی از جنس قهوه و سیگار بسازم. شخصیت‌هایی خلق کنم که شبیه شخصیت‌های کارتونی باشند. در این حین به نظرم ساخت یک فیلم درباره زامبی‌ها بسیار جالب آمد.

ایده اولیه را چطور گسترش دادید و از آن در راه ساخت فیلم بهره بردید؟
حین نوشتن فیلمنامه در این فکر بودم که بازیگران مورد علاقه‌ام را گرد آورم و نقش شخصیت‌های اصلی را به آن‌ها بسپرم. هم‌چنین در نظر داشتم دیالوگ‌های گاه خنده‌دار و گاه بی‌معنی شخصیت‌ها را در بین صحنه¬های وحشت¬زای فیلم بگنجانم. این ایده اولیه‌ام برای ساخت مردگان نمی‌میرند بود. بعد از ساخت پترسون، وقتی دست به کار نوشتن فیلمنامه مردگان نمی‌میرند شدم، همه چیز را طوری روی کاغذ آوردم که پیش‌تر در نظر آورده بودم. البته نتیجه نهایی کار با آن‌چه در نظر داشتم، تفاوت‌هایی دارد. از سوی دیگر، ساخت مردگان نمی¬میرند خیلی مشکل‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم. یادآور می‌شوم که فیلم‌های ژانر وحشت از ایجاد حس تعلیق بسیار بهره می‌برند و در واقع استفاده خلاقانه از عنصر تعلیق باعث می‌شود چنین فیلم‌هایی از قدرت ترساندن یا غافل‌گیر کردن مخاطبان برخوردار شوند. اما در فیلم من هیچ تلاشی برای ایجاد و بهره‌برداری از احساس تعلیق صورت نگرفته است. در این فیلم باید ساختارهایی متفاوت را با هم ترکیب می‌کردم و این وظیفه‌ای خطیر و چالش‌برانگیز بود. اعتراف می‌کنم که مردگان نمی‌میرند از هر لحاظ سخت‌ترین فیلمی بوده که تاکنون ساخته‌ام. نوشتن فیلمنامه، روند تولید و آماده کردن نسخه نهایی فیلم برای نمایش عمومی کار پرمحنت و مردافکنی بود. البته حین ساخت مرد مُرده نیز مصایب پرشماری را به جان خریدم، ولی آن زمان خیلی جوان‌تر از الان بودم.

مرد مرده و مردگان نمی‌میرند هر دو فیلم ژانر هستند. می‌توان مدعی شد شما ارتباط تنگاتنگی با سینمای ژانر دارید و به قول منتقدی، ژانرهای مختلف را جارموشیزه می‌کنید.
ژانر فقط نقاب و قالبی است برای انتقال ایده. می‌توانید هر چه را می‌خواهید، در قالب ژانر مورد علاقه¬تان پیاده کنید و همین ویژگی بر جذابیت ژانر می‌افزاید. مرد مرده زیرشاخه‌ای از ژانر وسترن است. تنها عشاق زنده می¬مانند یک عاشقانه است و در عین حال نقبی به ژانر فرعی فیلم‌های خون¬آشامی زده است. کسی را دوست داشتن و او را به قصد لمس جاودانگی کشتن. زیبایی ژانر خون¬آشامی همین است. ادبی به نظر می‌رسد!  فیلم‌های من روایت¬گر داستان انسان‌هایی است که پذیرش عمومی را نپذیرفته‌اند و در تنهایی با زخم‌هایشان پیش می‌روند. اما در مورد فیلم‌های سینمایی باید تأکید کنم همه نوع فیلمی می‌بینم و خود را به فیلم‌های یک یا چند ژانر مشخص محدود نمی‌کنم.

حتی فیلم‌های ساخته‌شده در ژانر فرعی زامبی‌ها؟
من یک زامبی‌باز حرفه‌ای نیستم. حتی یک قسمت از سریال پرآوازه مردگان متحرک را ندیده‌ام. اما همیشه از دوست¬داران فیلم‌هایی همچون زامبی سفید (ویکتور‌هالپرین/1932) و با یک زامبی راه رفتم (ژاک تورنر/1943) بوده¬ام. برای من استفاده تماتیک از درون‌مایه زامبی‌ها همیشه جذاب بوده است. جورج اندرو رومرو را بزرگ¬ترین فیلم¬ساز و فیلمنامه‌نویس زامبی‌های دوران پست مدرن می‌دانم. در مردگان نمی‌میرند بارها به فیلم¬های رومرو ارجاع داده‌ام. خلاقیت او در این ژانر منحصربه‌فرد و ماندگار است. رومرو مفاهیم این زیرشاخه از ژانر وحشت را یک‌سره به طریقی نوین بازتعریف کرده است. زند¬گان نمی‌توانند مردگان را کنترل کنند. زامبی¬ها عموماً غیرقابل کنترل هستند. همچون موجوداتی از جنس هیولا، خون‌آشام، فرانکنشتاین، گودزیلا و از این دست. آن‌ها خارج از ساختار اجتماعیِ انسانی قرار می‌گیرند و آن را تهدید می‌کنند. رومرو زامبی‌ها را به ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه کنونی پیوند زده است. در دنیای رومرو، زامبی‌ها از دل فروپاشی نظام اجتماعی انسان‌ها پدید آمده‌اند. بارها و بارها فیلم شب مردگان زنده (جورج رومرو/1968) را دیده‌ام و اساساً او از کارگردان‌های مورد علاقه¬ام است. زامبی‌های رومرو شبه‌انسان‌های بی‌جانی هستند که ردی از زندگی بر خود دارند. به نظر من سازنده فیلم شب مردگان زنده از هوش اجتماعی بسیار بالایی برخوردار است و موفق شده یک شاهکار سینمایی خلق کند.

زامبی‌های فیلم شما از وای‌فای و قهوه و گیتار دم می‌زنند!
این ایده برآمده از فیلم طلوع مردگان (جورج رومرو/1978) است. این‌که زامبی‌ها کارهایی بکنند که در دوران زندگی از عاداتشان بوده است. مثل گیتار زدن یا راگبی بازی کردن. اما این‌بار زامبی‌ها مشغولیات دوران زندگی‌شان را بدون جان زنده می‌کنند.

شخصیت‌های داستانی چطور در ذهنتان جان می‌گیرند؟ آیا برای شخصیت‌پردازی از عواملی خاص تأثیر می¬پذیرید؟
هنگام نوشتن فیلمنامه به این مسئله فکر نمی‌کنم که افکار از کجا به خاطرم می‌آیند. فقط و فقط آن‌ها را روی کاغذ می‌آورم و قلمی می‌کنم. این‌که شخصیت آدام درایور را که در فیلم پترسون نقش راننده‌ای عاشق‌پیشه را بازی کرده، در دام زامبی‌ها گرفتار کنم، ایده‌ای خنده‌دار به نظرم رسید و از زمان ساخت پترسون به آن فکر می¬کردم. خیلی ساده همین ایده را روی کاغذ آوردم و اجرایی کردم.
 
شخصیت‌های مردگان نمی‌میرند در دایره‌ای تنگ و خوفناک محصور شده‌اند و چاره‌ای ندارند جز این‌که واقعیت باورنکردنی زندگی‌شان را بپذیرند و با جان و دل به مبارزه تن بدهند، شاید که زنده بمانند.
درست است. شخصیت‌های فیلم گرفتار وحشتی بی¬پایان شده‌اند که به گرفتاری‌های ما در دوران و دنیای کنونی شباهت دارد. گرفتاری‌هایی ناشی از ناکارآمدی‌های یک نظام اجتماعی ویران¬گر، جهنمی‌ و در حال فروپاشی. همه می‌دانیم که چه بلایی سر خودمان و زمین و زمان آورده‌ایم و بااین‌حال، خود را به ندانستن می‌زنیم. هر چند دنیایمان را دنیایی وحشتناک‌تر از جهان خیالی زامبی‌ها می‌دانم، تلاش می‌کنم در فیلم‌هایم پرتوی از امید به قلب تماشاگر بیندازم.
 
مردگان نمی‌میرند کمدی تلخی است. نه به تلخیِ فیلم شمشیر سرنوشت، اما به شیوه خود غم¬افزا و عصیان¬گر است.
به نظر من بسیاری از مردم از خطراتی که دم به دم افزون شده و جوامع انسانی را از ابعاد مختلف تهدید می‌کنند، چنان که باید، آگاه نیستند. گویی به خواب غفلت فرو رفته‌اند و قصد بیدار شدن ندارند. در این شرایط ابرموجوداتی مثل زامبی‌ها می‌توانند از خواب بیدارشان کرده و هشیارشان کنند. من فعال و کنش-گر اجتماعی نیستم. اما در مقام فیلم‌ساز فیلمی درباره زامبی‌ها ساخته‌ام تا احساسم را نسبت به زمانه هول¬افزایی که در آن زندگی می‌کنم، با مخاطب در میان بگذارم.
منبع: سایت www.rollingstone.com

مرجع مقاله