قسمت ۱
قسمت اول سریال با زنی به نام الکس (مارگارت کوالی) شروع میشود که همراه دخترش مدی (رایلی نویا ویت) در نیمههای شب از خانه فرار میکند و در راه، به دلیل این،که بنزین ماشینش تمام شده، مجبور میشود در کنار ایستگاه توقف کند. الکس تنها ۱۸ دلار دارد و پول نقد باقیمانده او با هر اقدامی در آستانه تمام شدن است. او جایی برای رفتن ندارد و مجبور است در ماشینش بخوابد. صبح روز بعد، الکس و مدی به شورای شهر میروند و مشاور آنجا، او را تشویق میکند که به پناهگاه زنان بیخانمان برود. در این مصاحبه الکس گذشتهاش، تربیت خشنش و پائولا (اندی مک داول) مادر عجیبی را که دارد، به خاطر میآورد. اما درنهایت میگوید که قربانی آزار و اذیت و بیخانمان نیست و به پناهگاه نمیرود. مشاور او را به یک مصاحبه شغلی میفرستد و الکس کار خود را در خانهای کاملاً خیرهکننده و زیبا که از سوی صاحبی به نام رجینا (آنیکا نونیرز) اداره میشود، آغاز میکند، ولی رجینا با او بدرفتاری میکند. الکس متوجه میشود که مادرش، مدی را به شان سپرده و با عصبانیت به تریلرِ شان میرود تا دخترش را با خود ببرد. در جاده، مدی اسباببازیاش را از پنجره بیرون میاندازد و الکس را وادار میکند با عجله بیرون بیاید تا آن را پیدا کند. یک تصادف بزرگ رخ میدهد، ولی درنهایت الکس و مدی نجات پیدا میکنند و همراه با پدرش هانک (بیلی برک) به بندر کشتی میروند تا بقیه شب را در آنجا سپری کنند.
قسمت ۲
این قسمت با داستان آشنایی شان و الکس و حضور نیت (ریموند ابلاک) در آن کافهای که کار میکرد، شروع میشود. نیت صبح روز بعد الکس و مدی را در بندر کشتی میبیند و به آنها کمک میکند تا به محل کارش برسد. الکس متوجه میشود که رجینا از عملکرد او شکایت کرده و دیگر نمیتواند در آنجا کار کند. الکس و مدی به پناهگاه میروند و صاحب پناهگاه، دنیس (بیجی هریسن)، به آنها خانهای را برای اسکان میدهد. الکس از وکیلی به نام جان مارشال، که وکالت شان را برعهده دارد، تماسی دریافت میکند. شان شکایتی تنظیم کرده تا حقوق سرپرستی بچه از او سلب شود. آشنایی الکس با یکی از زنان آنجا دنیل (ایمی کرورو) هم او را راهی دادگاه میکند و هم به او قدرتی میدهد تا پولی را که رجینا باید در ازای تمیز کردن خانهاش به او میداده، بگیرد؛ نقشهای که جواب میدهد و الکس پس از گرفتن پول میخواهد به آنجلا این خبر را بدهد، ولی میبیند که دنیل پناهگاه را ترک کرده. این اتفاق به الکس جرئتی میدهد تا نوشتن را بار دیگر آغاز کند.
قسمت ۳
الکس از طرف دادگاه به کلاسهای آموزش تربیت فرزندان میرود و از طرف دنیس با وکیلی آشنا میشود تا به او برای آمادگی در دادگاه بعدی کمک کند. الکس به خانهای بسیار کثیف میرود تا آنجا را تمیز کند. در حین برگشت از کار الکس، شان را در بار میبیند و با او دعوا میکند. او نگران مدی است و با مادرش تصمیم میگیرد خانهای را اجاره کنند. مادر الکس که دوقطبی است، با او دو روز را میگذراند. اما کارهای عجیب پائولا همراه با نامزد جدیدش و قرار دادن الکس در موقعیتی غیرمنتظره او را عصبانی میکند. هنگامی که مدی روز بعد در دادگاه حاضر میشود، دنیس نگرانیهای خود را در مورد اسناد ازدسترفته ابراز میکند. بااینحال، بیرون دادگاه، شان و الکس به توافق میرسند که حضانت مدی را اشتراکی برعهده بگیرند. زمانی که مدی و الکس به خانه میروند، میبینند که پائولا یک نقاشی دیواری زیبا روی دیوار اتاق خواب مدی کشیده است.
قسمت ۴
الکس که قصد دارد تا مدی را به شان بسپارد، در راه نیت را میبیند و نیت از او درخواست میکند تا با او بیرون بروند، اما الکس این درخواست را نمیپذیرد. هنگامی که الکس به سر کار بازمیگردد، او دوباره به نظافت منزل رجینا میپردازد. رجینا به او میگوید که روش تمیز کردن زنان دیگر را دوست ندارد و حتی به الکس اجازه میدهد رمز وایفای را نیز داشته باشد. پس از رفتن رجینا به جشن شکرگزاری، او در خانه میماند و از طریق اپلیکیشن دوستیابی با پسری آشنا میشود و او را به خانهی رجینا دعوت میکند. الکس خود را دختر صاحب این خانه معرفی میکند تا اینکه رجینا سر میرسد. رجینا با حالی آشفته داستان زندگی، بچهدار شدن و طلاق خودش را برای الکس تعریف میکند. برای خدمات الکس، رجینا مقداری پول اضافی برای چنین شغل شگفتانگیزی به او میدهد و از او میخواهد که دیگر تحت فشار قرار نگیرد. پس از آن شب، الکس تصمیم میگیرد داستان رجینا را در دفترش بنویسد.
قسمت ۵
پس از آنکه الکس متوجه میشود علت سرفههای مدی، وجود قارچهایی در دیوار خانهاش است، به سراغ پدرش میرود و چند روزی مدی را به آنها میسپارد. در این بین، تمیز کردن خانهای قدیمی و کمی ترسناک برای الکس خاطرات بچگیاش را یادآوری میکند. او که به دنبال صدایی شبیه مادرش در آن خانه میگردد، به درون اتاقکی میرود و نقاشیهای بچگانه را روی دیوار اتاقک میبیند. الکس برای لحظاتی در آنجا حبس میشود و به یاد میآورد که در کودکی پس از دعواهای پدر و مادرش در کابینت آشپزخانه قایم میشده است. الکس میفهمد که پدرش، مادرش را مورد آزار فیزیکی قرار میداده و پائولا از ترس مانند الکس از خانهشان فرار کرده بود. او به سراغ مادرش میرود و به او میگوید که میداند پدرش تو را مورد ضرب و شتم قرار میداده. بااینحال، پائولا از یادآوری آن روزها میگذرد و به الکس خبر ازدواجش را میدهد.
قسمت ۶
الکس به یک جلسه تراپی گروهی میرود و به یاد میآورد زمانی در رشته نویسندگی قبول شده بود، ولی به دلیل مشکلاتش درس خواندن را رها کرد. او که به دنبال خانه است، به پیشنهاد نیت مدی را به مهدکودک جزیره میفرستد، اما برای این کار باید خانهای در آن محل داشته باشد. پس از گرفتن وامی، الکس موفق میشود خانهای مناسب و زیبا را اجاره کند. صاحبان خانه به او اجازه میدهند تولد مدی را در حیاط آنجا بگیرد. حضور شان، پائولا و نیت الکس را نگران میکند، ولی او ترسش را پنهان میکند تا به مدی خوش بگذرد. صبح روز بعد صاحبان خانه به الکس میگویند شان با حالی ناهشیار از مصرف الکل به خانه آنها آمده. این اتفاق باعث میشود آنها الکس را از خانه بیرون کنند و درنهایت با مدی به خانه نیت پناه ببرند.
قسمت ۷
الکس که سخت مشغول کار است، همراه با پائولا به دنبال دریافت مدارک و تریلر او میروند تا خانهاش را پس بگیرد، اما همسر پائولا همراه با تریلر گم شده است. با توجه به اینکه الکس مدتی در خانه نیت زندگی میکند. الکس رویای رفتن به دانشگاه و تمرکز روی خودش و مدی را دارد. در شبی که نیت به او پیشنهاد میدهد تا همراه با هم به بیرون بروند، شان سر میرسد. او پوشه وام مسکن پائولا را پیدا کرده است، اما متأسفانه وام مسکن او پرداخت نشده و او در شرف از دست دادن خانهاش است. شان، پائولا و الکس به سراغ همسر پائولا میروند و متوجه میشوند او پول رهن خانه را قمار کرده است. پائولا وسایل خودش را از تریلر برمیدارد، اما با عصبانیت به خانه حمله میکند، به دستش آسیب میزند و درنتیجه آنها مجبور میشوند او را به بیمارستان ببرند. الکس که شوکه شده و احساس تنهایی میکند، همراه با شان به تریلرش میرود و شب را در آنجا میماند.
قسمت ۸
صبح روز بعد الکس که به خود آمده، متوجه میشود که باید هرچه زودتر تریلر را ترک کند. او به خانه نیت میرود، اما نیت دیگر مایل نیست با الکس صحبت کند، زیرا میداند که شب گذشته به تریلر شان برگشته است. الکس به بیمارستان میرود، اما دکتر به او میگوید مادرش وضعیت روانی مناسبی ندارد و باید در بیمارستان بماند. او به تریلر برمیگردد و پدرش را با مدی و شان میبیند. الکس چارهای جز ماندن در تریلر شان ندارد. روز بعد به خانهی رجینا میرود، اما متوجه میشود رجینا از نگهداری فرزندش بسیار خسته و ناامید شده است. الکس به او کمک میکند و رجینا برای تشکر از او میپرسد که آیا خانهای پیدا کردی یا نه. الکس به دروغ میگوید خانه را پیدا کرده. پس از چند روز رجینا به الکس زنگ میزند و هفتهای سه شیفت به او پیشنهاد کار میدهد. همچنین مردی به نام استیو با او تماس میگیرد و به او فرصت بورس تحصیلی رشته نویسندگی برای سال تحصیلی آینده ارائه میدهد. وقتی شان از تصمیم الکس باخبر میشود، با او با خشونت برخورد میکند و مدعی میشود مدی را از او میگیرد. صبح روز بعد ماشین الکس را شان با خود میبرد و به او اجازه نمیدهد به سرِ کار برود. الکس دوباره به دام افتاده است و بازگشت به سمتِ شان سیاهچاله زیر پایش را یک بار دیگر باز کرده تا وجودِ این زن را ببلعد.
قسمت ۹
الکس که کاملا افسرده شده، به دلیل نداشتن پول در تریلر میماند و شان را تحمل میکند. یک روز رجینا به تریلر سر میزند و از شان سراغ الکس را میگیرد، زیرا دفترچهاش را خانهاش جا گذاشته، اما شان به دروغ میگوید از الکس خبر ندارد و او را رد میکند تا برود. الکس که میبیند مدی هم مانند کودکی او در کابینت قایم شده، بهتنهایی از آنجا خارج میشود و از رجینا کمک میگیرد. او به پناهگاه دنیس میرود و در این بین رجینا برای کمک وکیلی مجرب را به الکس معرفی میکند. با کمک وکیل الکس برای سرپرستی مدی، شکایتی را علیه شان تنظیم میکند. این دو تصمیم دارند به مونتانا بروند تا در آنجا زندگی کنند.
قسمت ۱۰
در آخرین قسمت الکس در یک جلسهی درمانی نشسته و با دیگران در مورد بهترین روز زندگی خود صحبت میکند. شان قبول دارد که مدی را باید به الکس بسپارد، زیرا از وضعیت نامطمئن خود و آینده مدی میترسد. الکس از رجینا، مادرش، پدرش، دنیس و شان خداحافظی و داستان زندگیاش را با جزئیات کامل خدماتی که در خانههای مردم ارائه داد، بیان میکند. لحظهای که ما میبینیم، زمانی است که مدی و الکس برای شروع زندگی کاملاً جدید خود به مونتانا میروند. بهترین روز برای او روزی است به یک حرف «م» غولپیکر در بالای تپه نگاه میکند؛ حرفی که از ابتدای نام مدی میآید.