ظاهراً سالهاست که سنت وسترنسازی و پرداختن به داستانهای غرب وحشی، به همان شیوه و روش قدیمی دیگر منسوخ شده و همانطور که بارها و بارها در کتب و منابع مختلف اشاره شده است، ژانر وسترن پس از آن سالهای طلایی در دهههای 40 و 50 میلادی و پوستاندازی در دهه 60، از دهه 70 به بعد رو به افول گذاشت و کمکم به دست فراموشی سپرده شد. اما جذابیتهای نهفته در این ژانر باعث میشد تا مخاطبان به سمت فیلمهای جاودانه و بزرگ این دسته بروند و مجدداً تماشایشان کنند و فیلمسازان هم در سالهای گذشته، با رجوع به ساختن چنین فیلمهایی، قصد داشتند این ژانر را زنده نگه دارند. حال کسانی چون برادران کوئن و جیم جارموش میتوانستند از المانهای اصلی این ژانر بهره بجویند و کار خودشان را انجام دهند تا هم عملاً فیلم وسترن ساخته و هم متکی به زمان حال باشند و بسیاری فیلمساز دیگر نیز تنها و تنها قصد داشتند با ساختن فیلم وسترن، این بخش از سینما را بازنمایی کنند و نشان دهند که همچنان سینمای وسترن نفس میکشد و زنده است.
پرداختن به داستان مردانی تنها با کلاههای کابویی که در خانههایی دورافتاده زندگی میکنند و ظاهراً مسیری طولانی را پیمودهاند و فراز و نشیبهای فراوانی را دیدهاند و حالا فقط آرامش در زندگی را طلب میکنند و چیزها یا کسانی باعث برهم خوردن این آرامش میشوند، همواره میتواند جذاب باشد. گرچه شاید حرف تازهای در میان نیست، اما زنده کردن خاطرات و حتی تقلب از روی دست فیلمهای بزرگ این ژانر، البته نه به منظور بازسازی (همانند هفت دلاور یا قطار 3:10 به یوما) و برای خلق آثاری جدید، باز هم میتواند برای مخاطب پرکشش باشد. اما هرچه هست، فیلمهای وسترن دارای المانهای ثابتی هستند که وجودشان باعث میشود آن بخش آیکونیک اثر عمل کند و بتوانیم فیلمی را در این دسته قرار دهیم، حال چه آن فیلم همچون جایی برای پیرمردها نیست، ساخته برادران کوئن زمان حال را روایت کند و چه شبیه به قتل جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل ساخته آندرو دومینیک، ما را در زمان به عقب ببرد و درست در زمان رخدادهای واقعیای که الهامبخش فیلم وسترنها بودهاند، بایستد، باید شامل و حامل این المانها و فاکتورها باشد تا در این دسته قرار گیرد.
هنری پیر، محصول 2021 با فیلمنامهای از پاستی پانسیرولی ساخته شده است. فیلمنامهای که باز هم ما را با یکی دیگر از داستانهای وسترنی همراه میکند که در آن مردان پرشماری را میبینیم که بر سر پول، شرافت، زمین، سرزمین و بسیاری چیزهای دیگر مبارزه میکنند و سرانجام همین قصه برایمان مشخص میکند که کدامیک از آنها قهرمان و کدامیک ضدقهرمان هستند و ما دوست داریم با کدامین آنها همراه شویم.
حالا و در قرن 21، فیلمنامه هنری پیر دارای ویژگیها و فاکتورهایی است که میتوان آن را به عنوان فیلمنامهای در ژانر وسترن معرفی کرد که عناصر این ژانر را پیادهسازی میکند. فاکتورهایی که جزو بارزترین ویژگیهای ژانر وسترن هستند.
- خانه و مزرعه
از جایی به بعد و چند سال پس از ساخته شدن مستمر فیلمهای وسترن که در آن شهرهای کوچک رو به توسعه در غرب وحشی آمریکا تصویر میشدند (شهرهایی با چند خانه در دو طرف یک خیابان، یک کلانتری، یک بانک، یک کافه و یک هتل)، فیلمهایی به میان آمدند که حالا خانهها و مزرعههای تنها را مدنظر داشتند و اینگونه قهرمان خود را در یک سمت و ضدقهرمانان را در سمت دیگر قرار میدادند (نمونه اعلایش روزی روزگاری در غرب ساخته معروف سرجیو لئونه). هنری پیر نیز حائز چنین ویژگیای است و در آن ما شخصیت اصلی/قهرمان را در مزرعه و خانه درون آن میبینیم که طبق گفته خود او و دیگران، دور از شهر است. در این شکل از فیلمنامهها و با چنین پرداختی، عموماً این مکان/خانه تمام زندگی شخصیت را شکل میدهد و او باید با تمام وجودش از آن محافظت کند. همین موضوع باعث به وجود آمدن چالشهای فراوانی برای او و هر که با اوست، میشود.
- قهرمان
در فیلمهای وسترن، حتماً باید یک قهرمان بسیار بارز با ویژگیهایی که ما از چنین شخصیتهایی میشناسیم، وجود داشته باشد. قهرمانی از آن جنس که اشتباه نمیکند و اگر هم اشتباهی انجام داده باشد، حتماً در صدد جبران آن برمیآید و موفق هم میشود. در فیلمنامه هنری پیر، کمی زمان میبرد تا قهرمان مشخص شود و ما بخواهیم با او همراه شویم. اما در اینجا، گذشته اوست که مهم جلوه میکند و از جایی به بعد، ورق را برمیگرداند. درواقع او همان شخصیت منزوی دورافتاده است که به طور خودخواسته دست از کارهای گذشته کشیده و با سختی زندگی را میگذراند. دقیقاً شخصیتی شبیه به قهرمان در فیلمنامه فیلم نابخشوده ساخته کلینت ایستوود که دست از کار کشیده و به مزرعهداری مشغول است، اما موضوعی پیش میآید که در ابتدا با پیشنهاد مالی همراه است و ورود او به این جریان، طوری پیش میرود که وجدانش را درگیر میکند و باعث میشود که بخواهد انتقام بگیرد. هنری پیر هم دقیقاً همین اتفاقات را از سر گذرانده و حالا نمیخواهد درگیر موضوع تازهای شود، خصوصاً به خاطر پسر جوانش که از تبدیل شدن او به کسی چون خودش بسیار حذر دارد. خلق چنین شخصیتی در فیلمنامه باعث میشود ما بتوانیم سمت و سوی قهرمان و ضدقهرمان را بشناسیم و منتظر اتفاقات بعدی باشیم.
- ضدقهرمان/غریبهها
همانند تمام فیلمنامههای قهرمانمحور و تمام داستانهای اسطورهای، وقتی قهرمانی وجود دارد، باید ضدقهرمان/ضدقهرمانهایی نیز وجود داشته باشند تا در مقابل او قرار بگیرند و کشمکش لازم را ایجاد کنند. فیلم وسترن نیز از این قاعده مستثنا نیست و اتفاقاً ضدقهرمانهای آن بسیار هم معروف و مشخص هستند. ضدقهرمان/ضدقهرمانهایی که میتوانند غریبه باشند و ورودشان به جغرافیای اصلی فیلمنامه، نظم و ثبات آنجا را بر هم بریزد. در فیلمنامه هنری پیر هم تعدادی ضدقهرمان وجود دارند که باید سر راه او قرار بگیرند تا پیرنگ به مسیر خود ادامه دهد و با ایجاد کشمکشهای فراوان و حلوفصل آنها به پایان برسد. اما چیزی/چیزهایی در این بین باید وجود داشته باشد که قهرمان و ضدقهرمان را مقابل یکدیگر قرار دهد. چیزی شبیه به یک دغدغه مشترک، یک اتفاق ناخواسته و در مواردی یک اتفاق خودخواسته، هرچه هست، باید یک خط ارتباط قوی بین آنها وجود داشته باشد.
- خط ارتباط
عموماً در فیلمنامههای ژانر وسترن، همانند دیگر فیلمهای قهرمانی، انگیزههایی از قبیل پول، زن اغواکننده، زمین، کشورگشایی و... باعث میشوند دو نیروی خیر و شر در مقابل هم قرار بگیرند. در هنری پیر، این خط ارتباط از طریق یک حادثه رخ میدهد که البته درنهایت این حادثه به یکی از موارد بالا، یعنی پول زیاد ختم میشود. هنری یک جسد نیمهجان با مقدار زیادی پول پیدا میکند و آنها را به خانه خود میبرد. دیری نمیپاید که افرادی به دنبال این جسد و پولهایش میآیند. پس هنری نیز درگیر اتفاق بین این دو گروه خواهد شد. حال کسی چون هنری که مدتهاست دست از کار کشیده و دیگر دنبال دردسر نمیگردد، باید انگیزهای بیش از این داشته باشد تا بخواهد خود را درگیر این ماجرا کند. انگیزه او حفاظت از پسر و مزرعهاش است. اما وقتی جسد نیمهجان ابتدای فیلمنامه به هوش میآید، دیگر درگیری تا وسط مزرعه هنری آمده و او هرچقدر هم که بخواهد دور بماند، نمیتواند و ناچار است در مقابل ضدقهرمانان/غریبهها بایستد. از اینجا به بعد است که درگیریها به اوج میرسند و رازهایی برملا میشوند تا شخصیتپردازی قهرمان در فیلمنامه کامل شود.
- روایت
برای کامل شدن یک فیلمنامه وسترن، تمام فاکتورهای قبلی باید در دل روایت قرار بگیرند و یک کل واحد را تشکیل دهند. یعنی موقعیت جغرافیایی قهرمان، ترسیم زندگی او و ویژگیهایش برای مخاطب در فیلمنامه، انگیزههای او برای مقابله با ضدقهرمانان، ورود ضدقهرمانان/غریبهها و خط ارتباطی که بین آنها و قهرمان به وجود میآید، همگی باید روایت فیلم وسترن را تشکیل دهند. در فیلمنامه هنری پیر، موقعیت جغرافیایی بهخوبی برایمان ترسیم میشود، ابعاد مختلف زندگی قهرمان و دلیل انزوا و گوشهگیری او نیز با اشاراتی که از دل پیرنگ بیرون آمدهاند، واکاوی شده و اتفاقی غیرقابل پیشبینی و در ظاهر ساده باعث میشود تا پای ضدقهرمانان به زندگی او باز شود. اما در این بین، پاستی پانسیرولی، برای بسط و گسترش پیرنگ فیلمنامه و البته رقم زدن کنش نهایی، یک روایت ذهنی کوتاه را نیز به فیلمنامه اضافه کرده است. آن هم در جایی است که فرد مجروح در کابوسهایش، چیزی را به یاد میآورد و این یادآوری باعث میشود چهره واقعی قهرمان و راز زندگی گذشتهاش برملا شود و او را از پوسته خود خارج کند. درواقع رخ دادن جمیع اتفاقات، از ورود غریبهها گرفته تا به خطر افتادن زندگی پسر قهرمان و پیش کشیده شدن زندگی پیشین او به عنوان یک قاتل و بزهکار حرفهای، فیلمنامه را به نقطهای میرساند که مدنظر بوده است. قهرمان از حالتی اولیه و باثبات به حالتی ثانویه و پر از کشمکش و بیثبات میرسد و حالا باید خود را از این مهلکه رها کند. سیر این اتفاقات و تغییرات برای ما بسیار عیان هستند و فیلمنامه هنری پیر نقطه تاریک و غیرقابل فهمی ندارد، حتی پیشبینی اینکه درنهایت چه پیش میآید نیز سخت نیست، اما غافلگیری نهایی فیلمنامه در دل روایتش، دقیقاً به آن تکه روایت ذهنی کوتاه بازمیگردد و تغییری برگشتناپذیر را برای زندگی قهرمان رقم میزند و او را به کام مرگ میکشاند.
نگاه کلی از ابتدا تا انتها به فیلمنامه هنری پیر ما را با چند نقطه مهم مواجه میکند. نخست پیدا شدن و ورود اولین غریبه و در پی آن ورود غریبههای بعدی است، دوم رجوع به زندگی گذشته قهرمان و اینکه او میتواند چه هیولا/ اژدهایی باشد و سوم سماجت برای ارتباط بخشیدن بین این نقاط و درنهایت و پس از چند رفت و برگشت، ایجاد این ارتباط، که کنار هم قرار گرفتن موارد ذکرشده، کلیت فیلمنامه هنری پیر را میسازند که از جغرافیای ترسیمشده گرفته تا شخصیتها و ویژگیهایشان، همگی ما را با یک فیلمنامه وسترن مواجه میکنند، فیلمنامهای که قصد ندارد کار جدیدی انجام دهد و گویی ما را با خود به دهه 50 میلادی برده و با یک فیلمنامه وسترن ساده خطی مواجه کرده است که جذابیت و کشش خود را از انتظار برای بیرون زدن هیولای درون وجود قهرمان فیلمنامه وام گرفته است و سرانجام این انتظار را با تلفیق ابعاد انسانی او و خوی درنده سابقش به پایان میرساند و چه چیزی برای یک قهرمان میتواند بهتر از این باشد که در راه احقاق حق مرگ را در آغوش بگیرد.