خالق هراس، از پی اندوه...
آنچه در عمر دراز تاریخ سینما همواره در جریان بوده، عموماً دامن زدن به این کشمکش اساسی است که ذات حقیقی سینما و داستانگویی از خلال آن بیشتر طالب نمایش جهان واقع است یا برعکس باید از جادوی این جهان توأمان تصویری و صوتی، برای خلق جهانی اندکی متفاوت از پیرامون و تصویرهایی حیرتآور بهره جست؟ در بحبوحه این کشمکش ازلی-ابدی در میان داعیهداران هنر-صنعت-رسانه سینما اما گروه دیگری نیز قد علم کردند که معتقد بوده و هستند که سینما میتواند با حرکت در مرز باریک میان واقعیت و خیال، اهداف غایی هر دو جبهه مذکور را در حد اعلایش امکانپذیر سازد و از این طریق، دست به خلق جنسی از بازنمایی یا بازتاب واقعیت پیرامونی بزند که اگرچه میتوان ردپای تحقق مسئله مرکزی و کاتالیزورهای داستانیاش را جایی در جهان واقع و با تکیه بر منطق بیرونی درام جستوجو کرد، اما شیوه تصویرسازی از آن واقعیت و پر و بال دادن به سیر تحول شخصیتها و نمایش اوج و فرود کشمکشها و بحرانها در آن، کاملاً با فرایند تخیل و شهود مخاطب وارد بازی و تبادل میشود و از این طریق، ما با جنسی از سینمای داستانگو مواجه خواهیم بود که راهکار مقابله با صراحت واقعیت بیرحم پیرامون را، در ذهن و جایی بیرون از قاب در دسترس تصویر جستوجو خواهد کرد.
یکی از مهمترین اما در عین حال قدرنادیدهترین مؤلفان و داعیهداران این شمایلسازی اگزوتیک و توأم با فلسفیدن در سینمای معاصر جهان که آشکارا با مؤلفههای مکرر سینمای بدنه سر بازی و بازاندیشی داشته، مایک فلاناگان است؛ فیلمسازی که در تمام ساختههایش– اعم از بهانه قرار دادن روحزدگی عمارتهای کهنه همیشگی سینمای وحشت برای ترسیم مختصات اندوهناک تجربهای جمعی از یک تراژدی خانوادگی در آثاری مثل تسخیر در عمارت هیل و تسخیر در عمارت بلای، یا حتی نمایش تمثیلی عقوبت هراسناک اعمال بهظاهر خیرخواهانه اما در باطن فاجعهبار بشر سردرگم مدرن در عشای ربانی نیمهشب- همواره در تلاش است تا ضمن بهرهجویی اولیه از تمام کهنالگوهای ژانر مح...