فیلمنامهنویس: علی زرنگار
کارگردان: حمیدرضا قربانی
مدیر فیلمبرداری: مرتضی قیدی
تدوین: هایده صفییاری، مریم نراقی
طراح صحنه: امیرحسین قدسی
طراح لباس: هدی میرزایی
موسیقی: بابک میرزاخانی
عکاس: امید صالحی
تهیهکننده: حسین پورمحمدی
بازیگران: پریناز ایزدیار، بابک حمیدیان، نوید پورفرج، جواد عزتی، بهروز شعیبی
سال ساخت: 1398
سال پخش: 1401
خلاصه داستان: حسین (بابک حمیدیان) و همسرش بهار (پریناز ایزدیار) در مطب دکتر متوجه میشوند وضعیت سلامتی بچهشان پس از انجام عمل سال گذشته پیوند مغز استخوان بهبودی نداشته و پزشکان او را جواب کردهاند. در پاسخ به اصرار فراوان بهار، تنها راهکار موجود از نظر دکتر، گرفتن سلولهای بنیادی از بندناف برادر/خواهر تنی فرزند در زمان تولد عنوان میشود. با این راهحل بهار از دکتر میخواهد با توجه به اینکه بیماری فرزندش عود کرده اما پیشرفتی نداشته، شرایط فرزندش را تا به دنیا آمدن فرزند دیگری ثابت نگه دارد.
اما مشکل اینجاست که حسین همسر دوم بهار است و پدر پیام، فردی به نام مجید بداغی (جواد عزتی) است و گرفتن سلولهای بنیادی تنها از نوزادی امکانپذیر است که پدر و مادر مشترکی داشته باشد. در گفتوگوی شبانه بهار و حسین، بهار تصمیمش برای بچهدار شدن مجدد با مجید را مطرح میکند، که با واکنش منفی حسین مواجه میشود. بهار روز بعد بدون اطلاع حسین به آسایشگاه اعصاب و روانی میرود که مجید در آن بستری شده بود و متوجه میشود سال گذشته برادرش او را مرخص کرده است. پس به محل کار برادرش/ امیر (نوید پورفرج) میرود تا سراغی از مجید بگیرد، اما امیر بدون گفتن مطلبی، تأکید میکند که بیماری پیام را به اطلاع مجید میرساند. وقتی بهار به بیمارستان برمیگردد، حسین با او جروبحث میکند که چرا به شرایط اجتماعی او فکر نمیکند. اما بهار از او میخواهد از طریق دوستش، ابراهیم، محل سکونت مجید را بیابد.
بهار در ملاقات با دوستش، سحر، که لقاح مصنوعی انجام داده است، شرایط انجام این عمل را پرسوجو میکند و درنهایت با همراهی با حسین با مشاور صحبت میکنند. حسین با ابراهیم برای یافتن مجید تماس میگیرد و متوجه میشود او به جرم تجاوز و قتل در زندان است.
بهار در ملاقات مجدد با امیر، قضیه زندانی بودن مجید را مطرح میکند و از او دلیل بدعنقیاش را میپرسد و متوجه میشود مجید به دروغ به آنها گفته که بهار حضانت بچه را با پرداختن پول کلانی به دست آورده است. انکار این موضوع، توجه امیر را نیز به ماجرا جلب میکند. آن دو به سراغ وکیل تسخیری مجید، به نام نصرآبادی (بهروز شعیبی) میروند. بهار شرایط مرخصی مجید را میپرسد و متوجه میشود انجام این امر میسر نیست، پس با اصرار فراوان برای اقدام شرعی از طرف نصرآبادی با فردی آشنا میشود تا کارهای مربوط به طلاقش را زودتر انجام دهد، ضمن آنکه با حسین صحبت میکند و او را راضی به پذیرش طلاق ناخواسته میکند. امیر نیز در خصوص پول کلانی که برادرش قبل از زندان رفتن به دست آورده است، با نصرآبادی صحبت میکند و حدس میزنند که مجید قتل فردی دیگر را به گردن گرفته است. امیر آدرس محل کار قاتل، شهریار، را به دست میآورد و به دلیل غیبت قاتل با ربودن برادرش، صابر، از پدر قاتل میخواهد یا رضایت برادرش را از خانواده مقتول بگیرد، یا اینکه صابر باید تاوان برادرش را پس بدهد.
قبل از حرکت بهار در روز ملاقات خصوصی، حسین با چشمانی اشکبار با او وداع میکند. در جریان ملاقات درون زندان، مجید پیشنهاد بهار را به دلایل مختلف رد میکند.