در شماره گذشته با تحلیل ماجرای تاریخی حمله ابرهه حبشی به مکه و گرفتار شدن او و سپاهش به عذاب دهشتناک الهی نشان داده شد که چگونه نبرد خیر و شر میتواند از یک طراحی عظیم و پیچیده و مبتنی بر پیشگوییهای مقدس برخوردار بوده و تحولی بزرگ و تاریخی را رقم بزند. به عبارت دیگر، از نبردی سخن به میان آمد که همیشه در جریان بوده و در جریان خواهد بود. در ابتدای این بخش از مقالات هم با استناد به آیات و روایات به دراماتیک بودن ساختار هستی اشارههایی داشتهایم. بنابراین در ادامه به جلوههای دیگری از کشمکش ازلی و ابدی بین خیر و شر یا خدا و شیطان میپردازیم.
یهود و ابلیس در جنگ بدر
در قرآن کریم دو آیه در سورههای بقره آیه 146 و انعام آیه 20 وجود دارد که ابتدایشان مشترک و انتهایشان متفاوت است. در سوره بقره چنین آمده است: «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» (کسانی که به آنان کتاب آسمانی دادهایم، پیامبر را میشناسند، همانگونه که فرزندان خود را میشناسند. البته گروهی از آنان حق را دانسته کتمان میکنند.) و در سوره انعام چنین آمده است: «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ» (کسانی که به آنان کتاب آسمانی دادهایم، پیامبر را میشناسند، همانگونه که فرزندان خود را میشناسند. کسانی که خود را از دست میدهند، دیگر ایمانی نخواهند داشت!) این دو آیه تأکید دارند که مسیحیان و یهودیان بر اساس نشانههایی که در کتب مقدسشان دیده بودند، کاملا پیامبر را میشناختند. برای مثال، در سیره ابن هشام، تحقیق محمد محییالدین عبدالحمید جلد اول صفحه 118 چنین آمده است: «پیامبر در سن 9 یا 12 سالگی به همراه عمویش ابوطالب برای تجارت به سفر شام رفتند. در بین راه راهبی مسیحی به نام بحیرا آنها را در صومعه خود مهمان کرد. بحیرا نشانههای پیامبر آخرالزمان را در کتب آسمانی خوانده بود و از روی این علایم پیامبر را شناخت و به ابوطالب گفت مراقب برادرزادهات باش که اگر یهود او را بشناسد، چنان که من شناختم، او را میکشند.» اما بعضی از علمای یهود حتی در هنگام تولد آن حضرت ایشان را شناخته بودند و به دنبال ترور او بودند؛ ماجراهایی که مجید مجیدی در فیلم محمد رسولالله(ص) اساس دراماتیک اثرش را بر همین جستوجو و کشمکش بنیان نهاده است. این فیلم در ساختاری دایرهای با ماجرای شعب ابوطالب و محاصره اقتصادی پیامبر(ص) و تازهمسلمانان آغاز میشود و با پایان محاصره با اعجاز الهی پایان مییابد. پس از آغاز فیلم در شعب ابوطالب و با فلاشبک به ماجرای ابرهه میپردازد؛ ماجرایی که مقارن تولد رسولالله(ص) است و نشانههای حاملگی در حضرت آمنه(س) آشکار شده است. پس از نمایش نابودی ابرهه و سپاهش قطع میشود به قبیلهای یهودی که نوری را در آسمان میبینند که بشارت ظهور پیامبر آخرالزمان است، و درواقع داستان فیلم از همینجا آغاز میشود. خداوند متعال در قرآن کریم و در سوره مائده آیه 82 یهود و مشرکان را شدیدترین مردم در دشمنی با مؤمنان معرفی میکند. سیدهادی علیزاده در مقالهای علمی– پژوهشی در دوفصلنامه انسانپژوهی دینی با عنوان «عملیات یهود برای مقابله با پیامبر (ص)»، (ردپای یهود در حوادث صدر اسلام) درباره علل حضور یهود در مدینه و حجاز چنین مینویسد: «در تاریخ آوردهاند که ابتدا یهود به یثرب آمدند و این شهر را بنیان گذاردند. ایشان مدتها قبل از تولد پیامبر، در این منطقه به صورت گروهی ساکن شدند.
یهودیان شنیده بودند که پیامبر آخرالزمان به یثرب میآید و در اینباره اطلاعات کامل داشتند. (الکلینی ج 8، ص 308) آنان ادعا میکنند که برای یافتن پیامبر آخرالزمان و ایمان به او به مدینه آمدند، ولی با تحقیق در روند تاریخ در صحت این گفته به تردید میافتیم. اگر چنین است، چرا به حضرت عیسی(ع) که معجزات بسیار نشان داد، ایمان نیاوردند؟ افزون بر این، جای این پرسش هست که چرا یهودیان که میدانند پیامبر آخرالزمان در مکه مبعوث میشود، به مکه نیامدند؟ چرا در منطقهای ساکن شدند که خالی از سکنه است؟ یهودیان میدانستند که پیامبر اسلام بین دو کوه عیر و اُحد مستقر خواهد شد و از این روی در این منطقه ساکن شدند. (همان ص 309) در اینجا این پرسش پیش میآید که چرا یهود در سرزمین حجاز پراکنده شدند؟ درحالیکه منطقه میان این دو کوه منطقه محدودی است؟ آنان ادعا میکنند که در یافتن مصداق این منطقه دچار خطا شدند، بنابراین برخی در خیبر، برخی در تبوک و برخی نیز در مناطق دیگر ساکن شدند. اما این ادعا دروغی بیش نیست، چراکه با نگاهی به نقشه این مناطق درمییابیم که این مناطق درست بر سر راههای مدینه به قدس است. آنان با استقرار در این مناطق، راه پیامبر به بیتالمقدس را بهآسانی بستند. پیامبر اگر بخواهد از هر راهی از مدینه به سرزمین کنعان (فلسطین) برود، یهودیان در برابر او هستند. اگر از مسیر عراق برود، به فدک و اگر از مسیر مدینه برود، به خیبر میرسد. چگونه بپذیریم که اینها اتفاقی و تصادفی در پایتخت حکومتی او (مدینه) مستقر شدهاند؟ 13 سال پیامبر در مکه است و یهودیان از بعثت او آگاهاند. حتی یکی از علمای یهود در روز میلاد حضرت او را شناسایی کرده است. (همان، ص 300) چطور یهودیان مدینه نمیدانستهاند که در مکه پیامبر موعود به دنیا آمده است؟ اگر اینها برای یاری پیامبر آخرالزمان به مدینه آمدهاند، چرا درحالیکه بهدقت او را میشناسند، در مکه به او ایمان نمیآورند؟! بسیار پیشتر از میلاد پیامبر(ص) هاشم هنگام عبور از مدینه به همسرش گفت: اگر یهودیان این کودک (عبدالمطلب) را بیابند، میکشند. (مجلسی ج 15، ص 51) این همان زمانی است که یهودیان به مردم مدینه میگفتند: این پیامبر برای ماست و آمدهایم به او ایمان بیاوریم. بنابراین درمییابیم که یهود برای جلوگیری از ورود پیامبر به قدس به مدینه و اطراف آن آمدند. با نگاهی به نقشه سکونت یهودیان در حجاز بهآسانی میتوان دریافت که یهود از مدینه تا دیوارهای قدس خاکریز زدهاند. استحکامات نظامی فوقالعاده و موانعی عظیم در این مسیر فراهم کرده بودند. پیامبر برای رسیدن به قدس باید هفت خاکریز را رد میکرد؛ بنیقریظه، بنیمصطلق، بنینضیر، خیبر، تبوک، موته و قدس. سه خاکریز نخست در مدینه بود و یهودیان مستقر در آنها، هر یک در زمان خاصی به جنگ با رسولالله(ص) پرداختند. در خاکریزهای بعدی حضرت در جنگهای مختلف تا موته پیش رفتند، ولی با مکر یهودیان به قدس نرسیدند. مأموریت تصرف قدس از جانب خداوند به موحدان داده شده است. (عهد عتیق باب 26) از همین روی حرکتهای پیامبر اسلام به سوی قدس بود. طبق اخبار منابع یهود، اگر پیامبر آخرالزمان سرزمینی را بگیرد، یا در آن مستقر شود، دیگر آن را از دست نمیدهد. درنتیجه اگر پیامبر اسلام به قدس دست یابد، یهودیان باید از حرکت جهانی چشم پوشند. به همین جهت خاکریزها و سنگرهای یهودی از مدینه تا قدس ایجاد شد. این استحکامات طی سالیان متمادی درست شده بود. استحکامات خیبر را روی کوه و با کندن خندق و کشیدن دیوار در بالای خندق و ساخت قلعه در آن سوی دیوار ساختند. درحالیکه اینان در مدینه دشمنی نداشتند. به این ترتیب، درمییابیم که آنان از پیش برای دفاع سنگینی در برابر پیامبر(ص) آخرالزمان برنامهریزی داشتند. در صحنه عمل نیز دیدیم که در جنگ با پیامبر از همین قلعهها نهایت استفاده را کردند. سپس در تبوک پیامبر(ص) را معطل کردند. نتیجه این تلاشها، شکست پیامبر(ص) در آخرین نبرد در موته بود. سپاه اسامه آخرین نیرویی بود که حضرت برای حرکت به سمت مرزهای روم و فلسطین کنونی تجهیز میکرد، که با رحلت پیامبر(ص) و کارشکنی افرادی که در تاریخ مشخصاند، این سپاه از حرکت ایستاد و متأسفانه عملیات تأخیری یهود توانست پیامبر اکرم را از رسیدن به قدس بازدارد.»
این مقاله در ادامه به نقش یهود در ایجاد جنگهای مختلف بین مشرکان و مسلمین میپردازد که داستان پرماجرا و حاوی اسرار بسیاری است. یهود توانسته بود در میان مسلمین نفوذ کرده و جریانی از نفاق را سازماندهی کند. حتی بعضی از سران مسلمین به دلیل ارتباط با یهود و آگاهی از پیشبینیهای آنها در مورد توسعه یافتن اسلام سالها بعد از بعثت اعلام اسلام کردند، درحالیکه برای لحظهای ایمان نیاورده بودند.
یکی دیگر از مسائل بسیار مهم در روابط بین یهودیان و دو قبیله ساکن مدینه، یعنی اوس و خزرج، سلطه فرهنگی یهود در میان آنان بود. اعراب بدوی و حتی شهرنشین بهشدت بیسواد بودند و با نوشتن و خواندن بیگانه. به گونهای که تعداد کسانی که میتوانستند بخوانند و بنویسند، به تعداد انگشتان دو دست در کل حجاز نمیرسید. اما یهودیان به دلیل داشتن کتاب تورات اینگونه نبودند.
در تاریخ ذکر شده است که بین اوس و خزرج رقابتی وجود داشت تا خود را شبیه یهودیان کنند و وقتی پرسشهایی برایشان پیش میآمد، به علمای یهود مراجعه میکردند. این جریان حتی بعد از ظهور اسلام نیز ادامه یافت و داستانهای توراتی که اغلب تحریف شده بود، در میان مسلمین نیز رایج شد، به گونهای که بعدها جریانی در تفسیر قرآن و روایات تحت عنوان اسرائیلیات به وجود آمد. تعدادی از یهودیان که به لباس اسلام درآمده بودند، این جریان نفوذ فرهنگی را برای انحراف افکار مسلمین سازماندهی کردند. به گونهای که بعضی از مسلمین که بعدها به مقامات و ریاستها رسیدند، تغذیهشده از سوی اسرائیلیات بودند. این جریان نفوذ از سوی یهود در مسیحیت نیز اجرا شده و ثمر داده بود. این سیاست و روشی است که هماکنون نیز با سلطه یهود بر رسانههای آمریکایی بهخصوص در هالیوود همچنان در حال اجراست و حکایت از تجربهای دارد که دهها قرن آزموده شده است. اما این پرسش مطرح است که این بحث چه ارتباطی به ابلیس دارد؟ پاسخ را میتوان در قرآن کریم، سوره انفال، آیه 48 مشاهده کرد. خداوند متعال در این آیه میفرماید: «وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ» (هنگامیکه خدا حق و باطل را از یکدیگر مشخص و معلوم ساخت که شیطان کارهای مشرکان را (در جنگ بدر) برایشان آراست و به آنان گفت: امروز با این ساز و برگ نظامی و انبوه نفرات هیچ گروهی از مردم بر شما چیره نمیشود و من خود حمایتگر شما هستم. ولی هنگامیکه آن دو گروه با هم روبهرو شدند و یکدیگر را دیدند، به عقب بازگشت و گفت: من از شما بری هستم، من چیزی را میبینم که شما نمیبینید. (میبینیم فرشتگانی برای یاری مؤمنان و سرکوب شما آمدهاند.) من از عذاب خدا میترسم، چراکه خدا سخت کیفر است.) (ترجمه تفسیری المیزان) بنابراین به شهادت قرآن کریم ابلیس در جنگ بدر نقشی اساسی ایفا کرده است.
ابتدا ضروری است بیان شود که آغازگر این جنگ مسلمین نبودهاند. اگر بنا باشد پیشنهادی سینمایی برای روایت جنگ بدر داشته باشم، از خوابی شروع میکنم که عاتکه، دختر جناب عبدالمطلب، دیده است. «عاتکه، دختر عبدالمطلب، در خواب دید که سوارهای داخل مکه شد و فریاد کرد: ای آل عدی و آل فهر! بامداد بشتابید به سوی موضعی که بعد از سه روز در آنجا کشته خواهید شد. پس بر کوه ابوقبیس بالا رفت و سنگی را از کوه برگردانید و آن سنگ ریزه ریزه شد و هیچ خانهای از خانههای قریش نماند، مگر ریزهای از آن سنگ در آن خانه افتاد و چنان دید که رودخانه مکه پر از خون شده است. پس ترسناک از خواب بیدار شد و عباس برادر خود را بر این خواب مطلع ساخت و عباس این واقعه را به عتبه، پسر ربیعه، نقل کرد. عتبه گفت: این خواب دلالت میکند بر آنکه مصیبتی بر قریش حادث شود. و قصه خواب در میان اهل مکه منتشر شد و چون این واقعه به ابوجهل رسید، گفت: عاتکه دروغ میگوید و چنین خوابی ندیده است و این پیغمبر دوم است که در میان فرزندان عبدالمطلب به هم رسیده است. به لات و عزّی سوگند یاد میکنم که تا سه روز انتظار میکشم. اگر این خواب راست شد، به او کاری ندارم. و اگر راست نشد، نامهای در میان خود مینویسم که در میان عرب خانه آبادهای نیست که مردان و زنان ایشان دروغگوتر از بنیهاشم باشند. (حیات القلوب ج 4، ص 884) همچنین میتوان در یک روایت موازی کاروانی از مالالتجاره قریش را نشان داد– که در مکه خانهای نبود که در آن سرمایهگذاری نکرده باشد- که از شام به سوی مکه روان است و پیامبر(ص) دستور مصادره آن را صادر کرده است. ابوسفیان از این فرمان آگاه شد. به فردی به نام ضمضم بن عمرو خزاعی مأموریت میدهد تا این خبر را به قریش برساند. این بخش از ماجرا درست همزمان با خوابی است که عاتکه دیده است. ابوجهل روزها را میشمارد و درست روز سوم ضمضم طبق توصیه ابوسفیان با شتر بینیبریده خونآلود و جهاز واژگون و لباسهای پارهشده وارد مکه شده و خبر در خطر بودن کاروان تجاری قریش را اعلام میکند. و این واقعه قریش را که از پیش برای تدارک یک جنگ آماد میشد، به فکر تسریع در آن انداخت. این مطلب را میتوان از بعضی از شواهد تاریخی نتیجه گرفت. پیش از جنگ بدر، مشرکین اموال مسلمانان باقیمانده در مکه را غارت کردند و با شبیخونی به اطراف مدینه بخشی از احشام مسلمین را به سرقت بردند. سیدهادی علیزاده در اینباره مینویسد: «شگرد یهود این بود که پیش از آنکه عملیاتی را علیه پیامبر راه اندازد، مشرکان را به میدان بیاورد. اینکه در آیه 82 سوره مائده مشرکان را با (واو) به یهود عطف میکند، نشان از نوعی تبعیت دارد. یهود محور اصلی است و دشمنی مشرکان تبعی است. پس در عملیات مشرکان برضد پیغمبر باید سرنخهای توطئه یهود در مکه را بیابیم. این امر در جنگ احد و خندق روشن است، اما در جنگ بدر باید بسیار دقت کرد تا سرنخ را یافت. با هجرت پیامبر به مدینه، مکه در شوک فرو رفت. پیامبر در مدینه درصدد تشکیل حکومت بودند. اهل مکه حکومت نادیده بودند و جنگهایشان همواره داخلی بود. اینجا تفکر یهود به کمک مشرکان میآید. ابوجهل پیشنهاد تهاجم به مدینه را میدهد و با نوشتن نامهای برای پیامبر آن حضرت را تهدید میکند. این نامه 29 روز قبل از جنگ بدر به دست حضرت میرسد. (طبری، ج 1، ص 40) با دقت در فرازهای این نامه که بسیار فراتر از شعور عرب جاهلی است، میتوان به این نتیجه رسید که این سخنان از سوی جریانی که ما آن را یهود مینامیم، به ابوجهل القا شده است.» حضور یهود در جنگهای احد و خندق دیگر پنهانکاری نداشت و شواهد تاریخی بسیاری به آن گواهی میدهند و خیانت یهود بنیقریظه در جنگ خندق از مسلمات تاریخی است. جنگ بدر علیرغم عدم توازن قوا که به نفع مشرکان بود، به نحو شگفتانگیزی با پیروزی مسلمین پایان یافت، درحالیکه مسلمین به تصور مصادره اموال کاروان بیرون آمده بودند و ساز و برگ جنگی اندکی داشتند. حال بازمیگردیم به حضور ابلیس در جنگ بدر. در میان مشرکین برای شروع جنگ اضطراب زیادی به وجود آمده بود. شواهد تعبیر خواب عاتکه، سخنان ضمضم و گفتار عداس مسیحی درباره پیامبر. «واقدی گوید: هنگامیکه برای بیرون رفتن آماده شدند و عتبه و شبیه زرههای خود را بیرون آورده و آنها را اصلاح میکردند، عداس غلام آنها، به آنها گفت: چه قصدی دارید؟ گفتند: یادت هست که از باغ انگورمان در طائف به وسیله تو برای مردی انگور فرستادیم؟ گفت: آری. گفتند: به جنگ او میرویم. عداس گریست و گفت نروید، به خدا او پیامبر است! ولی آن دو اعتنایی نکرده و بیرون رفتند.» (شیطان در روایات ائمه معصومین علیهم السلام، دهنمکی، مسعود، ج 2 ص 109)
علاوه بر اینها، مشرکین به طور مکرر با تیرها قرعهکشی کردند، اما هر بار فالشان شوم از آب درآمد. یکی دیگر از نگرانیهای آنها اختلافی بود که با قبیله بنیبکر داشتند. «واقدی گوید چون قریش آهنگ حرکت کرد، به فکر دشمنی میان خود و بنیبکر افتادند و از آنها نسبت به کسانی که در مکه میماندند، ترسیدند. در این حال، شیطان به صورت سراقه بن مالک درآمد و گفت: ای گروه قریش شما شرف و جایگاه مرا در میان قوم من میدانید. من متعهد میشوم که کنانه مسئلهای را که شما را ناخوش دارد، پیش نیاورد. پس شتابان بیرون رفتند و همراه خود زنان خواننده و نوازنده بردند. (همان، ص 110) نکته جالب اینکه وقتی قریش متحمل شکست بزرگی در جنگ بدر شدند و سوگوارانه به مکه بازگشتند، یکی از دلایل شکست خود را فرار سراقه بن مالک از میدان جنگ به همراه قبیلهاش اعلام کردند. درحالیکه سراقه مدعی بود که اصلاً هیچکدام از این کارها را انجام نداده (همان، ص 117) و حتی در این جنگ حضور نداشته است. (همان، ص 135) پس از جنگ بدر درگیریهای مستقیم یهود با مسلمین برای جلوگیری از توسعه اسلام، بهخصوص به سمت بیتالمقدس آغاز میشود. اولین درگیری با شورش یهودیان بنیقینقاع مدینه پس از بازگشت پیامبر و مسلمین از جنگ بدر است که با شکست یهودیان همراه شده و آنان ناگزیر به کوچ از مدینه شدند. دومین جنگ را یهودیان بنینضیر با اتکا به منافقین مدینه بعد از شکست مسلمین در جنگ احد آغاز کردند. حتی جنگ احد نیز با رفتن عدهای از نمایندگان یهود به مکه و گفتوگو با ابوسفیان آغاز شده بود. همانطوری که ملاحظه میکنید، یهودیان ابتدا به تحریک مشرکین برای جنگ با پیامبر(ص) پرداخته و سپس به تصور ضعیف بودن مسلمین به طور مستقیم وارد جنگ میشدند. سرنوشت جنگ دوم یهود نیز مانند جنگ اولشان کوچ اجباری بود. سومین درگیری یهود با همپیمانی منافقان و مشرکان در جنگ خندق اتفاق افتاد که با تدبیر پیامبر این مثلث شکسته شد و یهودیان در مجموعه قلعههای مستحکم خیبر سختترین شکست را متحمل شدند و کار درگیری نهایی مسلمین با یهود به سمت جنگ موته رفت که هزار کیلومتر از مدینه فاصله داشت. قصد بیان جزئیات تاریخی را ندارم و به همین مقدار بسنده میکنم تا صرفا نشان داده شود که ماجرای توسعه اسلام با چه موانعی روبهرو بوده و ابلیس و یهود چه نقشی در آن داشتهاند. در ادامه این بخش خالی از لطف نیست که به روایت مصطفی عقاد از ماجراهای صدر اسلام در فیلم پیام (الرساله یا محمد رسولالله(ص)) بپردازیم. فارغ از بحثهای هنری و دراماتیک و انطباق یا عدم انطباق بخشهایی از این فیلم با مستندات تاریخی، نکته بسیار مهم حذف نقش یهود در ماجراهای صدر اسلام در این فیلم است. در کل این فیلم حدودا سه ساعته فقط یک دیالوگ، آن هم به نفع یهود، اشاره به یهودیان دارد. در ماجرای بیعت پنهانی اهالی مدینه در اطراف مکه با پیامبر(ص) – که اتفاقا طبق روایات ابلیس این ماجرا را به مشرکین لو داده است- یکی از اهالی مدینه برای قانع کردن همراهانش برای پذیرش اسلام میگوید: «محمد واقعاً فرستاده پروردگاره و یهودیان شهر ما قبلا این بشارت را به ما داده بودند!»
جنگ روایتها هنوز برای کتمان حقیقت همچنان ادامه دارد! در شماره آینده به توفیق الهی به چند مقطع مهم دیگر در تاریخ اسلام که ابلیس در آن ایفای نقش کرده است، خواهیم پرداخت. انشاءالله.
عزت زیاد
سردبیر