رفتن نابههنگام کامبوزیا پرتوی در روزهایی که او در حال نگارش فیلمنامهای برای تولید فیلم بعدی خود بود، در وضعیت عادی میتوانست بسیار غافلگیرانه باشد، اما بدرودِ خیل عزیزانی که چند روزی پیش از پرتوی از میان ما رفتند– از اکبر عالمی، پرویز پورحسینی، خسرو سینایی تا کریم اکبری مبارکه و بسیاری دیگر از هنرمندان تکرارنشدنی کشورمان- تنها اندوهی دیگر را به سوگواریهای پیدرپی ما اضافه کرد و بر هول و ولایمان از اینکه قربانی بعدی این ویروس– که بهسان تکتیراندازی کور شلیک میکند- کیست، افزود.
فیلمنامهنویسی پرتوی نیز مانند شخصیت او خاص بود. آنچنانکه شاگردانش گواهی میدهند، در زمینه تعلیم نیز استادی بیشباهت به تمام مربیان فیلمنامهنویسی بود. او چنانکه باید– چه در تدریس و چه در نوشتن- به ساختارها و کلیشههای مرسوم قائل نبود و درام را با شکافتن، از دل زندگی حیات میبخشید و همین روش را نیز به هنرجویانش میآموخت.
رفتن کامبوزیا پرتوی بهانهای– هر چند تلخ- شد برای اینکه او را از نو بخوانیم و از نو کشف کنیم. همکاران ما در این پرونده، استاد، آثار و تأثیراتش را از زوایای مختلف دیدند و تعدادی از یاران و همقطاران این عزیز ازدسترفته نیز برای او یادداشتهایی نوشتند تا در این مجلد بماند به یادگار.