طلایهدار حماسهسرایی مدرن
در طول تاریخ سینما، یکی از مهمترین مجادلاتی که همواره هم در میان بدنه سینماگران و هم نظریهپردازان مهم حوزههای هنری محض و همچنین میانرشتهای در جریان بوده است، پاسخهای متفاوت ایشان به این سؤال بوده که کدامیک مهمتر است؟ رسیدن به یک بازتاب- بازنمایی بیکموکاست اما دراماتیک و هنرمندانه از واقعیت پیرامونی و مسائل و مصایب متعاقب آن– حال این واقعیت، واقعیت اجتماعی یا زیست شهری باشد و خواه مختصات جهان سیاست، یا واکاوی تاریخ، آنچنانکه مدنظر هواخواهان سینمای رئال یا ناتورالیستی است- یا ارائه تصویری همراه با ایهام و نزدیک به جادوی خیال از جهانهایی شخصی و وسیع که وسعت انتزاع و جادوی تصوری که در آن ذهن مخاطب به بازی گرفته میشود، خود به خلق جهانی جدید با منطق و اصول درونی آن ختم میشود. به عبارت دیگر، آنچه در این عمرِ حال دیگر درازِ تاریخ سینما در جریان بوده، عموماً دامن زدن به این کشمکش اساسی بوده که ذات حقیقی سینما و داستانگویی از خلال آن، بیشتر طالب بازتاب واقعیت محض است یا برعکس، باید از جادوی این جهان رازآلود، برای خلق جهانهایی سرشار از زیرمتن و استعارههایی حیرتآور بهره جست؟ در بحبوحه این کشمکش ازلی- ابدی در میان داعیهداران هنر- صنعت- رسانه سینما، گروهی دیگر نیز قد علم کردند که معتقد بوده و هستند که سینما می&zw...