فیلمنامه نویسان: آرش لاهوتی، جمیله دارالشفایی
کارگردان: آرش لاهوتی
مدیر فیلمبرداری: فرشاد محمدی
تدوین: مهدی حسینیوند
موسیقی: کریستف رضاعی
تهیهکننده: علیرضا قاسمخان
بازیگران: هدیه تهرانی، علی مصفا، مهران احمدی، علیرضا استادی، ژیلا شاهی، صدف عسگری، رویا حسینی، لیلی فرهادپور
سال ساخت: 1396، سال پخش: 1399
خلاصه داستان: آبان زنی میانسال اهل یکی از روستاهای شمالی است که به دلیل ازدواج با مردی تهرانی به نوعی طرد شده است. او همچنین یکی از صاحبکارهای مهم روستا در فصل چیدن پرتقال است. با مطمئن شدن از تعداد نیروهای رقبا و تأمین کارگرهای غیربومی سعی دارد با هدف شکست کاظم قرارداد اصلی را از آن خود کند. مجید، همسر آبان، روزهای خود را با ماهیهای آکواریوم میگذراند تا تحمل زندگی در بین اهالی این روستا سادهتر شود. او همچنین در فکر پرورش ماهی آکواریومی نیز است، تا بلکه بتواند از آن طریق کسب درآمد کند.
کاظم یکی از پیمانکاران اصلی کسبوکار چیدن پرتقال در منطقه و رقیب اصلی آبان است. سالها پیش در حادثهای در محل کار کاظم، بچه آبان هنگامی که باردار بود، سقط شد.
یعقوب، باغدار بزرگ منطقه، به کار صادرات پرتقال مشغول است. هر ساله در فصل چیدن پرتقال، قراردادی را با یکی از پیمانکاران محلی میبندد.
فیروزه یکی از کارگران اصلی آبان است که سالها پیش همسرش را در حال انجام دادن کاری برای آبان از دست داد. مجید و فیروزه رابطهای پنهانی با یکدیگر دارند.
داستان با رسیدن فصل چیدن پرتقال آغاز میشود. آبان که از تعداد کارکنان کاظم آگاه است، در جلسه مهمی که در خصوص نرخ دستمزد فصلی کارکنان است، حاضر میشود. او با دانستن کمبود تعداد کارگران کاظم و اعلام این موضوع به یعقوب موفق میشود قراردادی را با این زمیندار ببندد و برای تضمین قول میدهد سند خانه، زمین و انبارش را برای او بیاورد. روز بعد هنگامی که قصد تحویل سندها را دارد، متوجه میشود که مجید قسطهای مربوط به انبار را نداده و به همین خاطر سند آن همچنان در گروی بانک است. آبان مجبور میشود ماشینش را بفروشد تا به تعهد خود در قبال تحویل سندها عمل کند. همچنانکه کارگران مشغول چیدن پرتقالها هستند، او در حین کار با مشکلات عدیدهای مواجه میشود که صحنه به صحنه به وقوع پیوسته و نشان از سختی راه دشوار او برای اتمام کار دارد. از جمله پیدا نکردن خانهای برای کارگران فصلیاش که مجبور میشود همگی آنها را به خانه کارگران بومی ببرد. پس از خبر کردن پلیس برای اسکان غیرقانونی کارگران به پاسگاه میرود تا خود را تبرئه کند. در پی سرقت از انبارش به میدان ترهبار میرود تا میوهها را جایگزین کند. علیرغم توافق قبلی با کارگران برای پرداخت، برخی از آنان به تحریک مریم سرکار حاضر نمیشوند. آبان مریم عاصی را دیگر تحمل نکرده و شوهرش را از حضور پنهانیاش در آنجا مطلع میکند. مجید نیز که در ظاهر از این شرایط پرتنش به تنگ آمده، او را تنها میگذارد.
آبان در پایان روز کاریِ بعد، مجید و فیروزه را در انبار با یکدیگر میبیند و فیروزه را اخراج میکند. در روز پایانی وقتی از خانه بیرون میآید، وانتش را نمیبیند. او خسته و مستأصل به باغ میرود و میبیند همگی کارکنان در محل کار حاضرند و مجید نیز همراه دیگران در حال اتمام کار است. در سکانس پایانی او را در دفتر کار یعقوب میبینیم که در حال حساب کتاب کردن با او و دریافت تضامین خود است.