صخرهنوردها به کارگردانی ژانگ ییمو که در ابتدا و مراحل اولیه تولید بنبست یا تنگنا نام داشت، یک تریلر جاسوسی است که وقایع آن در دهه 30 میلادی و مقطع تاریخی حمله امپراتوری ژاپن به کشور چین (که به دومین جنگ چین و ژاپن معروف شد) و همزمان با تشکیل دولت دستنشانده مانچوکو در شمال شرقی آن کشور رخ میدهد. این جنگ که به نوعی زمینهساز وقوع جنگ جهانی دوم شد، از سال 1931 و با درگیریهایی کوچک بین دو کشور آغاز و در سال 1937 به اوج خود رسید و تا سال 1945، پایان جنگ جهانی دوم ادامه پیدا کرد. بر اساس اسناد تاریخی، ارتش ژاپن طی این جنگ مرتکب جنایات ضدانسانی متعددی شد که ازجمله آنها باید اشاره کرد به قتلعام نانکینگ (و همچنین آزمایشات بیولوژیکی مرگباری در یک عملیات بهشدت محرمانه در هاربین- محل وقوع ماجراهای همین فیلم- از سوی بخشی از ارتش ژاپن با عنوان واحد 731( که با هدف تحقیق و توسعه سلاحهای شیمیایی روی مردم انجام شد. خود ژانگ ییمو با دستمایه قرار دادن وقایع خونباری که در نانکینگ به وقوع پیوسته بود، فیلم گلهای جنگ را در سال 2011 ساخت و کیوشی کوروساوا، فیلمساز ژاپنی، نیز با فیلم تحسینشده همسر یک جاسوس (2020) که موفق به دریافت جایزه شیر نقرهای جشنواره ونیز شد، اعمال وحشیانه واحد 731 را به شکلی دیگر به تصویر کشید. صخرهنوردها درباره چهار مأمور حزب کمونیست چین است که تلاش میکنند تنها زندانی بازمانده از عملیات ضدانسانی ارتش امپراتوری ژاپن را پیدا کنند تا با نجات او بتوانند ثابت کنند آزمایشهای انجامشده روی مردم چین مصداق بارز جنایت علیه بشریت بوده است. فیلم از جایی آغاز میشود که این تیم چهارنفره با چتر نجات در منطقهای بهشدت سرد و برفی فرود میآیند و مأموریتشان را آغاز میکنند. داستان فیلم با بهرهگیری از عناصر روایی ژانر جاسوسی پیش میرود و شیوهای که فیلمنامه برای روایت در پیش میگیرد، اساساً مبتنی بر افزایش دائمی و بیوقفه منحنی تنش و اضطراب کاراکترهاست که به مدد استفاده از المانهای روایی مثل بدگمانی، سوءظن، بیاعتمادی و بدبینی، شخصیتها را عمداً در موقعیتی برزخی قرار میدهد تا بدین ترتیب بههیچوجه قادر به تصمیمگیری قاطع راجع به رخدادهای پٌرتنشی که در اطرافشان رخ میدهد، نباشند و به همین علت رهایی از مخمصهای را که در آن گرفتار آمدهاند، برایشان بیش از پیش دشوار و طاقتفرسا میکند. این حس عدم قطعیت که از همان ابتدا وارد جهان داستانی فیلم میشود، تا آخرین لحظه ادامه پیدا میکند و با وقوع اتفاقات جدید و معرفی کاراکترها و نمایش روابط بین آنها اگرچه هربار شکل تازهای به خود میگیرد، اما همواره و در همه حال ارتباط با چهارچوب اصلی داستان و ساختمان روایی را حفظ میکند و قصه پیچیده فیلم را جلو میبرد. عملیات نجات فانگزیانگ، تنها بازماندهای که موفق به فرار از آزمایشهای خشونتبار و ضدانسانی واحد 731 شده است و خارج کردن او از منطقه تحت سلطه ارتش ژاپن که قرار است تحت نام عملیات اوترنیا از سوی چهار مأمور چینی در شرایطی سخت و غیرقابل پیشبینی انجام گیرد، به تقابلی نفسگیر بین آنها و سیستم اطلاعاتی ارتش ژاپن مبدل میشود. در هر گام از این مأموریت خطیر وقایعی رخ میدهد که وضعیت نامتعادل و آسیبپذیری جاسوسان چینی را به شکل فزایندهای تشدید و عملیات اوترنیا را با تهدید جدی مواجه میکند. آنها بدون آگاهی از لو رفتن مأموریتشان از سوی ژی زیرونگ، یکی از افراد گروه پیشقراول که مسئولیت فراهم کردن شرایط و مقدمات لازم برای انجام مأموریت اصلی را به عهده داشته اما قبلاً به دست ژاپنیها دستگیر و تمام اعضای گروهش در ابتدای فیلم اعدام میشوند و حالا برای زنده ماندن به همکاری با دشمن تن میدهد، با چتر نجات در منطقه مورد نظر فرود میآیند و برای افزایش شانس موفقیت مأموریت به دو تیم دو نفره- چولیانگ و یو، ژانگ (همسر یو) و لان (پارتنر چولیانگ)- تقسیم میشوند تا در صورت گرفتار شدن یکی از آنها، تیم دیگر بتواند عملیات را پیش ببرد و به سرانجام برساند. از اینجا به بعد، روایت فیلم بر اساس عنصر بیخبری و عدم نمایش کامل و پنهانسازی عمدی یا ارائه قطرهچکانی اطلاعات، هم برای بیننده و هم برای کاراکترها پیش میرود و از این طریق تعلیق و اضطراب فیلم مدام افزایش پیدا میکند. به عبارت دیگر، روش ارائه اطلاعات برای بیننده و برای کاراکترها به شکلی متفاوت صورت میگیرد تا از این طریق هیجان داستان حفظ شود و فیلم سر پا بماند. بیاطلاعی دو تیم عملیاتی از سرنوشت یکدیگر به بازی موش و گربهای که فیلمنامه برای مأموران چینی تدارک دیده، دامن میزند و فضای سوءظن و بلاتکلیفی حاصل از این بیخبری بالا میگیرد. از طرفی، دستگیری و شکنجه ژانگ به دست ژاپنیها که یو و چولیانگ از آن بیاطلاع هستند و احتمال لو رفتن عملیات اوترنیا و اقامت اجباری آنها در خانهای که مأموران امنیتی ژاپنی در پوشش دوست و همرزم برایشان تدارک دیدهاند، وضعیت را برای چینیها و ما به عنوان مخاطب بیش از پیش بغرنج میکند و به نظر میرسد مأموریت آنها با شکست مواجه خواهد شد. یو به دلیل اعتقاد و اعتماد به تواناییها و مهارتهای ژانگ، اطمینان دارد پیامی که او روی آینه دستشویی قطار نوشته بود، از سوی جاسوسان ژاپنی دستکاری و تغییر داده شده و به همین علت از فاش کردن محتوای مأموریت گروه برای ژاپنیهایی که خودشان را به عنوان دوست جا زدهاند، طفره میرود. اما آشکار شدن هویت واقعی ژو، مأمور نفوذی در دستگاه اطلاعاتی ژاپنیها و کمک او به فرار ژانگ و همچنین آشنایی قبلی این دو با هم فرصت تنفسی برای بیننده- و نه شخصیتهای فیلم- فراهم میکند تا دوباره به موفقیت این عملیات پیچیده امیدوار شوند. اگرچه قبلاً و در سکانس فرار ژانگ چهره و نقش واقعی ژو در داستان برای بیننده روشن شده بود، اما او کماکان در نظر چولیانگ و یو جاسوس ژاپنیهاست و بعد از برملا شدن هویت او در سکانس فرار و دستگیری دوباره ژانگ، تقریباً 14 دقیقه از زمان فیلم باید بگذرد تا نقش واقعی خود را در سکانس بیمارستان برای آنها آشکار کند. در این فاصله وقایعی رخ میدهند که باز هم در بیخبری کامل دو تیم عملیاتی چینی میگذرد، اما اطلاعات ارزشمندی به مخاطب ارائه میکند. پنهان شدن لان بعد از لو رفتن خانه امن، فراری دادن ژانگ از سوی ژو و دستگیری دوباره او و همچنین ایجاد سوءظن در فرمانده ژاپنی مبنی بر وجود یک عامل نفوذی رده بالا که از سوی ژی زیرونگ به اطلاع او رسیده بود و مهمتر از همه اینها چرخش روایت به سمت شخصیت ژو به عنوان کسی است که نهتنها از همان ابتدای داستان، بلکه در مرحله پیشداستان، یعنی دستگیری تیم پیشقراول که در آغاز فیلم اعضای آن به دست ژاپنیها اعدام میشوند، از تمام ماجرا باخبر بوده و از اینجا به بعد فیلمنامه وظیفه سنگینتری روی دوش او قرار میدهد و مسئولیت پیش بردن وقایع فیلم تا پایان را به او محول میکند. رویدادهایی هستند که سلسلهوار و با ضرباهنگی سریع رخ میدهند و موقعیتهای داستانی تازهای خلق میکنند. وضعیت یگانه ژو به عنوان تنها شخصیت مطلع از تمام ماجراهای فیلم و چالشهای عمدهای که با آنها روبهروست، او را در مخمصهای حتی دشوارتر از سایر کاراکترها قرار میدهد. او به طور مشخص سه وظیفه مهم و حیاتی به عهده دارد. ابتدا باید پیام و کد ارتباطی را که در سکانس بیمارستان از یو گرفته بود، به دست لان برساند. سپس سوءظن فرمانده ژاپنی درخصوص وجود یک عامل نفوذی و جاسوس دوجانبه در سیستم اطلاعاتی را که حالا متوجه خود او شده است، برطرف و به جهت دیگری معطوف کند و درنهایت شرایط فرار همه اعضای تیم چینی را مهیا کرده و زمینهسازی لازم برای یافتن مانگ زیانگ و خارج کردن او از منطقه تحت سلطه اِشغالگران ژاپنی را به انجام برساند. بنابراین ژو از تمام تجربیات و مهارتهای قبلی خود به عنوان یک مأمور اطلاعاتی زبده و معتقد به آرمان کمونیسم که موفق به نفوذ در دستگاه امنیتی ژاپن شده (عنصر فرامتنی پیشداستان) و ویژگیها و مشخصاتی که فیلمنامه از کاراکتر او ارائه کرده است (عنصر متنی داستان) بهره میگیرد و با طرح نقشههای هوشمندانه در نیمه پایانی فیلم همه این اهداف را محقق میکند و تمام المانهای داستانی شامل کاراکترها و روابطشان و همچنین عناصر روایی را که از ابتدا در مراحل مختلف پیشرفت داستان معرفی شده بودند، گرد هم میآورد و پایان فیلم را رقم میزند. توطئهای که با جاسازی دفتر رمز در ماشین جین برایش ترتیب میدهد، نهتنها باعث رفع سوءظن از خودش میشود، بلکه به انتقام از وحشیگریهایی که او در شکنجه و قتل همرزمانش مرتکب شده بود، بدل میگردد. هوشمندی او در فریب جین و به دام انداختنش در تلهای که برای او تدارک دیده، سبب میشود تا بتواند کد ارتباطی را به دست لان برساند و او را آماده به پایان رساندن مأموریت کند. او زیرکی دیگری هم به خرج میدهد و با علم به اینکه فعلا و تا پیدا شدن دفترچه رمز در ماشین جین هیچ مدرکی دال بر خیانت او برای فرمانده وجود ندارد، نقش جین به عنوان جاسوس دوجانبه را انکار میکند و اگرچه با این کار خطر بزرگی را به جان میخرد، اما به جای توسل به یک تمهید دمدستی و کلیشهای ذهن فرمانده را معطوف به جستوجوی بیشتر برای یافتن فرد خیانتکار میکند و با خرید وقت بیشتر مقدمات نقشههای بعدیاش را فراهم میسازد. هوش و ذکاوت ژو به او اجازه میدهد در سکانس پایانی فیلم نیز یک بار دیگر ژاپنیها را فریب دهد و با طراحی نقشهای پیچیده و پٌرجزئیات که از ورود چولیانگ به سفارت رومانی آغاز و به نجات و فرار مانگ زیانگ منتهی میشود، هزارتوی ماجراهای فیلم را به سرمنزل مقصود برساند. صخرهنوردها فیلمی جذاب در ژانر جاسوسی با وقایعی پیچیده است که داستان خود را با بهرهگیری از عناصر روایی درستی روایت میکند، اما در عین حال و در یک دید کلی میتوان آن را اثری تبلیغاتی به نفع حزب کمونیست چین هم دانست، بهخصوص که به تمام قهرمانهای انقلاب تقدیم شده است.