فیلمنامهنویس و کارگردان: نوشین معراجی
فیلمبردار: علی شورورزی
تدوین: رامین نجفی
صدابردار: امین جعفری
تهیهکننده: مهدی فرد قادری
بازیگران: سهیل قنادان (فرید)، ناهید حدادی (مادر)، اتابک نادری (سرایدار)، مجتبی فلاحی (فرشاد) دنیا حیدری(گلنوش)
فرید به همراه مادرش به خانه جدید– که برعکس خانه قبلی، آپارتمانی لوکس و بالاشهری است- اسبابکشی کردهاند. او پیرپسری حدوداً 40 ساله و شدیداً نابالغ است که به وضعی بیمارگونه متکی به مادرش مانده و در این سن، نه از خود هنری دارد و نه جایگاهی در جامعه. برادر دیگر او فرشاد نام دارد که سالهاست در خارج از کشور زندگی میکند و در همه این سالها مایه حسادت فرید بوده است.
در همسایگی خانه جدید، دختری تنها زندگی میکند که فرید دورادور او را دیده و مشتاقش شده است. گاهی با دوربینش قایمکی از او در بالکن عکس میگیرد و همین کار غیرعادی باعث آن میشود که گلنوش از این موضوع گلایهمند باشد و احساس ناامنی کند. حضور گلنوش در افکار پریشان فرید سبب میشود او به فکر تغییراتی در زندگی خود بیفتد. مثلاً اینکه مادرش را وادار میکند برایش اتومبیل بخرد، اما بیفایده است و رشدنایافتگی فرید از او یک کودک بزرگسال ساخته است که مرتباً به مادرش پیله میکند و پای برادر بیمهرش را– که هیچ سراغی از آنها نمیگیرد- به میان میکشد و خلاصه اینکه بهانههای مختلف میگیرد.
در یکی از این شبها مادر میمیرد و فرید که ترس از تنهایی دارد، مرگ مادر را به مراجع ذیربط اعلام نمیکند و جسد او را جایی در خانه مخفی میکند. اما جسد مادر نمیتواند خلأ بیکسی فرید را پر کند، پس او برای فرار از تنهایی دست به اقداماتی جسته و گریخته میزند. ازجمله اینکه بیشتر پیگیر ارتباط با گلنوش میشود، یا اینکه دختران و زنانی را به خانه میآورد تا بلکه شبها تنها در خانه نماند. به نظر میرسد که گلنوش هم به دلیل اشتیاق و علاقه فرید، بیمیل نیست کمی بیشتر او را ملاقات کند. البته مجتمعی که آپارتمان در آن واقع شده، سرایداری دارد که همدم فرید است و او نیز مانند دختر همسایه به غیب شدن مادر فرید کمی شک کرده، اما درنهایت از جانب هیچکدام از این دو، اتفاق مهمی نمیافتد.
در همین گیرودار سروکله فرشاد، برادر فرید، از فرنگ پیدا شده و فرید برای یکی دو شب موفق میشود به بهانههای مختلف دروغش را در مورد بستری بودن مادر در بیمارستان ادامه دهد، اما اختلافات ریشهدار این دو بالاخره کار خود را میکند و فرید در یک تصمیم عصبی، با باز کردن در فریزر قدیمی، جنازه یخزده مادر را نشان فرشاد میدهد. دلیلی هم که منجر به این کشمکش و افشاگری بین دو برادر میشود، اقبال بیشتر گلنوش به فرشاد است تا بلکه با آویزان شدن از او، بتواند اقامت بگیرد.
این شوک ناشی از برملا شدن راز جنازه مادر، درنهایت منجر به آن میشود که فرشاد و فرید لب به گلایه و اعتراف بگشایند و رابطه خراب ریشهدارشان را ترمیم کنند.