فیلمنامهنویس: زک بیلین، کارگردان: رینالدو مارکوس گرین، مدیر فیلمبرداری: رابرت السویت، تدوین: پاملا مارتین، موسیقی: کریس باورز، بازیگران: ویل اسمیت، سانیا سیدنی، دمی سینگلتون، جان برنتال، تهیهکننده: تیم وایت، ژانر: ورزشی/ زندگینامه/ درام، محصول 2021 آمریکا، 145 دقیقه، بودجه: 50 میلیون دلار، درآمد فروش: 8.2 میلیون دلار، پخش از وارنر بروس پیکچرز
خلاصه داستان: ریچارد ویلیامز دو دختر به نامهای وینس و سرنا دارد و همسرش نیز از ازدواج قبلیاش سه دختر دارد. ریچارد همه تلاشش را میکند تا دخترهایش را از جامعه پر جرم و جنایت سیاهپوستان دور نگه دارد و برای دخترانش قوانین سفت و سختی وضع کرده است که همگی آن را رعایت میکنند. ریچارد برای دخترها دو اصل را در نظر دارد؛ یکی داشتن نمرات بالا در مدرسه و مشخص بودن آینده تحصیلی آنها و دیگری لذت بردن از دوران کودکیشان.
وینس 14 ساله و سرنا 13 ساله تحت تعلیم پدر و مادر خود خیلی خوب تنیس باز میکنند و ریچارد مطمئن است که دخترهایش قهرمانان آینده تنیس جهان خواهند بود. ریچارد نمیتواند بچهها را به کلاس تنیس ببرد، یا مربی خصوصی برای آنها بگیرد. از طرفی، تنیس در جامعه آن روز آمریکا به عنوان ورزش سفیدپوستان و قشر مرفه جامعه شناخته شده است. ریچارد به هر زحمتی که شده، با پل کوهن، مربی تنیسباز معروف، پیت سمبراس، قرار ملاقات میگیرد و علیرغم مخالفتهای پل او را مجبور میکند تنیس بازی کردن دخترها را ببیند. پل بعد از بازی با وینس و سرنا تحت تأثیر قرار میگیرد و تردیدی ندارد که آنها آینده تنیس جهان خواهند بود. اما پل تنها قبول میکند که به وینس رایگان تمرین بدهد. سرنا نیز با مادرش شروع به تمرین میکند. بعد از مدتی پل از ریچارد میخواهد تا وینس در مسابقات نوجوانان شرکت کند تا شیوه مسابقات را یاد بگیرد. وینس تمام مسابقاتش را برنده میشود. سرنا نیز بدون اجازه والدینش در مسابقات شرکت میکند و دوم میشود.
از وینس به عنوان نوجوان 14 ساله پدیده تنیس یاد میشود. پل اسپانسر ثروتمندی را برای وینس پیدا میکند تا در سطح کشوری در مسابقات نوجوانان شرکت کند، اما ریچارد قبول نمیکند. ریچارد به پل میگوید که نمیخواهد دخترهایش را تحت فشار و استرس مسابقات قرار بدهد، چراکه برای او تحصیلات بچهها و لذت بردن از دوران کودکیشان بسیار مهم است. پل میگوید که اگر دخترها در مسابقات نوجوانان شرکت نکنند، نمیتوانند در چند سال آینده وارد سطح حرفهای شوند. ریچارد تصمیم میگیرد پل مربی دخترها نباشد.
ریچارد با ریک میسی که هم مربی بزرگی است و هم صاحب یکی از بزرگترین کلوبهای تنیس در فلوریداست، تماس میگیرد. میسی دخترها را قبول میکند، اما ریچارد شرط میگذارد که او باید کل خانواده را قبول کند و میسی نیز میپذیرد. با رسیدن به فلوریدا و شروع تمرینها ریچارد به میسی میگوید که قصد ندارد دخترها را به مسابقات نوجوانان بفرستد. میسی عصبانی میشود، اما کاری از دستش برنمیآید. سه سال از زمانی که دخترها در کلوب میسی تمرین میکنند، میگذرد، اما ریچارد همچنان اجازه حضور دخترها در مسابقات را نمیدهد. تا اینکه مسابقات جهانی نوجوانان شروع میشود و وینس از میسی میخواهد تا موافقت پدرش برای رفتن به مسابقات را بگیرد. ریچارد در ابتدا قبول نمیکند، اما همسرش او را قانع میکند.
وینس با همراهی خانودهاش به مسابقات جهانی میرود و توجه رسانهها را بهشدت به خودش جلب میکند. نایکی با پیشنهاد سهمیلیون دلاری به سراغ وینس میآید، اما او قبول نمیکند و میگوید ابتدا باید بازیاش دیده شود. وینس مسابقه اولش را میبرد. نایکی با پیشنهاد چهارمیلیون دلاری برمیگردد، اما ریچارد باز هم قبول نمیکند، در مسابقه دوم وینس رودرروی قهرمان جهان قرار میگیرد و سه ست اول را پیدرپی میبرد. رقیب او درخواست استراحت میکند و برای 10 دقیقه به دستشویی میرود و باعث اضطراب و به هم خوردن تمرکز وینس میشود. وینس بازی را به حریف واگذار میکند. ریچارد و همسرش به رختکن میروند و به وینس دلداری میدهند. هنگام خروج از ورزشگاه با خیل عظیم طرفداران روبهرو میشوند که بیرون در منتظر وینس ایستاده بودند و او را تشویق میکنند. نایکی با وینس قرارد 14 میلیون دلاری میبندد.