فیلمنامهنویس: پژمان تیمورتاش
کارگردان: مریم بحرالعلومی
مدیر فیلمبرداری: مسعود امینی تیرانی
تدوین: سینا گنجوی
موسیقی: امیریل ارجمند
طراح صحنه: بابک کریمی طاری
طراح لباس: فرحناز نادری
تهیهکننده: پگاه احمدی
بازیگران: فرشته صدرعرفایی، گلاره عباسی، سامان صفاری، بهناز جعفری، بهرنگ رجبی، یوسف تیموری، علی کیانارثی، محمد ولیزادگان
سال ساخت: 1398
سال پخش: 1400
خلاصه داستان: شهربانو (فرشته صدرعرفایی) زن میانسالی است که 10 سال گذشته در زندان بوده است و برای حضور در مراسم عروسی پسرش، علیرضا، مرخصی میگیرد. دخترش گُلی (گلاره عباسی) او را به خانهاش میبرد و برای شهربانو توضیح میدهد که قرار بر این شده است تا تو فقط در مراسم حاضر باشی و به دلیل زندانی بودن هیچ حرفی از نسبت خودت با پسرت نزنی. شهربانو متوجه میشود دختر دیگرش به نام رعنا نیز حاضر نیست او را ببیند. ضمن اینکه طبق ادعای گُلی اینطور به نظر میرسد که همسر گُلی، نوید، به مأموریت جنوب رفته است و شاگرد همسرش صادق (یوسف تیموری) نیز مغازه آنها را تصاحب و پسرش را از آنجا بیرون کرده است.
صبح روز بعد شهربانو به سراغ صادق میرود تا در مورد مغازه صحبت کنند و در آنجا متوجه میشود رعنا به دلیل بالا کشیدن پولهای صاحبکارش متواری است. در بازگشت به خانه نیز پی میبرد که امکان فروش خانه برای رهایی رعنا وجود ندارد. بنابراین تصمیم میگیرد با نسبتی دروغین به سراغ صاحبکار دخترش، آقای ابراهیمی (بهرنگ علوی)، برود، اما وقتی موفق به اخذ رضایت نمیشود، به دیدار همبند قدیمیاش، فیروزه (بهناز جعفری) که در یک مؤسسه خیریه مشغولبهکار است، میرود تا از او کمک بگیرد. فیروزه با نیت خیر حاضر میشود کمکهای مردمی را به شهربانو اهدا کند تا مشکلش حل شود و برای فروختنشان از او میخواهد به سراغ نوید برود که در بازار شاغل است. اینجاست که بار دیگر متوجه دروغی میشود که گُلی به او گفته است. پس از اینکه کالاها را در مغازهای که گویا متعلق به نوید است، خالی میکند، با او در خصوص جداییشان صحبت میکند تا آنها را به زندگی مشترک ترغیب کند. در مسیر بازگشت، گُلی با او تماس میگیرد و توضیح میدهد که رعنا را پس از درگیری به پزشکی قانونی آوردهاند. شهربانو بلافاصله به آنجا میرود و بار دیگر از آقای ابراهیمی مهلت میخواهد، سپس به مغازه بازار میرود و متوجه میشود که نهتنها مغازه به نوید تعلق ندارد، بلکه کالاها را به عنوان طلبش به صاحب آن مغازه داده است. مجدداً گُلی با او تماس میگیرد که رعنا در بیمارستان بستری شده است، اما با حضور در آنجا اجازه ملاقات به او داده نمیشود و از طرفی شاهد جروبحث علیرضا و گُلی میشود. شهربانو به دیدار نوید میرود و وخامت اوضاع را برای او توضیح میدهد تا بلکه او بتواند پولی تهیه کند. سپس در کارخانه آقای ابراهیمی حاضر و متوجه میشود یکی از کارگران آنجا عاشق دخترش شده بود، اما به دلیل ارتباطات پنهانی رعنا، از دست او شاکی میشود. شهربانو اینبار با معرفی خودش به عنوان مادر رعنا، اعتماد پسر را جلب میکند و به محلی میرود که رعنا به آنجا سر میزد و بعد از اینکه متوجه میشود آن فرد پدر رعنا و همسر بیمار خودش است، پسر را کتک میزند که به دخترش شک کرده است. طی این مدت رعنا تمام پول را برای درمان پدرش خرج میکند. شهربانو در شب مراسم عروسی، کادوی پسرش را تحویل میدهد و سپس به دیدار دخترش در بیمارستان میرود.