فیلمنامهنویس: حمید اکبری خامنه
کارگردان: مهران احمدی
مدیر فیلمبرداری: ساعد نیکذات
تدوین: حمید نجفیراد
تهیهکننده: محمدحسین قاسمی
بازیگران: امیر جعفری (فرزین عیاران)، بهرام افشاری (فرزاد عیاران)، سیروس گرجستانی (علیرضا عیاران)، نازنین بیاتی (فرزانه عیاران)، ناهید مسلمی (عزیز خانم)، مهران احمدی (اسی)، سعید امیرسلیمانی (آقا هاشم)، عزتالله مهرآوران (مشکات)، سیامک صفری (شهرام دستکج)، بهاره کیانافشار (مروارید تنهایی)، میرطاهر مظلومی (سیامک)
سال ساخت: 139۸
سال پخش: 140۱
خلاصه داستان
علیرضا عیاران کشتیگیر قدیمیای است که کارگاه کوچکی در یکی از محلههای قدیمی تهران دارد و در زورخانه و نزد مردم صاحب اعتبار است. او در پنجمین سالگرد درگذشت همسرش بر اثر تصادف میمیرد و پس از مرگش فرزین به عنوان پسر بزرگتر با اصرار برادرش فرزاد و دوست مشترکشان اسی که به خاطر خلافهای متعدد، مرتب به زندان میافتد، کارگاه پدر را میفروشد. فرزین که به مهمانی رابط فروش اجناسشان یعنی شهرام دستکج رفته، متوجه میشود که اسی به دست پلیس دستگیر شده است و فرزین خودش باید به فرودگاه برود و مواد مخدر را از رابطهایشان تحویل بگیرد، اما زمانی که فرزین به همراه فرزاد مواد را تحویل میگیرند، متوجهِ فاسد شدن آنها میشوند. بعد از این اتفاق فرزین که دلش نمیخواهد دیگر در این کار بماند، به اصرار شهرام دستکج و فرزاد بار دیگر مابقی پولش را برای خرید تریاک از مشکات هزینه میکند تا با معاوضه آنها با شیشه از طریق داریوش برلیان، ضرر و زیانش را جبران کند. زمانی که فرزاد و فرزین برای معاوضه مواد به محل قرارشان در تایلند میروند، پلیس سر میرسد و قبل از اینکه دست این دو برادر به اجناس برسد، آنها را ضبط میکند. داریوش زیر بار ضبط شیشهها از سوی پلیس نمیرود و به برادرها فرصت میدهد شیشهها را به او تحویل دهند. فرزین و فرزاد برای رهایی از دست داریوش به سراغ دوستشان سیامک در تایلند میروند و از او میخواهند آنها را به خانم لی، بزرگترین مافیای شیشه، وصل کند، اما داریوش که دائماً در حال تعقیب آنهاست، روز قرار سر میرسد و فرزین و برادرش به کمک سیامک از دست او فرار میکنند. فرزاد و فرزین برای اینکه از دست داریوش خلاص شوند، در ازای دستگیری او به پلیسها رشوه میدهند و به این ترتیب، بدون مزاحم با خانم لی قرار میگذارند. فرزاد و فرزین خانم لی را مجبور میکنند فرمول پخت شیشه را به آنها بدهد و پس از این موضوع، فرزین به ایران بازمیگردد و آشپزخانه پخت مواد مخدر اختصاصیاش را راه میاندازد. او شهرام دستکج را از خود میراند و پول حرامی که وارد زندگیاش کرده، باعث میشود عزیز و خواهرش فرزانه، خانه پدری را ترک کنند. هاشم آقا، دوست قدیمی علیرضا عیاران، که میبیند فرزین سر و وضعی به هم زده، نزد او میرود و دست پسرش اصغر را در آشپزخانه او بند میکند تا اینکه در یک مراسم پارتی، داریوش فرزاد و فرزین را پیدا میکند. آنها برای فرار از دست داریوش به اصغر زنگ میزنند تا آشپزخانه را خالی کند، اما زمانی که به آنجا میرسند، متوجه میشوند اصغر تمام مواد را با خود برده. داریوش دو برادر را در خانهشان به دام میاندازد و به آنها فرصت میدهد تا هر چه سریعتر 10 برابر پولی را که از آنها طلبکار است، برگردانند. پس از این موضوع زمانی که فرزاد برادرش فرزین را هنگام استعمال شیشه میبیند، با او دعوا میکند و تصمیم میگیرد دیگر برای همیشه دست از این کار بردارد. بنابراین برای اینکه شر داریوش را از زندگیشان کم کند، برای آخرین بار شیشه میپزد و با خدا پیمان میبندد که این بار آخر است. در پایان، فرزین و فرزاد پس از گذراندن حبسشان در زندان، به زورخانه برمیگردند و با گلریزان، هزینه جهیزیه خواهرشان را فراهم میکنند.