فیلمنامهنویس: ربکا هال، بر اساس رمانی از نلا لارسن، کارگردان: ربکا هال، تهیهکننده: نینا یانگ بونگیووی، تدوین: سابین هافمن، مدیر فیلمبرداری: ادوارد گارو، موسیقی: دوونت هاینز، بازیگران: تسا تامپسون، روث نگا، آندره هولند، بیل کمپ، ژانر: درام، محصول 2021 آمریکا، 99 دقیقه، بودجه 10 میلیون دلار، پخش از نتفلیکس
خلاصه داستان: دهه 1920 نیویورک، ایرنه ردفیلد زن سیاهپوستی با پوستی روشن است که با دو پسرش و همسرش دکتر برایان در محله هارلم زندگی میکنند. او بعضی وقتها که برای خرید به محلههای خوب شهر میرود، خودش را زنی سفیدپوست جا میزند و بدون هیچ مشکلی به مغازههای سفیدپوستان میرود، یا برای نوشیدن چای به هتل میرود.
ایرنه در هتلی با دوست دوران کودکیاش کلر روبهرو میشود که او نیز زنی سیاهپوست با پوستی بسیار روشن است و به خاطر موهای بلوندش همه او را یک سفیدپوست میدانند. او حتی با مردی سفیدپوست و ثروتمند به نام جان ازدواج کرده است. کلر که از دیدن ایرنه بسیار خوشحال است، او را به اتاقش در هتل دعوت میکند و به او میگوید که بعد از مرگ پدرش، نزد دو خاله سفیدپوستش بزرگ شده است. همسر کلر از راه میرسد و در خلال گفتوگوها مستقیماً به سیاهپوستان توهین میکند، بدون اینکه خبر داشته باشد ایرنه و همسرش نیز سیاهپوست هستند. ایرنه به خانه میرود و جواب نامههایی را که کلر برای او میفرستد، نمیدهد. تا اینکه یک روز کلر به خانه او میآید و معذرتخواهی میکند و میگوید که میخواهد دوباره رابطه دوستی خوبی با هم داشته باشند.
کلر خودش را به مراسم جشن سیاهپوستان که ایرنه برنامهریزی کرده است، دعوت میکند و توجه دیگر مهمانان، ازجمله برایان را به خودش جلب میکند. ایرنه راز کلر را برای دوست نویسندهاش، هاگ ونتورث، برملا میکند؛ تنها کسی که به نظر میرسد خیلی تحت تأثیر رفتارهای خوشمشربانه کلر قرار نگرفته است.
با گذر زمان حضور کلر در خانه ایرنه پررنگتر میشود و کمتر زمانی است که در مهمانیها یا حتی سر میز شام غایب باشد. ایرنه در ابتدا از حضور کلر خوشحال است، اما کمکم این خوشحالی جای خود را به نارضایتی از حضور همیشگی کلر در زندگیاش میدهد و حتی احساس ناخوشایندی نسبت به رفتار برایان با او پیدا میکند.
برایان اصرار دارد از آن محله بروند، اما ایرنه موافق نیست و برایان مدام برای بچهها از خشونتها و تبعیض نژادیهایی که بر سیاهان تحمیل میشود، میگوید. درحالیکه ایرنه مخالف است و مدام به برایان اصرار میکند اجازه دهد تا فرزندانش دوران کودکی آرامی داشته باشند. یک شب بعد از اینکه برایان تنهایی همراه کلر به مهمانی چای میرود، ایرنه به رابطه آنها شک میکند و ازدواجش را در خطر میبیند.
یک روز ایرنه همراه یکی از دوستانش برای خرید بیرون رفته است که با جان روبهرو میشود. جان او را میشناسد و متوجه میشود که او یک سیاهپوست است. ایرنه با رسیدن به خانه سعی میکند با کلر تماس بگیرد و جریان را به او خبر بدهد، اما موفق نمیشود و سپس تصمیم میگیرد برای آگاهی او تلاشی نکند. آن شب آنها به مهمانی دعوت هستند و هنگام بالا رفتن از پلهها برای رسیدن به طبقه ششم، ایرنه از کلر میپرسد که اگر همسرش جریان را متوجه شود، او چه کار خواهد کرد. کلر نیز میگوید کاری را که همیشه دوست داشته است، انجام میدهد و میآید و با ایرنه زندگی میکند. در میانه مهمانی است که ایرنه به کنار پنجره میرود و آن را باز میکند تا سیگار بکشد. در این لحظه جان وارد خانه میشود و به کلر که کنار ایرنه ایستاده است، حمله میکند. ایرنه دستش را جلو میآورد تا مانع او شود و در این لحظه کلر از پنجره به پایین پرت میشود.
کلر مرده است و پلیسها رسیدهاند. یکی از مهمانان میگوید که حتماً جان او را هل داده است، اما وقتی پلیس با ایرنه صحبت میکند، او میگوید که این صرفاً یک اتفاق بوده است.