چند فیلم ترسناک ایرانی را به یاد بیاورید. مثلاً آن شب، طلسم، شب بیستونهم، اثیری، خوابگاه دختران. چرا اکثر این فیلمها به جای آنکه در صحنههای حساس خود بیننده را بترسانند، موجب خنده او میشوند؟ جدای از اجرای صحنه، علت اصلی را باید در پرداخت ضعیف موقعیتهای ترسناک و عدم توجه کافی به عنصر وحشتآفرین در فیلمنامه جستوجو کرد. به بیان دیگر، زمینهچینی برای خلق موقعیتی که قرار است بیننده را بترساند، در کنار تلاش برای معرفی عاملی که باعث بروز وحشت شده است و از منطقی داستانی پیروی میکند. به عنوان مثال، در آن شب، شخصیتهای فیلم به شکل اتفاقی وارد هتلی عجیب میشوند و شاهد صحنههایی غیرطبیعی هستند. بیننده چرا باید از دیدن این صحنهها وحشت کُند وقتی هیچ پیشزمینهای از شخصیتها ندارد و زمانی به این شناخت نائل میآید که فیلم دیگر تمام شده است. از اینرو، نه چیزی برای ترسیدن وجود دارد، نه فیلمساز در القای موقعیتی که به شکلی داستانی قرار است ترسناک باشد، موفق عمل میکند. شاید ظهور ناگهانی مردی ژندهپوش و بیان کلماتی نامفهوم برای چند لحظه به بیننده شوک بدهد، اما وقتی حضور این کاراکتر در فیلمنامه زمینهچینی نشده و سرانجامی هم برای او در نظر گرفته نشده باشد، این شوک تبدیل به هراسی مستمر نمیگردد. عروس در طلسم، زن سفیدپوش در اثیری و مرد ژندهپوش در خوابگاه دختران نیز همین وضعیت را دارند.
برگ برنده زالاوا آگاهی از این معضل تاریخی سینمای ایران و پرهیز از درگیر شدن با آن است. زاوالا به جای اینکه به دنبال چرایی رفتارِ عنصر وحشتآفرین برود، یا سعی در ترساندن بیننده با موقعیت ترسناک داشته باشد، التهاب را از طریق تقابل شخصیتهای اصلی ایجاد کرده و با دوری جستن از نمایش صحنههای ترسناک کلیشهای، مانع از آن میگردد که فیلم به مسیر همیشگی آثار وحشت در سینمای ایران بیفتد. به بیان دیگر، مقدمه را طولانی و نتیجهگیری را بسیار کوتاه در نظر میگیرد تا مانع از واکنش تمسخرآمیز بیننده شود. زالاوا با اضطراب حضور جن در آبادی که زمینهساز حضور آمردان (با بازی پوریا رحیمیسام) در داستان است، آغاز میشود و در شرایطی مشابه به پایان میرسد. در این بین، آنچه اهمیت دارد، این نیست که واقعاً جنی وجود دارد یا نه. خبری هم از ظهور موجودی عجیب از دل سیاهی یا به گوش رسیدن آهنگی هراسناک نیست. در عوض شاهد رویارویی آمردان با استوار (با بازی نوید پورفرج) هستیم. یکی معتقد به خرافات و دیگری در پی آنچه عقل سلیم میپذیرد. بدین ترتیب، زالاوا رفته رفته با اهمیتزدایی از عنصر وحشتآفرین، از جن یا حضور جن در آبادی مکگافینی هوشمندانه میسازد که علاوه بر اینکه باعث کشمکش میان شخصیتهاست، درامی پرکشش را نیز پشتیبانی میکند. جن یا حضور جن را از داستان حذف کنید. حالا تصور کنید آمردان در حال گول زدن اهالی آبادی برای رسیدن به گنجی است که آنجا پنهان شده، یا سماجت استوار برای نپذیرفتن حرفهای آمردان و اهالی را بیشتر از آنکه ریشه در عقلانیت داشته باشد، میتوان بهانهای برای جلب توجه خانم دکتر (با بازی هدی زینالعابدین) در نظر گرفت. شاید به همین دلیل است که پایانِ تراژیک زالاوا فارغ از ماهیت عنصر وحشتآفرین، نه خندهدار است و نه بیمنطق. چراکه به جای ترساندن بیننده، در پی پایان دادن به داستانی است که بر اساس کشمکش میان شخصیتها شکل گرفته است.
زالاوا پتانسیل تبدیل شدن به فیلمی ترسناک به همراه انبوهی از صحنههای بیمعنیِ حضور اجنه و کمک گرفتن از موسیقی را داشته، اما فیلمنامهنویسان با آگاهی از خطر اُفتادن در دام صحنههای شوکهکننده پرداختنشده، ترجیح دادهاند گسترش موقعیت داستانی و انگیزه شخصیتهای اصلی را در اولویت قرار دهند. بدین ترتیب، برخلاف فیلمی مثل پوست که در مسیری معکوس از همان ابتدا اجنه را به تصویر میکشد و مجبور به توضیح دادن محتوای داستان از زبان راوی میشود، زالاوا دلیلی نمیبیند برای آنچه در یکسوم ابتدایی کاشته (جمعآوری اسلحهها و بیماری پوستی اهالی)، در یکسوم میانی پرورش داده (پیگیری انگیزه شخصیتها) و در یکسوم پایانی به ثمر رسانده (رفتار مطابق با انتظار از شخصیتها)، دست به دامان توضیح واضحات شود. نکتهای که بهسادگی نمیتوان از آن گذشت و چارهای جز ستایش فیلمنامهنویسان باقی نمیگذارد. زالاوا که به شکل واضح عقلانیت و خرافات را در برابر هم قرار میدهد و رندانه از مشخص کردن شخص پیروز در این رویارویی پرهیز میکند، این امکان را دارد تا در طول فیلم از زبان شخصیتها به تشریح این تقابل و چرایی بیسرانجام بودن آن بپردازد. اما نه خبری از باز کردن این ایده است و نه پیر دانایی که از راه برسد و صورت مسئله را برای اهالی آبادی (و بیننده) توضیح دهد.
زالاوا عامدانه از تشریح محتوای خود از زبان شخصیتها پرهیز میکند و با وجود پایان معنادارش، علاقهای بر پافشاری بر محتوای اثر ندارد. مسئلهای عجیب و حتی نادر در سینمای ایران که محتوا و تأکید چندباره بر آن را ارج مینهد.
از اینرو میتوان گفت با اینکه زالاوا میتوانست به فیلم گرمتر و هیجانانگیزتری تبدیل شود، در بخش فیلمنامه اثری متفاوت، جسور و حسابشده است که به دور از محافظهکاریهای رایج سینمای ایران از محتوازدگی به دور است و از تن دادن به کلیشهها اِبا دارد. علاوه بر اینکه با خلق دو شخصیت محوری و تقابل فیزیکی و ذهنی آنها با یکدیگر کاری میکند که بیننده تا انتهای داستان با فیلم همراه باقی بماند و انتظار پایانی غیرمعمول را بکشد؛ انتظاری که بهدرستی پاسخ داده میشود.