فیلمنامهنویس و کارگردان : نوید دانش
مدیر فیلمبرداری: حسین جعفریان
تدوین: هایده صفی یاری
موسیقی: پیمان یزدانیان
تهیهکننده: احسان رسولاف
سال ساخت: 1394، سال پخش: 1399
بازیگران: هدیه تهرانی، علی مصفا، نگار جواهریان، پانتهآ پناهیها، علیرضا آقاخانی، مرتضی فرشباف، مهسا طهماسبی، کاوه کاتب
خلاصه داستان: حامد فارغالتحصیل دانشگاه هنر است که پس از حضور در خارج از کشور همراه همسرش مینو به ایران بازگشته و تلاش میکند سپیده، یکی از دوستان نزدیک دانشگاهی خود، را بیابد. در جریان این پیگیریها دوست مشترکشان کاوه که در فروشگاهی کار میکند، از حضور سپیده برای تهیه چند دیسک آموزشی خبر میدهد.
مینو، همسر حامد، از شرایط حال حاضر همسرش احساس نارضایتی میکند و قصد تغییر شرایط را دارد. او حاضر میشود حامد با سپیده دیدار کند.
سپیده، همسر مسعود، که پس از فارغالتحصیلی بنا به دلایلی نامعلوم خود را از همدورهایهایش پنهان کرده بود، در یک آموزشگاه به کودکان زبان انگلیسی تدریس میکند.
سمیرا، خواهر سپیده، دانشجوی همدوره مسعود است که با منصور، دیگر دانشجوی دوران خود، ازدواج کرده است. بهتازگی دوست سرزندهشان، مائده، خودکشی کرده است.
مینو تصمیم میگیرد حامد را مهیای دیدار با سپیده کند و در مسیر رفتن به این ملاقات با بیان جملاتی قصد توجیه او را دارد: «آدمها از شرایطی که توشن، راضیان. نباشن، تغییرش میدن. مهم نیست به چه قیمتی. حرف من اینه که بالاخره میرسه روزی که یا باید خودت تغییر کنی، یا باید شرایط رو تغییر بدی. من الان از این شرایطی که تو توش هستی، راضی نیستم، چون منم توشم.» در فروشگاه و پس از دیدار حامد و سپیده، حامد متوجه تغییرات رفتاری سپیده میشود، اما سپیده که از این دیدار شوکه شده، بلافاصله بعد از حضور در خانه میخوابد. او بابت تغییر رفتارش پاسخی به همسرش نمیدهد.
صبح روز بعد مسعود بهتنهایی به مراسم خاکسپاری مائده میرود. در مراسم و در پاسخ به احتمال خودکشی، سمیرا از نحوه مرگ شترها به مسعود میگوید: «تو میدونی شتر چهجوری میمیره؟ شتر میتونه چند روزی توی بیابون بدون اینکه چیزی خورده باشه، همراهش رو ببره، اصلاً هم تو حالش فرقی نمیکنه تا آخرین لحظه که یهو وایمیسه. میشینه، میمیره. انگار که دکمهش رو زده باشن و یهو خاموش شده باشه.»
تأثیر این ماجرا و رفتار عجیب سپیده، مسعود را در پی حل ماجرا میکشاند. با ضبط بخشی از موسیقیای که سپیده گوش میدهد، به فروشگاه شب گذشته میرود و آن اثر را تهیه میکند و متوجه میشود که همسرش به همراه کاوه و حامد در یک دوره در دانشگاه تحصیل میکردند. کاوه که به ماجرا شک میکند، سپیده را از حضور همسرش مطلع میکند. سپیده به محل کار همسرش میرود تا دلیل تغییر رفتارش را شرح دهد. حضور تعجببرانگیز سپیده باعث کنجکاوی بیشتر مسعود میشود و او را به آموزشگاه حامد میکشاند. در آنجا با مینو دیدار میکند، که ناگهان کاوه نیز در محل حاضر میشود. در بازگشت به خانه، مسعود، سپیده را از خرید خانهای بدون آگاهی او مطلع میکند که باعث مشاجرهای بین آن دو میشود. سپیده از خانه بیرون میرود و از طریق کاوه با حامد که درگیر چک صدا در استودیو است، تماس میگیرد. مینو به عنوان اعتراض محل را ترک میکند و به منزل برمیگردد. حامد نیز پس از پایان مکالمه و فهمیدنِ تنفرِ سپیده نسبت به خودش در پی مینو به خانه میرود.