در چند ماه اخیر دو اتفاق مهم در زمینه فیلمنامهنویسی رقم خورد که در هر دوی آنها بنیاد سینمایی فارابی سهم عمده را داشت. اولی امضای تفاهمنامه بین بنیاد سینمایی فارابی و انجمن صنفی فیلمنامهنویسان خانه سینما بود و دومی حمایت از آثار اقتباسی. توضیحات مفصلتر و چگونگی سازوکار این دو طرح در گفتوگو با حبیب ایلبیگی، معاونت فرهنگی بنیاد سینمایی فارابی، تبیین و تشریح شد.
در خبرها خواندیم بنیاد سینمایی فارابی مستقیماً اجرای دو طرح حمایتی را بر عهده گرفته است. از آنجایی که موضوع این دو طرح حمایتی مربوط به فیلمنامه است، مطمئناً برای خوانندگان فیلمنگار موضوع مهمی است و بسیاری علاقهمندند از جزئیات اطلاع پیدا کنند. به همین دلیل مزاحمتان شدیم تا از چندوچون قضیه اطلاع پیدا کنیم.
در طول ۴۰ و اندی سال فعالیت، فیلمنامهنویس و جایگاهش بخش مهمی از حمایتهای بنیاد سینمایی فارابی را به خود اختصاص داده است. هدف نیز ارتقای این صنف و تثبیت اعضای آن در پیکره یک اثر سینمایی و همچنین حمایتهای مادی و معنوی از این قشر بوده تا باعث شود تهیهکنندگان، سرمایهگذاران و سایر عوامل- بیرون از این سازمان هم- به شأن و منزلت فیلمنامهنویس توجه بیشتری کنند. از طرف دیگر، یکی از بلایایی که سینمای ما مدتهاست دچارش شده، اصرار و افراط به مؤلف بودن خود کارگردان است که این صنف علاقهمند است خودش فیلمنامه بنویسد و حتی به سمت تهیهکنندگی هم برود. برای جبران و زدودن این آفت، ما با طرح و برنامههایی، به دنبال این هستیم که سینمای ایران این تفکیک را قائل شود تا به شکل حرفهای و بهتری نویسنده جایگاه خودش را داشته باشد و در تیتراژ فیلم، فیلمنامهنویس از کارگردان جدا باشد و هر کدام به شکل حرفهای کار خودشان را انجام دهند.
طی این سالها طرحهای مختلفی برای جذب یا سفارش اولویتهای بنیاد سینمای فارابی به فیلمنامهنویسان داده شده است. آخرین طرح ارائهشده در سال 99 در دورانی که همهگیری ویروس کرونا موجب کمکاری، فشار اقتصادی و خانهنشینی بسیاری از افراد شد، تعاملی میان ریاست سازمان سینمایی و انجمن فیلمنامهنویسان صورت گرفت تا از طریق بنیاد سینمایی فارابی، از انجمن صنفی فیلمنامهنویسان خانه سینما حمایت شود.
خاطرم هست یک بار دیگر در چندین سال قبل این طرح- یا مشابه آن- در دستور قرار گرفته بود.
در دهه 80 همکاری میان کانون فیلمنامهنویسان آن زمان و فارابی به شکل خرید فیلمنامه بود؛ مثلاً خرید 50 فیلمنامه. به این صورت که کانون فیلمنامهها را پیشنهاد میداد و یک گروه انتخاب در فارابی، فیلمنامهها را بررسی میکردند. در واقع فیلمنامههایی که از قبل نوشته شده بودند، خریداری میشد.
احتمالاً دلیل شکست آن طرح همین نکته آخری بود که اشاره کردید؛ فیلمنامههای از قبل نوشتهشده!
به نظر من در یکی دو سال اخیر در سازمان سینمایی یک اتفاق خوب افتاده و آن این است که در سازمان به طور واضح و روشن به اولویتهایی که همه زیرمجموعههای سازمان سینمایی باید به آن توجه کنند، پرداختهایم؛ مسئلهای که شاید کمتر در دورههای مختلف به آن توجه شده است. در این دوره چهار تا پنج اولویت مشخص شده و همه بخشهای سازمان، چه فارابی، چه انجمن سینمای جوان و چه مرکز گسترش-که از تولیدات فیلم در شکلهای مختلف حمایت می کنند- باید با توجه به این اولویتها انتخاب و حمایتهایشان را از طرح و فیلمنامههای سازندگان، انجام دهند.
و طرح جدید که استارت آن در اوایل سال خورد...
در این طرح، مبلغی به عنوان حمایت اولیه به همه اعضای انجمن فیلمنامهنویسان خانه سینما که اعلام آمادگی و ثبتنام کردند، پرداخت شد و آنهایی که خواهان ادامه کار هستند، باید طرح پنج صفحهای فیلمنامه خود را به ما ارائه دهند تا در شورا بررسی شود.
اعضای این شورا شامل چه کسانی است؟
شورا متشکل از نماینده انجمن صنفی فیلمنامهنویسان، آقای مهدی سجادهچی، نماینده رئیس سازمان سینمایی، آقای محمود اربابی، و من نیز به عنوان معاون فرهنگی بنیاد است که بررسی این طرحها را انجام میدهیم و در صورت تصویب طرح، صاحب آن برای عقد قرارداد نگارش فیلمنامه معرفی میشود.
در جریانم که صرف ثبتنام اولیه، مبلغ سه میلیون بلاعوض به اعضای صنف پرداخت شد. در ادامه راه، برآورد و پرداختها چگونه است؟
بعد از تصویب طرح، مبلغ 30 میلیون تومان بابت نگارش به فیلمنامهنویس پرداخت خواهد شود.
این مبلغ با تعرفهای که سال گذشته خانه سینما برای کف قرارداد نگارش یک فیلمنامه تعیین کرده، جور درنمیآید.
شما حالت کلی کار را در نظر بگیرید. فیلمنامهای که نوشته میشود، نویسنده یا موفق میشود با تهیهکننده قرارداد ببندد، یا خیر. حال، ما انتخابی را در این طرح برای نویسنده قرار دادیم. به این ترتیب که بعد از نگارش فیلمنامه و پایان کار و دریافت مبلغ قرارداد ۳۰ میلیون تومانی، او این اختیار را دارد که فیلمنامه را به دفاتر سینمایی، تهیهکنندگان و سرمایهگذاران ارائه دهد و اگر سرمایهگذار پیدا کرد و کسانی علاقهمند بودند به تولید فیلمنامه، وجهی را که از فارابی گرفته، پس بدهد تا فیلمنامه در اختیار خودش قرار گیرد. حال نویسنده مختار است با هر مبلغی که عرف است و با تهیهکننده به توافق میرسد، آن را به فروش برساند، یا اینکه در صورت تمایل فارابی برای تولید یا حمایت از آن، میتواند فیلمنامه را در اختیار فارابی قرار دهد.
به لحاظ محتوایی چه ویژگیای را در این طرح حمایتی میبینید؟
تفاوت مهم در این است که نویسندگان موضوعات را با توجه و بر اساس اولویتهایی که فارابی معین کرده، مینویسند. نکته بعدی تأکید بر ژانر است. با توجه به مغفول بودن ژانرهای مختلف در سینمای ایران، چنانچه طرحهایی باشند که بتوانند ژانرهای کمتر کارشده را پوشش دهند، در اولویت ما قرار میگیرند.
آیا این طرح ددلاین هم دارد؟ از این حیث داشتن ددلاین طولانی اهمیت دارد که به نویسنده فرصت بدهد، زیرا یک عادت رایج در نویسندگان هیچگاه تغییر نخواهد کرد؛ بیرون کشیدن متنهای تاریخ مصرف گذشته. در این فراخوانها قاطبه آثار فرستادهشده تشکیل شده از طرح و فیلمنامههایی که نویسنده در آرشیوش دارد و تاکنون هیچکس حاضر به ساخت و حمایت از آنها نشده است. حال اگر ددلاین هم کوتاه باشد، نداشتن فرصت برای رسیدن به یک طرح خوب، انگیزه بیرون کشیدن متون خاکخورده را تشدید میکند.
البته در این مسیر چالشهایی وجود داشت و دارد. قرار هم بر این بود که فیلمنامههایی که قبلاً ارائه شده و در شوراها پذیرفته نشدهاند، ارائه نشوند. ولی همانطور که اشاره کردید، متأسفانه برخی از متنهای بررسیشده، همان آثار ارائهشده قبلی بودند. درحالیکه هدف ما از این برنامه واداشتن فیلمنامهنویسان به خلق آثار جدید بود. اینکه برخی از آنها آثار قبلتر نوشتهشده را ارائه میدهند، نشاندهنده این است که برای تعدادی از دوستان ماجرا آنقدر جدی نیست که بروند یک کار نو و جدید با توجه به اولویتهای اعلامشده بنویسند. خیلی از این طرحها و ایدهها قبلتر از سوی اعضای شورا خوانده شده و برای آنها آشناست و متوجه این موضوع میشوند. من این را تنها آسیب این دوره میدانم. البته این را هم میدانیم بسیاری از نویسندهها دلبسته آثاری هستند که مینویسند و فکر میکنند که مثل بچههایشان هستند و باید آنها را به ثمر برسانند. این توجیه قابل پذیرش است، ولی فکر میکنم تداوم و گفتوگو در این زمینه مهم است. در مورد ددلاین، برای امسال، فیلمنامهنویسان میتوانند تا بهمن 99 طرحهایشان را ارائه دهند. معتقدم اصولاً این نوع برنامهها در طولانیمدت میتواند نتیجه خود را نشان دهد و باید یک طرح همیشگی و روتین هر ساله باشد. قرارمان با رئیس سازمان سینمایی هم این است که اگر طرح موفقیتآمیز باشد و مورد استقبال قرار گیرد و- با توجه به اولویتها- ایدههای خوبی تصویب شود، در سالهای بعدی هم میتواند این برنامه ادامه پیدا کند.
بد نیست به موضوع اولویتها بپردازیم که برخی از فیلمسازان را معترض خود کرده است و برخیها آن را دستوپاگیر میدانند. بهشخصه قائل نیستم به اینکه چنین خطوطی که صرفاً راهکارهای کلی میدهند، آنچنان محدودیت ایجاد کنند. اگر حتی همین اولویتها هم با نگاه خلاقه- و نه نگاه سلبی- دیده شوند، میبینیم که شخصیتها و داستان خودشان را بر همان اساس پیدا میکنند و پیشنهادهای غافلگیرانهتری نسبت به زمانی که دست نویسنده برای پرداختن به هر موضوعی باز است، ارائه میکنند. هر چند آن روی سکهای هم دارد و تعدادی فیلمنامه خوب قربانی در اولویت نبودن موضوعشان میشوند.
بههرحال شاید نویسندگان این رویکرد را نوعی سفارش قلمداد کنند، که فکر میکنم خوب است اینجا به این بحث بپردازیم. به عنوان مثال، اگر شما در آمریکا زندگی کنید و کارتان همین فیلمنامهنویسی باشد، با کمپانیهای فیلمسازی چطور ارتباط میگیرید؟ آیا آنها به شما سفارش نمیدهند؟
آنطور که من شنیدهام، سفارش آنها ظاهراً فقط یک قید خیلی مهم دارد؛ فیلمنامه باید پتانسیل یک فیلم پرفروش را داشته باشد. در واقع با بررسی طیف محتوایی گسترده آثار هالیوود میتوان مطمئن بود که تنها خط قرمز آنها یک چیز است؛ احتمال شکست تجاری!
این اهمیت و وزن بیش از حد دادن به بازگشت سرمایه هم خودش نوعی سفارش است که دست و پای بسیاری از جریانات و فیلمسازان مستقل، هنری و تجربی را میبندد.
برعکس سینمای ما که همه چیز اهمیت دارد جز بازگشت سرمایه. این موضوع حتی برای خود فیلمساز هم اهمیتی ندارد و سال بعد، فیلم بعدی را روانه شورای پروانه نمایش میکند.
نکته جالب این است که تعدادی از فیلمسازان ما تولیداتشان از آثاری است که اتفاقاً سفارشش را از مراکزی که این فاندها را در اختیارشان قرار میدهند، میگیرند. یعنی برای گرفتن سرمایه، متنهایشان را ارائه دادهاند و اگر با نیازهای آن مراکز سفارشدهنده منطبق بوده، کار به تولید رسیده است. این مراکزی که این فاندها را میدهند، راجع به دهها موضوع مثل حقوق بشر، محیط زیست، آلودگی هوا، تبعیضنژادی و... فاند میدهند، زیرا دغدغه یا علاقهشان آن است. پس اگر شما یا من برویم ایدهای را بدهیم که نیازهای آنها را برآورده کند، در اصل سفارش چیزی را که آنها دوست دارند، کار کردهایم. مشخص نیست چرا فیلمسازان ما این نوع جذب سرمایه را سفارش قلمداد نمیکنند، درحالیکه در داخل، ما هم- البته نه با شکل و شمایل و پوشش آنها، بلکه در شکل خیلی مستقیمتر- این نوع گفتوگوها را میکنیم. اولویتهایمان را اعلام میکنیم و میگوییم علاقهمند هستیم این موضوعات را در این دوره کاری تولید کنیم. من نمیتوانم میان اینها فرقی قائل شوم. شاید در خارج از کشور در کنار بسیاری از جشنوارههای خارجی که این فاندها داده میشود، پوشش یا سازمان دولتی نباشد، ولی باید پرسید پولها از کجا میآید؟ زیرا یک فرد یا شرکت خصوصی که همیشه دنبال درآمد است، بعید میدانم بخواهد روی این موضوعات عامالمنفعه سرمایهاش را هزینه کند.
در مورد آن ایدههای سهمیلیونی، هر کسی که یک ایده داد، سهمیلیون به حسابش واریز شد. به نظر میرسد در این اقدام بیشتر بحث حمایتی بود نه یک حرکت یا اتفاق سینمایی. به چند نفر این مبلغ پرداخته شد؟
بله، چون حدوداً ۱۲۰ تا ۱۳۰ نفر اعلام آمادگی کردند، و این حداقل کمکی بود که سازمان به نظرش رسید به فیلمنامهنویسان بکند.
در واقع هرکسی هر ایدهای داشت، بدون عبور از فیلتر خاصی پذیرفته میشد؟
در وهله اول، حتی بدون ارائه ایدهای این پرداختها انجام شد. کسانی که ایده و پس از آن طرح را میدهند، امکان رفتن در آن رقابتِ تصویب و تأییدیه، و دریافت ۳۰ میلیون تومان برای نگارش فیلمنامه را برای خودشان ایجاد میکنند و آنهایی که ایدهای را برای بررسی به شورا نمیدهند، در همان مرحله سهمیلیون تومان باقی میمانند. یعنی مقرر شد حتی به افرادی که همان ایده اولیه را نیز ارسال نکردند، سهمیلیون پرداخت شود و در پایان سال، به عنوان «وجه حمایتی از سینماگران» به حساب خانه سینما گذاشته شود. مثل یک کمک بلاعوض به سینماگران، که جزو پرداختیهای سازمان سینمایی به خانه سینما سند زده میشود.
به لحاظ کمیت آیا محدودیتی برای تعداد این ۳۰ میلیونیها یا پنج صفحهایها قائل شدهاند، یا خیر؟
خیر، الان محدودیتی ندارد. مثلاً نگفتهاند ۱۰، ۲۰ یا ۳۰ تا بیشتر نشود. چون به نظر میآید اگر از این ایدهها بشود ایدههای خوب و نابی را پیدا کرد که کمتر با آن مواجه شدهایم، یک فرصت برای ماست که امکان نگارش آن را فراهم کنیم.
اما حدس من این است که تساهلی هم در کار وجود خواهد داشت. یعنی کسی که طرح پنج صفحهای خود را ارائه کرده، ذیل همان بحث حمایتی قرار است ۳۰ میلیون تومان را بگیرد. درنتیجه احتمالاً آنچنان متن او به لحاظ کیفی در شورا بررسی نمیشود.
خیر. مثل بقیه کارها از نظر کیفیت و ساختار و سایر مباحث موشکافی خواهند شد. در حال حاضر دو قرارداد با آقای فرهودی و آقای حسنپور بستهایم و منتظر هستیم فیلمنامه آنها نوشته شود.
طرحهایی که به دستتان میرسد، همان سه وضعیت کلی را دارند؟ تأیید، رد، یا مشروط؟
بله، امروز با آقای سجادهچی برای ادامه این کارها صحبت میکردم که چند مشروطی داشتیم، مشروطیها بر اساس گفتوگویی که نماینده این شورا با آنها کرده، طرحهایشان را بازنویسی کرده و ارائه دادهاند، که در روزهای آینده بررسی شود.
به محض ارائه طرح و تأیید آن، تمام ۳۰ میلیون تومان به حسابشان واریز میشود؟
خیر، قرارداد این هم مثل بقیه کارهاست. در اصل ۳۳ میلیون میشود. سه میلیون را گرفتهاند، قسط اول هنگام تصویب طرح و عقد قرارداد پرداخت میشود. قسط بعدی بعد از ارائه فیلمنامه و قسط آخر پس از تصویب فیلمنامه است.
در تجربهای که از شورای فارابی داریم، بیشتر فیلمنامهها تقریباً ضعیف هستند و خب خیلی از نویسندگانی که به شورای فارابی کار ارائه میدهند، احتمالاً در این طرح حمایتی هم حضور خواهند داشت. اگر کیفیت طرحها و فیلمنامههایی که میآید، به همان منوال باشد، قابل پیشبینی خواهد بود که احتمالاً چیز زیادی دست این پروژه را نخواهد گرفت.
شاید تفاوت این فراخوان با آن شکلی که ما از فیلمنامهها در شورا میخوانیم، این باشد که در این مرحله مقداری روشنتر و شفافتر با هم صحبت کردهایم. یعنی شرط گذاشتهایم اگر واجد این ویژگیهاست، برای ما بفرستید.
چندتا از این طرحها را خواندهاید؟
همه ایدههایی را که آمده و تا به الان مطرح شدهاست، خواندهام.
حدوداً چه تعداد طرح بوده است؟
۴۱ ایده یا طرح اولیه آمده که بررسی شده و از میان آنها، دو فیلمنامه هم تأیید شده است.
تقریباً ۳۹ طرح رد یا مشروط شده است؟
مشروطیها سه یا چهار تا بیشتر نبوده است و مابقی رد شدهاند.
سازوکاری که برای بازگشت طرحهای ردشده به این چرخه وجود ندارد؟
خیر، طرحی که به هر دلیلی رد شده، دیگر رد شده است. درصدی از اینها در گذشته در شورا خوانده شده و رد شده بودند. میگفتیم این طرح که رد شده یا نتوانسته پروانه ساخت بگیرد، نمیتواند به این بخش بیاید. اینگونه نباشد که از در بیرون کنیم و از پنجره وارد شوند. بالاخره نماینده رئیس سازمان در پروانه ساخت هست، من هم از شوراهای فارابی مطلع هستم که چه آثاری آمده است. اما طبیعی است رویکرد نویسندگان چنین فیلمنامههایی که بخش خصوصی به آن نمیپردازد، چنین باشد. قطعاً ما به عنوان یک مرکز دولتی، مقداری دایره را بازتر میگیریم و این، حداقلی است تا بتوانیم از بین این ایدههای زیادی که میآید، بهترینهارا انتخاب کنیم. الان هم این دو طرحی که انتخاب شده، کارهای خیلی خوبی هستند و اگر خارج از این فراخوان هم به شورا میآمد، شک نکنید پذیرفته میشد. با توجه به اینکه فیلمنامهها را میخوانم و در شورا هم به نظرات و دیدگاههای شما نسبت به فیلمنامهها گوش میدهم، به نظرم جزو همان کارهای خوبی بود که در شوراها به دنبال آنها هستیم.
از همینجا به آقای فرهودی تبریک میگویم که معلم بسیاری از ما بوده و خدمت بزرگی به جامعه فیلمنامهنویسان کردهاند.
فیلمنامه ایشان هم ساختار خوبی داشت و هم امید و انگیزهبخش بود. در رابطه با کار آقای حسنپور هم چنین بود. برایم جالب بود ایشان که همیشه کودک و نوجوان کار میکرد، اینبار یک کار متفاوت با قصهای معمایی و بهروز نوشته که فکر میکنم اقتباس هم باشد. بالاخره اینکه شما چه کتابی و چه قصهای را پیدا کنید، این هم خودش به نظرم اتفاق خوبی بوده است.
حالا که بحث اقتباس شد، به سمت موضوع دوم این جلسه برویم؛ بحث حمایت از آثار اقتباسی.
بله، این هم یک طرح دیگر است که در دستور کار سازمان سینمایی- با این دیدگاه که قصهها، فیلمنامهها و فیلمهای ما بیشتر بتواند بر پایه ادبیات داستانیمان باشد- قرار گرفت. در دنیا، بهخصوص هالیوود و کشورهایی که سینما دارند هم بیشتر از آثار ادبی اقتباس میکنند و آنجا همه فیلمها اقتباس است، مگر اینکه استثنایی وجود داشته باشد. برعکس سینمای ما که همه فیلمها غیراقتباسی است، مگر موردی خاص!
دلیل این را که آنها تا این حد در مقوله اقتباس از ما پیش افتادهاند، چه میدانید؟
از همان آغاز و تولد سینما، به دلیل نداشتن مواد و مصالح داستانی، ادبيات از پشـتوانههـاي قـوي و كارآمـد سينما به حساب ميآمده است. نکته قابل توجه این است که آن فیلمسازان خودشان را فقط به این وام گـرفتن از مضـامين و پيرنـگهـاي داستاني محدود نکردند، بلكه هر چه جلوتر آمدیم، در ساحتهاي مختلف از قبیل شخصـيتپـردازي و روايتگري هم در بـازگو کردن آنچه در ادبیات داستانی برای تبدیل به تصویر لازم بوده، بهره بردهاند.
به نوعی غنای ادبی، و بیشتر، نوآوریهای روایی آثاری که قرار است مورد اقتباس قرار بگیرند، اهمیت پیدا میکند.
معمولاً در اقتباس دو رویکرد اصلی وجود دارد؛ اقتباس بر اساس منبع ادبی و اقتباس بر اساس عناصر داستانی. در روش اول، عناصر متن نوشتاری در ساخت فیلم سینمایی از اهمیت ویژهای برخوردار است. آن نوع دوم که به نظر من اهمیت بیشتری دارد، به نگاه فیلمساز برمیگردد. فیلمساز مضمون کلی و روح رمان یا داستان کوتاه را باید استنباط کند و پیرنگ فیلمنامه را بر اساس آن از نو بسازد. این چیزی است که ما در سینمای ایران کم داریم.
در آمریکا، استیلای سینما بر سایر هنرها باعث شده حتی رماننویسان، به لحاظ ساختار روایی، داستانهایشان را متناسب با فرمهای قابل تبدیل به فیلمنامه بنویسند؛ یعنی یک بده بستان دوطرفه!
این بده بستان دوطرفه نکته مهمی است. در جایی خواندم وقتی ژان کلود کریر قرار شد از رمان بار هستی اقتباس کند، میلان کوندرا فقط یک خلاصهای از کتاب را در اختیار او قرار داد که در آن، برخی از روایتها و داستانکهای فرعی وجود نداشته است. این یعنی رماننویس تا چه حد به ذات و ماهیت سینما اشراف دارد. چه داستاننویس و چه فیلمنامهنویس باید بداند که تصویر کردن همه چیزهایی که در رمان آمده، نامش اقتباس نیست، بیذوقی است. لازم است اقتباسکننده با خواندن چندباره اثر داستانی، به ذات، کنه و حقیقت آن اشراف یابد. اقتباس شگرد و فنونی دارد. لازم است فیلمنامهنویس پیش از آغاز به کار، بر این تکنیکها مسلط باشد. داستاننویس هم به همین ترتیب لازم است قواعد ساختاری فیلمنامه را بداند؛ از دو جهت. اول همانی که اشاره کردید، اینکه حین نگارش داستان نیمنگاهی به قابلیت اقتباس از اثرش داشته باشد و دوم، از حساسیتهای نادرستی که حین تبدیل و تغییر مدیوم رخ میدهد، بپرهیزد، یا لااقل این حساسیتها را کم کند و به ساحت خودآگاه خود بیاورد. دانستن این نکته برای داستاننویس حیاتی است، که نهتنها در فرایند اقتباس از این تبدیل و تغییرات ناگزیریم، بلکه لطف و حسن اقتباس در همین تطور یافتنهاست.
آیا میتوان، یا بهتر است بپرسم خوشبین هستید که برای جریانسازی اقتباس میشود کاری کرد، یا این مورد را هم باید مانند فقر ژانری بپذیریم و دست از تقلا برداریم؟
نمیتوان تسلیم شد. کارهایی هم انجام شده است. مثلاً در چندین سال اخیر، جایزه فیلمنامه اقتباسی را در جشنواره فیلم فجر و دیگر جشنوارهها برای تشویق فیلمسازان به اقتباس وارد کردهاند. یا برای مثال، در سالهای گذشته، فارابی طرحهای مختلفی برای تشویق سینماگران به امر اقتباس سینمایی از ادبیات داستانی انجام داده، ولی هر کدام به دلیلی آنچنان مؤثر واقع نشده است. البته همین اقدامات منتهی به ساخت فیلمهایی شده، ولی اینکه تداوم پیدا کند و همیشگی باشد و فیلمسازان ما را به سمت استفاده از داستانهای پرطرفدار ترغیب کند، نرفته است. خیلیها از ما سؤال میکنند مگر این کارها را نکرده بودید؟ اینبار هم مثل دورههای قبلی میشود! اما به نظر من این دوره تفاوتی با دورههای قبل دارد و آن هم این است که ما در این طرح اعلام کردیم خود تهیهکنندگان باید طرح را ارائه دهند. اگر تهیهکننده درخواست دهد، یعنی این آمادگی را برای تولید آن اثر دارد. محور تولید یک فیلم، تهیهکننده است و او حتماً با حساب و کتاب کردن وارد یک پروژه میشود، ولی تا پیش از این آثار ارائهشده از سوی فیلمنامهنویس یا کارگردان بوده است. هر دوی این عزیزان وقتی طرحی یا فیلمنامهای میدهند، اگر تهیهکنندهای برای جمع کردن سرمایه یا بستن کار نیاید، آن فیلمنامه هیچوقت نمیتواند ساخته شود. به همین خاطر، این قید، کار را جدیتر میکند.
با فرض اینکه تهیهکننده فیلمنامه را ارائه کند، آیا حمایت بنیاد سینمایی فارابی صددرصدی خواهد بود؟ چون به نظر میرسد حتی در بهترین حالت اگر فارابی ۵۰ درصد را هم حمایت کند، چنانچه تهیهکننده طبق روال این سالها صرفاً یک ارائهدهنده باشد و نخواهد چیزی از خودش مایه بگذارد، باز هم کار به جایی نخواهد رسید.
ما در شروع این طرح اعلام کردیم پس از نگارش فیلمنامه و طی همه تشریفات، درنهایت فارابی یکمیلیارد تومان کمک خواهد کرد که به نظر من این کفایت نمیکند. اتفاقاً اخیراً باب این گفتوگو را با ریاست سازمان باز کردیم تا کمی بیشتر ابعاد مسئله را واشکافی کنیم. در شرایطی که هزینه ساخت یک فیلم سینمایی بالای سهمیلیارد تومان است، آن یکمیلیاردی که ابتدای سال اعلام کردیم، در شرایط امروز درصد کمی از هزینههای تولید یک فیلم را برآورده میکند (حتی کمتر از ۳۰ درصد بودجه یک فیلم)، اما راجع به اصل ماجرا چند اتفاق افتاده است. اول، همان موردی که عرض کردم؛ تهیهکننده باید خودش با پیشنهاد به قضیه ورود کند. دوم اینکه پس از بررسی پیشنهادها و تأیید، ما حقوق سینمایی آن کتاب را میخریم. پول فیلمنامهاش را هم میپردازیم تا فیلمنامهنویسی که تهیهکننده انتخاب کرده، در اصل بدون هیچ هزینهای برای او فیلمنامه را بنویسد. اینها امکاناتی است که برای تسهیل کار، پیش از تولید در اختیار تهیهکننده قرار میدهیم.
این حقوق کتاب و دستمزد نویسنده، از محل همان یکمیلیارد تومان تأمین میشود؟
خیر، جدای از آن یکمیلیارد تومان، تا ۵۰ میلیون تومان نیز برای خرید کتاب، و در آخرین جلسهای که با رئیس سازمان داشتیم، تصمیم بر این شد تا ۸۰ میلیون تومان برای نگارش فیلمنامه پیشبینی کنیم و در اختیار فیلمنامهنویس قرار دهیم تا بتواند اقتباس کند. یعنی تا پایان مرحله تحویل فیلمنامه، تهیهکننده متحمل هیچ هزینهای نمیشود.
از عدم استقبال نویسندگان فیلمنامه برای اقتباس از آثار ایرانی زیاد شنیدهایم، اما شخصاً مایلم ارزیابی شما را بر اساس تجربههایتان بدانم.
خود شما فیلمنامه مینویسید و فیلمنامههای زیادی هم در شوراهای ما خواندهاید. مشکل بسیاری از فیلمنامههای ما فقدان قصه جذاب است، که اتفاقاً در ادبیات داستانی ما بهوفور این قصههای جذاب و دوستداشتنی وجود دارند. اما اینکه چرا تا حالا این اتفاق نیفتاده، دلایل بیشماری دارد که مانع شده است. اول اینکه شاید در دورانی- به دلیل تصویری نبودن کتابهایی که منتشر میشده- اقتباس سینمایی از آنها کاهش پیدا کرده است. به نظر میرسد در چند ساله اخیر- و به گفته کارشناسان– کتابهایی که وجوه تصویریشان بیشتر باشد، بهمراتب فزونی یافته است و این کمک میکند کار فیلمنامهنویس و فیلمساز راحتتر باشد. مانع دیگر، توجیه نبودن دقیق نویسندگان و ناشران نسبت به اقتباس است، که در بالاتر اشاره کردیم. برخی از آنها تصورشان این است عین همان چیزی که در کتاب نوشتهاند، باید تبدیل به فیلم شود. هر دو طرف باید حقوق یکدیگر را بشناسند و به آن احترام بگذارند. هوشنگ مرادی کرمانی- که بیشترین اقتباس از آثارشان در سینما و تلویزیون انجام شده– میفرمایند من سخت نمیگیرم، چون اثر من کتاب من است و اثر فیلمساز فیلمش است. به عبارتی، درست است که از روی کتاب من فیلم ساخته، ولی قرار نیست که فیلمنامهنویس کار من را تکرار کند. من کتابم را نوشتهام و داستان من سرجایش است. به نظر من این از آن نکاتی است که خیلی میتواند به رفع این مشکل و مانعی که سالها وجود داشته، کمک کند.
این مقاومتی که در داستاننویسان وجود دارد، ممکن است مشکلساز هم بشود. مثلاً با فرض اینکه تهیهکننده یک رمان را معرفی کند، آیا قبل از عقد قرارداد با فیلمنامهنویس، تهیهکننده با صاحب اثر یا انتشارات رایزنی میکند؟
میتواند این گفتوگو را قبل از آن کرده باشد، یا میتواند رایزنی نکرده باشد و فقط به عنوان یک خواننده که قصه را خوانده و به نظرش جذاب رسیده باشد، به ما پیشنهاد بدهد. این کار ماست که بعد از بررسی کتاب، به سراغ مؤلفش برویم. در واقع همینطور که گفتید، میتواند این اتفاق بیفتد و ما بعد از انتخاب به سراغ آن ناشر و نویسنده برویم، ولی حاضر نباشند کتابش را برای اقتباس در اختیار فیلمنامهنویس قرار دهد.
یعنی در این دوره نخست، قبل از شروع به نگارش فیلمنامه، بدون رایزنی با ناشر کار را آغاز کردید؟
ناشران و نویسندگانی که در سری اولی کتابهایشان را انتخاب کردیم، همگی جواب پس داده بودند. کانون پرورش، حوزه هنری، یک داستان هم از حبیب احمدزاده و دیگری هم برای هوشنگ مرادی کرمانی بود که طبیعتاً میدانستیم با این افراد و سازمانها به این موانع برخورد نخواهیم کرد و نکردیم.
گرچه هنوز فیلمی از این آثار و از این برنامه حمایتی به تولید نرسیده، اما جالب است بدانم که آیا اخبار منتشرشده از این پروژه بازتابی هم بین سینماگران داشته است؟
بعد از اعلام این طرح، جنبوجوشی در بین تهیهکنندگان برای خرید کتاب اتفاق افتاد. البته اقتباس کردن هم کار سادهای نیست. ما در اجرای این طرح بررسی کردیم و اعلام کردیم اول کتابها را به همراه خلاصهاش ارسال کنید، بعد از افرادی که متقاضی بودند، خواهش کردیم طرح خود را از کتاب ارائه کنند. در برخی از موارد به واسطه طرح نوشتهشده کار رد شد، چون در آن طرح روح جذاب کتاب وجود نداشت. من فکر میکنم اگر به عنوان بخش حمایتی دولت اصرار کنیم و حمایتهایمان را بیشتر به سمت اقتباس و حمایت از این فیلمنامهها ببریم، جریان مدنظر راه میافتد. لازم است جریانی را که در سینمای ایران هست، برعکس کنیم و بگوییم همه فیلمنامهها اقتباسی، مگر مورد خاصی وجود داشته باشد که غیراقتباسی تصویب شود.
که این کار هم با اصرار و ابرام اتفاق میافتد. اما آیا اصلاً ادبیات ما این ظرفیت را دارد؟
سالانه 3000 عنوان کتاب در کشور ما چاپ میشود که از این تعداد 1200 عنوان چاپ اول است. مسئله این است که آگاهی این تازههای نشر را چه کسی دارد؟ کدامیک فیلمسازان ما میتواند بر همه این داستانهای منتشرشده اشراف داشته باشد؟ فارابی هم در حوزه کارشناسیاش این امکان را ندارد که همه کتابهایی را که در سال منتشر میشود، جمع کند و بخواند.
اطلاع دارم همکاران در شورای اقتباسی با بررسی تولیدات نشر، کتابهای مناسب را پیشنهاد میدهند.
در شوراهای اقتباسی ما در گذشته روال اینگونه بود که اعضای آن شورا موظف بودند این موردی را که گفتید، بررسی کنند، اما پنج یا هفت نفر درنهایت در سال میتوانند چند کتاب را بخوانند و معرفی کنند؟ ما الان دو تا کار را دنبال میکنیم که شاید سبب شود اشراف بیشتری بر آثار منتشرشده پیدا کنیم. همانطور که شما به عنوان یک منتقد سینمایی در جریان همه فیلمهایی که میآید، قرار دارید، اگر پنج یا شش نفر منتقد سینمایی را جمع کنیم تا کارشان این باشد که در جریان هر آنچه در سینمای دنیا ساخته میشود، قرار گیرند، چه اتفاقی میافتد؟ ما چنین امکانی در حوزه نشر و نویسندگی هم داریم. با دوستان و منتقدان ادبی گفتوگو کردیم و از آنها خواهش کردیم تا بتوانیم با تشکلی از بچههای نخبه که به ادبیات داستانی حوزههای مختلف اشراف دارند، هر چند وقت یک بار نشستی داشته باشیم تا اینکه بتوانیم از سوی آنها در جریان تازههای نشر و کتابها و نویسندههای خوب قرار بگیریم و به نگاه دقیقتری برسیم از آنچه در بازار کتاب میگذرد.
در واقع همان برونسپاری که بهینهترین و اقتصادیترین نحوه است.
نشستی هم با مسئولان نهاد دولتی حوزه نشر (خانه کتاب و ادبیات داستانی) داشتیم که در این زمینه به ما کمک کنند. وقتی این طرح اعلام شد، آنها نیز از اینکه فارابی به این سمت رفته استقبال، و برای همکاری اعلام آمادگی کردند. مقرر شد وقتی کارشناسان آنها اثری را که میخواهد منتشر شود، بررسی میکنند، در فرمهای بررسیشان قابلیت اقتباس هم گنجانیده شود. برای یکی دو تا کار دیگر هم گفتوگوهایی شده است که انشاءالله بتوانیم پیش ببریم و نشستهایی را بتوانیم با حوزه ناشران و نویسندگان و سینماگران به شکل مشترک در خانه کتاب و ادبیات برگزار کنیم.
ولی همچنان حلقه مفقود این فعالیتها، پیوند بین فیلمنامهنویس و داستاننویس است.
این درست است که از تمام هنرها در هنر هفتم (سینما) وجود دارد، ولی لازمه آن حضور مؤثر این است که پیوندی بین سینما و هنرمندان سایر رشتهها برقرار شود. ولی سینماییها با خودشان نشست برگزار میکنند، ادبیاتیها با خودشان و موزیسینها با خودشان و... باید یک جایی اینها به هم پیوند بخورد. اگر این دوستی و ارتباط شکل بگیرد، سینماگر و نویسنده میتوانند به هم سفارشهایشان را بگویند و همدیگر را پیدا کنند.
این پیوند هم در بحث اقتصادی به ناشران و هم به معروف شدن و معرفی کردن نویسندهها کمک میکند، و در کل به نفع دو طرف است که این اتفاق به شکل جدی رخ دهد.
بدون شک زمانی که کتابی به فیلم تبدیل، و در تیراژ بالا و چند ۱۰ میلیونی دیده شود، دوباره- اینبار مخاطبان سینمایی- به همان کتاب مراجعه خواهند کرد. این در همه جای دنیا هم اتفاق میافتد، زیرا خواندن قصه و کتاب با جزئیات بیشتر میتواند مخاطب را کمک کند برای لذت بیشتر از فیلمی که دیده است. از آنسو هم قطعاً اگر یک فیلمساز نویسنده خوبی را بشناسد، حتماً در تیم خلاقه خودش برای خلق یک فیلمنامه، از او دعوت میکند تا بتواند از نگاه نویسندگی او استفاده کند. سینماگر نباید بنشیند و فکر کند همه چیز در همین سینماست. باید سراغ حوزههای دیگر رفت و دعوتشان کرد به این گفتوگو. الان داریم این فراخوان را برای دوره بعد اقتباس به همه ناشران و حوزههای ادبیات داستانی- که اتفاقاً تأثیرگذار هستند- میفرستیم تا آنها هم حضور یابند.