فیلمنامهنویس: اکتای براهنی
کارگردان: ابراهیم ایرجزاد
مدیر فیلمبرداری: محمود کلاری
تدوین: سهراب خسروی
طراح صحنه: آیدین ظریف
طراح لباس: نازنین خزاعی
موسیقی: حامد ثابت
عکاس: حبیب مجیدی
تهیهکننده: جواد نوروزبیگی
بازیگران: محسن تنابنده، ساره بیات، شیرین یزدانبخش، ماهور الوند، مهدی حسینینیا، فرید سجادیحسینی، علی باقری
سال ساخت: 1398
سال پخش: 1400
خلاصه داستان: سعید (محسن تنابنده) کارگرِ ساختمانیِ متعصب است که این خصلتش را در محل کار و خانه شاهدیم. درگیریهای کلامی مادر (شیرین یزدانبخش) و همسرش زهرا (ساره بیات) نیز مزید بر علت میشود تا بحث معضلات اجتماعی حضور زنان در جامعه به شکل پررنگی در خانهشان دنبال شود. در یکی از روزها، همسرش در مسیر بازگشت به خانه از کلاس نقاشی، سوار ماشینی میشود که با پیشنهاد بیشرمانه راننده (مهدی حسینینیا) مواجه میشود. هرچند زهرا موفق میشود با اعتراض فراوان، خودش را از شر راننده برهاند، اما هنگامی که این موضوع را با مادر سعید مطرح میکند و اصرار دارد حالا که اتفاقی نیفتاده و راننده را نیز نمیشناسند، بهتر است سعید را در جریان قرار ندهند، اما این موضوع با مخالفت مادرِ سعید روبهرو میشود. به همین دلیل وقتی سعید به منزل میآید، این مادر است که با بازگو کردن ماجرا، زهرا را ملزم میکند اصل ماجرا را برای همسرش شرح بدهد. سعید که دستش به جایی بند نیست، روز بعد و به نشانه اعتراض، در مقابل رانندگان ماشینپیکان میایستد تا مسافران زن تنها را سوار نکنند و حتی با یکی از آنها نیز درگیر میشود. سپس تحت تأثیر حرفهای مادرش، همسرش را در مسیر بازگشت به خانه تعقیب میکند و علیرغم اینکه به مشکلی برخورد نمیکند، او را از رفتن به کلاس منع میکند. سپس به سراغ محلهایی میرود که زنان خیابانی در آنجا حاضر میشوند و سعی دارد آنان را ارشاد کند، اما تیرش به سنگ میخورد. وقتی در خانه، با اتاق خواب مشترک پسر و دخترش مواجه میشود، فکری به ذهنش خطور میکند و به بهانه دیوار کشیدن اتاق بچهها، همسر و فرزندانش را راهی خانه پدری همسرش میکند تا عملیات خود را به سرانجام برساند. اینجاست که مجدداً سراغ همان زنی میرود که پیشتر شناسایی کرده بود و با کشاندن او به خانهاش، به وسیله روسری همسرش، او را خفه میکند و پس از پیچیدن جسدش درون موکت خانه، جنازهاش را در بیرون از شهر رها میکند. روزهای بعد نیز به همین ترتیب دو قتل دیگر را نیز مرتکب میشود، بدون اینکه هیچ نشانهای از عذاب وجدان در رفتارش دیده شود. پس از بازگشت همسر و فرزندش به خانه، سعید به شکلی اتفاقی در محل کار، با مشاهده بریدهای از روزنامه در خصوص ماجرای قتلهایش، برای تکرار آن جنایات جریح میشود. به همین منظور از پدر همسرش میخواهد وانتش را به صورت قسطی در اختیارش قرار دهد. حتی در یکی از قتلها، خودش پلیس را در جریان پیدا شدن جنازه قرار میدهد.
حرص و ولع او از قرار گرفتن در تیتر یک مطبوعات باعث انگیزه بیشتر او میشود، تا اینکه پس از تحویل سال نو و هنگامی که قصد دارد بار دیگر به اعمال سبعانهاش روی بیاورد، نقشهاش با شکست روبهرو میشود و با فرار قربانی، دستگیر میشود. در اعترافاتش، ضمن اظهار آسودگی از بیگناهی خود، ادعا میکند این اعمال را بر اساس وظایف دینیاش انجام داده است و تعریف مردم را دلیل اصلی تکرار جنایاتش عنوان میکند، حتی زمانی که همسرش در ملاقات با او از عواقب رفتارش سخن میگوید، با او نیز بهتندی برخورد میکند و او را از خود میراند.